این زن آواره به شوهرش دارو خوراند و او را با همدستی مرد کثیفی کشت و حالا.....+عکس

نیلوفر بخاطر همدستی با مرد مورد علاقه اش به 10 سال زندان محکوم شده است و حالا درحالیکه قاتل اصلی اعدام شده است او در آستانه آزادی قرار گرفت.

فروردین ماه سال 86 بود مرد 32 ساله ای با نام مسعود وقتی شام خورد چشمانش سیاهی رفت و بخاطر خواب آلودگی برخلاف شب های قبل دیگر به تماشای تلویزیون ننشست و به اتاق خواب رفت.
بچه ها که تعجب کرده بودند از اینکه پدر شان زود تر از همیشه خوابیده نگران شدند چند باری سراغش رفتند و سربه سرش گذاشتند اما بیدار نشد.
نیمه شب بود که مهسا 10 ساله سرو صداهایی از بیرون اتاقش شنید و وقتی لای در را باز کرد متوجه شد مرد غریبه ای با مادرش در حال انتقال پدرش به خارج از خانه هستند او با تصور اینکه پدرش مریض است و باید به بیمارستان برود سرجای خودش برگشت و خوابید.
ابتدای اردیبهشت ماه بود که زنی به پلیس Police مراجعه کرد و گفت که شوهر جوانش به نام مسعود وقتی برای انجام کاری به تهران سفر  کرده دیگر برنگشته است.
با دستور قضایی تیمی از ماموران به اقدامات اطلاعاتی دست زدند و دیدند هیچ اثری از مسعود و خودرویش در تهران و مسیر شهرشان به پایتخت وجود ندارد و گزارشی از تصادف Crash مرگبار نیز نشده است.
بررسی بیمارستان ها و زندان Prison ها نیز نشان داد مسعود قربانی سرنوشتی شوم شده است .
12 روز بعد و در حالیکه هیچ سرنخی از مرد گمشده به دست نیامده بود ماموران گشت در حاشیه شهر به خودروی سوخته ای برخوردند که هیچ پلاکی نداشت.
وقتی شماره شاسی این ماشین تحت بررسی قرار گرفت خیلی زود مشخص شد این ماشین متعلق به مسعود همان مرد گمشده است که سوار بر آن به تهران رفته بود اما محل پیدا شدن این خودروی سوخته دقیقا برخلاف مسیر تهران بود که نشان می داد کاسه ای زیر نیم کاسه است.
داستانسرایی زنانه
خیلی زود نیلوفر 28 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و ادعا کرد شوهرش با گروهی از دوستان در کار زیرخاکی بوده و نمی داند آخرین بار می خواسته به کجا برود اما نزد او ادعا کرده باید به تهران برود.
با این ادعا که نیلوفر روی آن تاکید داشت و از سوی دیگر می گفت که مدتی می شد مسعود و همدستانش با هم اختلاف شدیدی داشته اند کارآگاهان فرضیه قتل Murder درون گروهی تبهکاران را مدنظر قرار دادند و همزمان با شناسایی دوستان مسعود به جست و جوی جسد احتمالی این مرد گمشده در محدوده پیدا شدن ماشین سوخته اش پرداختند.
تنها یک روز جست و جو کافی بود تا جسد نیمه سوخته مسعود در فاصله 200 متری ماشینش که پشت تپه ای انداخته شده بود پیدا شود.
کاراآگاهان که با یک جنایت Crime روبرو شده بودند خیلی زود 33 مظنون را بازداشت کردند که آنها ادعا کردند هیچگاه در زمینه زیرخاکی فعالیتی نداشته و نمی دانند همسر مسعود این داستانسرایی را با چه منظوری انجام داده است.
همزمان با این تحقیقات کارآگاهان دریافتند که مسعود از مدت ها پیش پس از اینکه محل کارش ورشکسته شده با ماشینش از شهرشان به تهران مسافر می برد و همه تاکید کردند که این مرد اصلا کاری با زیرخاکی نداشته است.
وقتی کارآگاهان در همه شاخه های تحقیقی به این نتیجه رسیدند که نیلوفر پنهان کاری می کند وی را مظنون شماره یک شناختند و با اقدامات مخابراتی دریافتند این زن از مدت ها پیش با مردی در تماس بوده و پیامک های عاشقانه ای بین آنها ردو بدل می شود.
خیلی زود فرضیه خیانت Cheat زنانه و قتل شوهر روی میز بازپرس پرونده قرار گرفت و دستور بازداشت نیلوفر صادر شد.
نیلوفر وقتی شنید راز هولناکش لو رفته است و پلیس او را در قتل شوهرش گناهکار می شناسد چاره ای جز اعتراف ندید و پرده از جزییات این خیانت جنایتکارانه برداشت.
نیلوفر گفت:مسعود خیلی بدرفتار بود او اصلا من را دوست نداشت و عاطفه ای بین ما نمانده بود تا اینکه من با مردی به نام شهرام که در یک داروخانه کار می کرد آشنا شدم او وقتی پای درد دل های من نشست با مهربانی هایش باعث شد دل به او بدهم و بعد از 6 ماه تصمیم گرفتیم شوهرم را به قتل برسانیم.
وی افزود:من در دوغ شام داروی بی هوشی و خواب آوری ریختم و نیمه شب شهرام به خانه ام آمد شوهرم را خفه کرد و با هم جسد را بیرون بردیم و چون دخترم در خانه تنها بود من برگشتم و نمی دانم شهرام با جسد چه کرد.
نیلوفر گفت:در زمان حمل جسد دیدم که مهسا از لای در ما را تماشا می کند اشاره کردم برود بخوابد از آن شب به بعد دخترم مرتب سراغ پدرش را می گیرد و مدام می گوید او را به بیمارستان بردید چرا نمی آید مرتب می پرسد آن مرد کیست؟!من بالاخره لو می رفتم نگران مهسا هستم و نمی دانم بی من و پدرش چه بلایی بر سرش می اید.
مهسا که شاهد قتل بود در بازجویی ها گفت:من با صدای برخورد در به دیوار بیدار شدم و دیدم یک مرد که او را نمی شناختم همراه مادرم در حال بیرون بردن بابام هستند.
وی افزود:با اشاره مادرم به سرجایم رفته و خوابیدم بعد از مادرم شنیدم که آن مرد مامور اورژانس بود.بابام خیلی مهربان بود مادرم را دوست داشت آنها با هم خوب بودند و الان که از عموهام شنیدم مامانم با همان مرد پدرم را کشته اند خیلی ناراحتم.
تیم پلیسی که قاتل The Murderer اصلی به نام شهرام را شناسایی کرده بود به ردیابی وی دست زدند و دریافتند دیگر در داروخانه کار نمی کند و از وقتی نیلوفر بازداشت شده با ترک خانه اش پابه فرار Escape گذاشته است.
کارآگاهان خیلی زود ردی از او که به تهران فرار کرده بود به دست آوردند و همه تماس ها را تحت نظر گرفتند تا اینکه شهرام برای گرفتن پول به روستایی در نزدیکی محل جنایت رفت و دستگیر شد.
شهرام که خود را پشیمان نشان می داد در بازجویی ها گفت:من ابتدا از نیلوفر فریب خوردم او در زمان آشنایی اش ادعا کرد مطلقه است و وقتی من به نیلوفر دل بستم فهمیدم شوهر دارد و همین باعث شد دست به قتل یزنیم .
وی درمورد شب جنایت گفت:وقتی وارد خانه نیلوفر شدم مسعود نیمه بی هوش بود اورا خفه کردم بعد جسدش را داخل حیاط پشت ماشینش گذاشتم قرار بود سمت تهران ببرم و در آنجا سربه نیست کنم اما ترسیدم و در حاشیه شهر او و ماشینش را اتش زدم و به نیلوفر گفتم جسد را در نزدیکی تهران رها کرده ام.
اعدام قاتل
نیلوفر و شهرام بعد از محاکمه گناهکار شناخته شدند و شهرام به قصاص نفس و زندان و نیلوفر نیز به 10 سال زندان محکوم شدند.
شهرام بعد از دوسال به دارآویخته شد و حالا بعد از 10 سال نیلوفر قرار است ازاد شود.
گفت و گو با نیلوفر
در گوشه ای آرام نشسته و قرار است با انتقال به اجرای احکام سند ازادی اش صادر شود:
گریه می کنی؟
سرنوشتم گریه دارد خب.
بعد از 10 سال باز گریه؟
بله خیلی هم گریه دارد همه از آزادی Freedom خوشحال می شوند اما من باید نگران باشم.
خب چرا؟
جایی برای رفتن ندارم دیگر سرپناهی نیست و نمی دانم کجا بروم.
خانه پدر یا نزد مهسا؟!
شهرما کوچک است و آبروی خانوادگی مساله مهمی است پدرو مادرم و البته کل خانواده ام به جز خواهر کوچکترم دورمن را خط کشیده اند پدرم در این 10 سال اصلا به ملاقاتم نیامده مادرم یکبار پنهانی امد که بعد از خواهرم شنیدم پدرم فهمیده و کلی او را کتک زده است.
ومهسا؟
او نزد عمویش زندگی می کند تنها در دادگاه دیدمش که با نفرت از من دور شد او پدرش را خیلی دوست داشت و الان من را دوست ندارد حق هم دارد.
الان 20 ساله است شاید عوض شده باشد؟
نه به خاله اش گفته هیچ وقت نمی خواهد من را ببیند.
شاید ببخشد؟
نمی دانم امیدوارم.
پشیکانی؟
خیلی.
خب چرا؟
مسعود مرد خوبی بود.
تو که گفتی بدرفتار بود؟
دروغ گفتم خیلی هم مهربان بود.
پس چرا خیانت؟
وسوسه شیطان Evil بود.
زندان چطور بود؟
مطمئنا الان بهتر از بیرون است البته اینجا کار یاد گرفتم بروم بیرون براحتی در یک خیاطر می توانم کار کنم از اینجا هم کارگاه ها معرفی می شوم اما اینکه خانواده ای بیرون منتظرم نیست داغونم کرده است.
سرپناهی داری؟
خواهرم گفته دوست مجردی دارد که قرار است نزد او بروم شوهر خواهرم اجازه نمی دهد من به خانه اش بروم بعد کار می کنم ببینم چه می شود.
سراغ دخترت می روی؟
حتما و التماسش می کنم من را ببخشد جز مهسا هیج دلیلی برای زنده ماندن ندارم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار زیر را از دست ندهید:

داماد خانواده نیمه شب سراغ خواهرزنش رفت و کاری کرد که محدثه 20 روز بعد فوت کرد+عکس

سقوط هواپیمای جودوکاران تیم ملی در جنت آباد /168 مسافر جان باختند

آیدا وقتی از پارتی شبانه بیرون آمد در دام پزشکی ! سوار بر ماشین لوکس افتاد+عکس

عاقبت شوم دوستی با خانم منشی /یکی باید کشته می شد؟!

بد موقعی فهمیدم باردارم و دنیا روی سرم ویران شد

پسر جوان زیر اتوبوس تا اروپا رفت !

فاطمه دستور داد و 4 پسر نوجوان شوهرش را کشتند/این زن می گوید با بهزاد دوستی ای نداشت اما....+ عکس

قتل در پایان مثلث کثیف عاشقانه/در باغ آذری خون به پا شد

وقتی وارد اتاق شدم آذر با پسرهمسایه خلوت کرده بود و باید....+عکس

اقدام کثیف پسر پورشه سوار برای دختر پورشه سوار/آشنایی در کورس شمال تهران برای کاملیا شوم بود+عکس

دزدان جنجالی خودروی حمل پول بانک در آستانه محاکمه+عکس

فراری دادن عجیب خرس/ این مرد انگشتش را در چشم خرس فرو کرد +عکس

جسد آتنای گمشده پس از 20 روز پیدا شد/ این قتل در پارکینگ خانه متهم صورت

مرحله جدید در پرونده جنجالی قاتل ستایش کوچولو /پیش از اعدام صورت گرفت+ عکس

حکم اعدام برای 4 تبعه سعودی

شلاق خوردن 7 شرور در ملاء عام در قوچان + عکس

مرگ دسته جمعی 23 هندی با صاعقه

وبگردی