زن جوان در حالی که عنوان می کرد من همسرم را دوست دارم اما او مرا ترک کرده است و تنها سخن از طلاق می گوید، به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: در یک خانواده متوسط رشد کردم و به تحصیلاتم ادامه دادم. پدرم کارمند یکی از نهادهای خدماتی است و مادرم به امور منزل رسیدگی می کند.

زندگی خوبی را در کنار 2 برادر و خواهرم سپری می کردم تا این که تحصیلاتم در مقطع متوسطه به پایان رسید. در همین زمان «حسن» به خواستگاری ام آمد. او پسری مهربان و بسیار عاطفی بود. چهره با وقار و رفتارهای مودبانه او موجب شد تا به خواستگاری اش پاسخ مثبت بدهم. خیلی زود به عقد «حسن» درآمدم و دوران نامزدی ما شروع شد. او با کمک های مالی پدرش فروشگاهی راه اندازی کرد و وارد بازار Store کار شد. در این میان من هم اوقات بیکاری ام را به شغل گلدوزی مشغول شدم تا بتوانم از این طریق برای تهیه جهیزیه ام کمکی به خانواده ام کرده باشم.

روزهای شادی را می گذراندم تا این که دختر یکی از همسایه های قدیمی به منزل ما آمد و پیشنهاد کرد برای آن که درآمد بیشتری داشته باشیم، بهتر است در کنار یکدیگر گلدوزی کنیم و سفارشات بیشتری قبول کنیم. او هم با هنر Art گلدوزی آشنایی داشت اما نمی توانست سفارشاتی را از بازار بگیرد ولی همسر من در بازار پوشاک فعالیت داشت و می توانست از همکارانش برای ما سفارش گلدوزی قبول کند. این بود که کارمان را در منزل مادر «افسانه» آغاز کردیم و در یکی از اتاق ها مشغول به کار شدیم. «افسانه» با آن که یک سال از من بزرگ تر بود اما هنوز ازدواج نکرده بود و نزد خانواده اش زندگی می کرد. من آن قدر به افسانه اعتماد پیدا کرده بودم که ناخواسته همه توصیه های مادرم را فراموش کردم و به بیان رازهای زندگی ام با او پرداختم. وقتی از احساس و علاقه ام نسبت به حسن می گفتم او طوری رفتار می کرد که انگار روزی این عشق و علاقه از میان خواهد رفت.

آرام آرام او با شیوه های خاصی از من درباره عشق های خیابانی و علاقه های واهی دوران مجردی سوال می کرد و یا از من می پرسید آیا در دوران مجردی به کسی علاقه داشته ام یا نه؟ من هم که دختری پرحرف بودم برخی مسائل را با حالت شوخی بیان می کردم و یا از رازهای زندگی زناشویی ام با حسن برایش سخن می گفتم. هنوز 2 ماه از این موضوع نگذشته بود که احساس کردم برخوردهای همسرم هر روز نسبت به من سردتر می شود. من هم که فکر می کردم رفتارهای او به حرف های خواهرش درباره من بستگی دارد از خواهر حسن نزد افسانه گلایه می کردم تا این که «حسن» یک ماه قبل، بعد از یک مشاجره لفظی مرا رها کرد و اکنون هرچه با او تماس می گیرم فقط از طلاق سخن می گوید. تازه فهمیده ام که افسانه میان من و همسرم سخن چینی می کرد و مطالبی را که برایش می گفتم با دروغ هایی که خودش به آن می افزود برای همسرم و خانواده اش بازگو می کرد. حالا هم ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار حوادث رکنا را از دست ندهید:

بلایی که دختر جوان بر سر بچه پولدارهای شمال تهران می آورد+عکس

در ماشین من و زن جوان تنها بودیم، وسوسه شدم و او را به جاده فرعی نزدیک ورامین بردم و به زور ...

اماراتی ها مدعی شدند / این سرباز در درگیری قایق ایرانی با اماراتی ها کشته شد+عکس

گوجه فرنگی، دولت احمدی نژاد ، مقایسه قیمت ها و بقیه ماجرا+ فیلم 

راز ارتباط شیطانی دروازه بان لیگ برتری با دختر جوان

سقوط مرگبار 2 دختر دانشجو با 206 داخل رودخانه سفید رود

6 سال عقد بودیم، چند روز بعد از ازدواج عروس خانم گفت به مردی دیگر علاقه دارد و ...

قبل از بازی در فیلم 2 بار به اتاق میلیاردر کثیف در هتل رفتم و ...+عکس

مردی مزاحم زنش را در خیابان کشت+ فیلم لحظه قتل

کتک کاری زن و شوهر جوان به خاطر قطع شدن اینترنت خانه

2 پسر جوان قربانی ارتباط شیطانی دختر جوان در خانه مجردی

2 قاتل شیطان صفت اعدام شدند+عکس

مربی شیطان صفت فوتبال پسر 10 ساله را به ویلای خود برد و ...+ عکس

آزار زن جوان در ارابه شیطانی مرد افغان در ورامین+ عکس

این زندانی از تشنگی مُرد!

مرگ تلخ تازه عروس وداماد

دزدی که خودش غافلگیر شد! + فیلم

 

 

 

وبگردی