خانواده مقتول نگذاشتند قاتل به زندان بیفتد
رکنا:خانواده مقتول در اقدامی عجیب و باورنکردنی وثیقه گذاشتند تا قاتل یک روز هم در زندان نماند.
اصغر عبداللهی، قاضی عالیرتبه دادگاه کیفری استان تهران، با ٤٤ سال تجربه است که سالها در سمتهای مختلف کار و تاکنون به هزارو ٥٠٠ پرونده قتل رسیدگی کرده است.
او به گفته خودش هنگامی که تصمیم گرفت وارد دانشگاه شود رتبه چهار کنکور سراسری در رشته حقوق را کسب کرد. سالها بازپرس ویژه قتل Murder پایتخت بود و اکنون ریاست شعبه دو دادگاه کیفری استان تهران را برعهده دارد. قضاوت Judgment را دوست دارد و برای عدالت میجنگد عبداللهی میگوید اگر قاضی Judge نمیشد رشته تاریخ را انتخاب میکرد و استاد تاریخ میشد. در اوقات فراغتش کتابهای تاریخی میخواند.
آنچه در زیر میخوانید خاطرهای است که پس از گذشت ٢٠ سال هنوز از ذهن این قاضی کهنهکار پاک نشده است:
داستان این خاطره به ٢٠ سال قبل بازمیگردد. زمانی که من بازپرس بودم پروندهای برای رسیدگی به دست من رسید این پرونده داستان جالبی داشت که هرگز فراموش نمیکنم. پروندهای که اولیایدم خودشان برای آزادی Freedom متهم وثیقه گذاشتند تا شب را در زندان Prison نگذراند. ماه رمضان بود که مرد میانسالی با ظاهری آشفته به اداره پلیس Police مراجعه کرد و گفت: ساعاتی پیش هنگامی که پسرم میخواست به خانه برگردد ماشینی با آن برخورد کرد و جان خود را از دست داد راننده ماشین نیز از محل فرار Escape کرد. همان شب پروندهای برای راننده فراری باز کردیم و مأموران تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند اما نتوانستند راننده فراری را شناسایی کنند. همان شب مردی به اداره پلیس مراجعه کرد و گفت: ساعاتی پیش با کامیون در خیابان فردی را زیر گرفتم. نمیدانم چه کسی بود و چطور او را زیر گرفتم. امروز بعد از تمامشدن کار سوار کامیون شدم و به سمت خانه حرکت کردم. خیلی خسته بودم. در میان راه ناگهان صدایی شنیدم فکر کردم ممکن است لاستیک ماشین در چالهای افتاده برای همین چندان به آن توجه نکردم و به راه خود ادامه دادم. به خانه رسیدم متوجه شدم همسرم خانه نیست سراغش را گرفتم فرزندانم گفتند برای مراسم احیا رفته است. یک ساعت بعد هنگامی که همسرم به خانه برگشت از او پرسیدم کجا بودی؟ چرا اینقدر دیر به خانه برگشتی؟ همسرم گفت برای مراسم احیا رفته بودم. در راه برگشت به خانه ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. یک راننده از خدا بیخبر مرد جوانی را زیر گرفته بود و از محل فرار کرده بود. از او مکان تصادف Crash را پرسیدم آدرس همانجایی را داد که من صدایی شنیده بودم و بیتوجه به راه خود ادامه دادم. با خودم گفتم یعنی آن راننده فراری من هستم؟ اما چطور امکان دارد؟ از خانه بیرون رفتم تا کامیون را نگاه کنم چشمم به چرخ جلو ماشین افتاد، خونی بود. همانجا متوجه شدم آن راننده فراری من هستم. آن مردی که همسرم به آن دشنام داد خود من هستم. حالا آمدهام خودم را به قانون Law تحویل دهم. من فرار نکردهام اگر آن لحظه متوجه میشدم با یک انسان برخورد کردهام حتما میایستادم.
راننده کامیون از اینکه پسر جوان را ندیده بود بسیار ناراحت بود. اولیای دم پسر جوان که حال روحی مناسبی نداشتند و فکر میکردند رانندهای که فرزندشان را زیر گرفته است برای نجات او کاری نکرده است با دیدن راننده کامیون و شنیدن حرفهای او منقلب شدند و به من مراجعه کردند. همان شب برای راننده کامیون قرار تأمین وثیقه صادر کردم. راننده کامیون که وضعیت مالی چندان مناسبی نداشت، گفت: نمیتواند سندی به اداره پلیس ارائه دهد. اولیای دم پسر جوان که متوجه این موضوع شدند همان شب سند خانه خود را برای آزادی راننده کامیون آوردند تا او به زندان نیفتد.
این تنها باری بود که در تجربه کاریام اولیای دم برای آزادی متهم وثیقه گذاشتند تا او به زندان نیفتد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر