او را آرام کردم و خواستم درباره ناپدید شدن شوهرش هر آنچه را می‌داند برایم تعریف کند تا راحت‌تر بتوانیم او را پیدا کنیم. آن زن گفت: شوهرم سال‌هاست مغازه‌ای را در یکی از محله‌های شهر اداره می‌کند و حرفه‌اش ساخت در و پنجره ساختمان است. صبح‌ها به مغازه‌اش می‌رفت و شب بازمی‌گشت. گاهی هم اگر فرصتی دست می‌داد ناهار به خانه می‌آمد. دیروز صبح هم مثل روزهای پیش خانه را به مقصد مغازه‌اش ترک کرد.

همیشه ساعت 9 شب به خانه بازمی‌گشت. اگر مشتری آخر وقت می‌آمد با من تماس می‌گرفت و اطلاع می‌داد کمی دیرتر بازمی‌گردد. دیشب من و بچه‌ها منتظرش بودیم. شام را آماده کردم و منتظر شوهرم شدم، اما هر چه منتظر شدم خبری از او نشد. دیر وقت شد. چند بار با تلفن همراهش تماس گرفتم که پاسخگو نبود. تلفن مغازه را هم جواب نمی‌داد.

بیشتر دل‌نگران شدم. به خانواده‌ام خبر دادم و همراه آنها و بچه‌هایم به مغازه شوهرم رفتیم، کرکره تا نیمه پایین بود، اما در مغازه بسته و چراغ‌ها روشن بود. بیشتر مشکوک شدیم. داخل مغازه را سرکشی کردیم، اما شوهرم آنجا نبود.

از همان‌جا جست‌وجوهایمان را شروع کردیم، اما موفق به یافتن او نشدیم. ما تا صبح محله‌های اطراف را جست‌وجو کردیم. سراغ دوستان شوهرم رفتیم و سراغش را گرفتیم که آنها خبری از او نداشتند. می‌ترسم بلایی سرش آمده باشد.

با شنیدن گفته‌های این زن، مشخصات و عکس شوهرش را از او تحویل گرفتیم و جست‌وجو برای یافتن مرد گمشده را آغاز کردیم. ساعاتی از شروع تحقیقات‌مان نگذشته بود که همسر مرد مغازه‌دار در حالی که بشدت می‌گریست وارد دفتر پلیس Police آگاهی شد.

او برایم تعریف کرد که دو مرد تلفنی با خانه‌اش تماس گرفته‌ و اعلام کرده‌اند که شوهرش نزد آنها گروگان hostage است و اگر می‌خواهد بلایی بر سرش نیاید باید مبلغ 20 میلیون تومان به آنها بپردازد و محل تحویل پول درخواستی را در تماس‌های بعدی اطلاع می‌دهند. زن و خانواده‌اش آرام و قرار نداشتند.

از آنها خواستیم به خانه بازگردند و منتظر تماس آدم‌رباها باشند. همچنین خواستیم هر تماسی را که آدم‌رباها با آنها داشتند به پلیس اطلاع دهند. در ادامه تیم‌های تحقیق روز بعد در نخستین محلی که آدم‌رباها با خانواده مغازه‌دار ربوده شده قرار گذاشته بودند، حاضر شدند. محل مورد نظر را

به طور نامحسوس زیرنظر گرفتیم، ساعاتی آنجا بودیم، اما خبری از آدم‌رباها نشد. آنها بعد از آن چند بار دیگر تماس گرفته و محل‌های قرار را تغییر می‌دادند.

هر بار به محل مورد نظر می‌رفتیم، اما خبری از آدم‌رباها نبود و آنها مدام مکان‌های ملاقات با این خانواده را تغییر می‌دادند. آنجا بود که احساسی به من می‌گفت آنها باید بلایی بر سر گروگان آورده باشند و با این جا‌به‌جایی در محل‌های ملاقات برای پول با خانواده مرد ربوده شده حتما نقشه‌ای دیگر در سر دارند.

در این چند روز ماموران تمام تلاش خود را برای یافتن مخفیگاه آدم‌رباها و نجات گروگان‌ها آغاز کرده بودند تا این‌که در آخرین تماس آدم‌رباها با خانواده گروگان معلوم شد آنها در این تماس اعلام کرده‌اند حالا چون پول درخواستی‌مان را پرداخت نکرده‌اید، ما گروگان را خواهیم کشت و جسد را داخل چاهی در اطراف نیروگاه خواهیم انداخت. بعد تلفن‌های آنها قطع شد و دیگر تماسی با این خانواده نداشتند. در این مرحله هنوز نمی‌دانستیم آخرین گفته‌‌های آدم‌رباها صحت دارد یا نه. موضوع را با بازپرس پرونده هماهنگ کردیم و به محل مورد نظر که چاه متروکه‌ای نزدیک نیروگاهی در بوشهر بود، اعزام شدیم. اطراف را جست‌وجو کردیم تا این که چاهی متروکه یافتیم که عمق 10 تا 15 متری داشت. عمق چاه زیاد بود و به همین خاطر به راحتی نمی‌شد وارد آنجا شد. بنابراین موضوع را به هلال احمر، آتش‌نشانی و امدادگران اورژانس خبر دادیم. این گروه‌های امدادی در آنجا حاضر شدند و با ورود امدادگران و آتش‌نشانان به داخل چاه جسد گروگان رایافتیم. در ادامه پیکر او را که چند روزی از مرگش گذشته بود از داخل چاه خارج کردیم. بررسی‌های اولیه نشان می‌‌داد که او بر اثر ضربه‌های چاقو به قتل Murder رسیده است.

همچنین آدم‌رباها دستان مقتول را با نوار چسب بسته بودند. او ابتدا به قتل رسیده و بعد دستانش با چسب بسته شده و آدم‌رباها جسد او را به داخل چاه انداخته بودند. با هماهنگی قضایی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنان در حال جست‌وجوی عاملان این آدم‌ربایی مرگبار بودیم که یکی از آدم‌رباها دوباره با خانواده مقتول تماس گرفت و این بار هم 20 میلیون تومان پول درخواست کرد و مدعی شد اگر این بار پول را نپردازند عضو دیگری از این خانواده را ربوده و او را هم خواهند کشت.

با توجه به این تماس دیگر مطمئن شدیم که آدم‌رباهای قاتل The Murderer باید شناخت کاملی نسبت به خانواده مقتول داشته باشند. به جست‌وجوها ادامه دادیم تا این ‌که متوجه شدیم چند روز پیش از گم شدن مرد مغازه‌دار و قتل او با شاگرد 25 ساله‌اش که اختلاف داشته و اخراجش کرده، دعوا کرده و آن مرد وی را تهدید کرده است. همین سرنخ کلیدی برای حل معمای این آدم‌ربایی مرگبار کافی بود. ماموران در ادامه تحقیقات متوجه شدند که او به طرز مرموزی ناپدید شده و کسی از وی خبری ندارد. جست‌وجوها برای یافتن وی ادامه داشت تا این که چند روز بعد مخفیگاه وی شناسایی و او بازداشت شد.

متهم به قتل با انتقال به پلیس آگاهی بوشهر مورد تحقیق قرار گرفت و سرانجام سکوت خود را شکست و به افسر تحقیق گفت: من و کارفرمای سابقم ـ مقتول ـ با هم اختلاف داشتیم و همین باعث شده بود که از وی کینه به دل بگیرم. می‌خواستم با ربودن او دست به اخاذی بزنم، اما زمانی که ماجرا لو رفت و پولی از این اخاذی نصیبم نشد، نقشه قتل گروگان را طراحی کردیم. آن روز طبق نقشه من، دوستم سراغ مرد مغازه‌دار رفت و از او خواست که به بهانه اندازه گرفتن در و پنجره با او همراه شود. دوستم به بهانه این که در جلوی خودرو خراب است از وی خواست روی صندلی عقب بنشیند. وی را به محل قرارمان آورد که من در آنجا پنهان شده بودم. به محض این که خودرو توقف کرد، من به آنها نزدیک شدم. همان‌جا بود که کارفرمای سابقم متوجه شد برایش تله گذاشتیم. خواست از خودرو بیرون بیاید که هر دویمان مانع او شدیم. دو نفری با چاقو ضربه‌هایی زدیم که بیشترین ضربه‌ها را من زدم. بعد با چسب دستان مقتول را بستیم و داخل خودرو انداختیم و به سمت چاه متروکه برده و داخل آن انداختیم. بعد از آن بود که در تماس با خانواده‌اش وانمود کردیم که او را ربوده‌‌ایم و برای آزادی Freedom او درخواست 20 میلیون تومان پول کرده بودیم تا با این کار اخاذی کنیم.

با اعتراف‌های این مرد همدستش هم تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و بازداشت شد. او نیز گفته‌های وی را تائید کرد و مدعی شد خودرویی که در روز آدم‌ربایی و جنایت Crime از آن استفاده کرده، امانت بوده است. لکه‌های خون موجود در آن را شسته و بعد به دوستش تحویل داده است. با توجه به گفته‌های همدست عامل جنایت، ماموران به خانه مورد نظر اعزام شدند و خودروی پراید کشف و معلوم شد که متهم درست گفته و مالک خودرو نمی‌دانسته خودرویش برای آدم‌ربایی مورد استفاده قرار گرفته و گمان می‌کرده با آن بیماری را به بیمارستان منتقل کرده‌اند. متهمان پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان Prison شدند و مجازات سنگینی در انتظارشان است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.


منبع: جام جم