در میهمانی شبانه باغ هلو مسعود به من ابراز علاقه کرد / بعد از شب شوم عروسی شوهرم دیگر سراغی از من نگرفت
رکنا: شب عروسی فرا رسید و پس از برگزاری جشن مفصلی، سوار بر ماشین عروس به همراه کاروانی که پشت سر ما در حرکت بودند، به سوی خانه بخت حرکت کردیم. در مسیر راه، با صدای بوق های ممتد و وحشتناک و حرکات نامتعارف برخی از دوستان و بستگان، ترسی وجودم را فرا گرفته بود که ناگهان صدای مهیب برخورد خودروها را شنیدم و دیگر چیزی نفهمیدم تا این که ... .
زن جوان در حالی که اشک می ریخت، با بیان این جملات، به مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: مدتی بود که نگاه های سنگین و مرموز پسرخاله ام را زیر نظر داشتم. این نگاه های پررمز و راز در دوران نوجوانی، به گفت وگوهایی هرچند کوتاه در میهمانی ها کشید و باعث شد که ما به یکدیگر علاقه مند شویم با دعوت به هر میهمانی به امید دیدن او، قشنگ ترین لباس هایم را می پوشیدم. در آنجا، من و مسعود به دنبال موقعیتی بودیم تا بتوانیم چند کلمه ای با هم صحبت کنیم. روزها گذشت، تا این که با همه بستگانم برای تفریح به یک باغ رفتیم. در حالی که اعضای خانواده و فامیل مشغول آماده کردن ناهار و بقیه کارها بودند، من زیر درختان هلو قدم می زدم که ناگهان متوجه صدای مسعود شدم. آن روز پسرخاله ام ابتدا از هوای پاک و زیبایی باغ سخن گفت و سپس با تعریف و تمجید از زیبایی ظاهری من، اجازه خواستگاری گرفت. من هم با لبخندم به او پاسخ مثبت دادم و بدین ترتیب، خیلی سریع مقدمات خواستگاری فراهم شد و به عقد یکدیگر درآمدیم. رویاهای با هم بودن به واقعیت پیوسته بود و در کنار او، خودم را خوشبخت ترین دختر دنیا احساس می کردم. زمان به سرعت می گذشت و با یک چشم به هم زدن دوران عقد به پایان رسید. از این که قرار بود در لباس عروسی پا به خانه مردی بگذارم که محبتش در قلبم لانه کرده بود، در پوست خودم نمی گنجیدم و از این که مسعود را مرد آمال و آرزوهایم می دیدم، خیلی خوشحال بودم. روز جشن فرا رسید و من با پوشیدن لباس عروسی در میان هلهله و شادمانی اطرافیان، سوار بر خودرویی شدم که قرار بود ما را به خانه خوشبختی برساند اما در مسیر، با حرکات غیرمتعارف برخی رانندگان جوانی که حالت طبیعی نداشتند، تصادف دلخراشی رخ داد و من دچار جراحت های سختی شدم. وقتی در بیمارستان چشمانم را گشودم و چهره ام را در آیینه نگریستم، وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت چراکه زیبایی صورتم را از دست داده بودم. شش بار مورد عمل جراحی پلاستیک قرار گرفتم اما باز هم زیبایی ظاهری ام را به دست نیاوردم. از آن روز به بعد، چهره من برای مسعود به کابوس وحشتناکی تبدیل شده بود که به قول خودش از دیدن این هیولای زشت می ترسید. مسعود دیگر سراغی از من نمی گرفت و همچنان نسبت به من ابراز بی مهری می کرد و من از این موضوع زجر می کشیدم تا این که بالاخره آن روی چهره اش را آشکار کرد و گفت حاضر به ادامه زندگی با من نیست و باید از یکدیگر جدا شویم.. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار زیر را از دست ندهید:
شهرام در محاصره پلیس از بالکن طبقه سوم سقوط کرد و دختر جوان در خانه مجردی دستگیر شد
مرگ پسر جوان در سقوط از بالکن خانه زن شوهردار / این پسر حتی کلید خانه ام را داشت و ...+عکس
خدیجه به بیمارستان روانی ها منتقل شد / این زن عامل قتل عام خانواده اش است+عکس
فیلم / چاقوکشی زن خشمگین به شوهرش در خیابان / این مرد بدون اجازه به مهمانی شبانه رفته بود + عکس
فریب ظاهر نجیب سپیده را خوردم او خیلی زود رنگ عوض کرد
قتل مرد همسایه درمسیر بازگشت پسرعموها از جشن عروسی+عکس
برادرم بخاطر مشکلات اخلاقی ام می خواهد من را بکشد/این دختر از پلیس کمک خواست
دزد ارتباط گناه آلود شامگاهی دختر و پسر را لو داد
بازداشت کارشناس رسمی دادگستری در پرونده «پدیده»
پدرم با دختری هم سن و سال من دوست شد و ...
ارتباط سرد زناشویی و مشاوره غلط خانواده زن را تا یک قدمی مر گ برد
زن عصبانی شوهر فوتبالیستش را سوزاند + عکس
مرد چاق 100 کیلو وزن کم کرد تا ازدواج کند + عکس
ارتباط غیراخلاقی معلم ورزش زن با 3 دانش آموز پسر +عکس
انفجار مین دوران جنگ تحمیلی و مصدومیت جوان 23ساله
مالک خانه میلیاردی سعادت آباد تهران کیست؟
علاقه زشت پسر دانشجو برای عکاسی مخفیانه از دختران جوان
اعدام برای مرد 48 ساله به خاطر آزار و اذیت پسر 8 ساله
اعتراف بازیگر زن ایرانی به پیشنهادهای غیر اخلاقی در ترکیه +عکس
20کیلو کاهش وزن ملیکا شریفی نیا از زبان خودش + عکس قبل و بعد از کاهش وزن
تصویر قدیمی و دیده نشده از پریناز ایزدیار در حال آشپزی کردن +عکس
آرزوی پدرمرتضی پاشایی در دومین سالگرد درگذشت پسرش +عکس
سلفی ترانه علیدوستی و پسرش در سریال شهرزاد +عکس
نامه خواننده معروف 2 روز قبل از مرگش به زنی که دوستش داشت +عکس
کشف حجاب سمیرا سیاح بازیگر کشورمان در آمریکا! +عکس
ارسال نظر