مرد همسایه می دانست من هوو دارم، وقتی شوهرم خانه نبود مرا آزار واذیت کرد / گفتگو با زن شوهردار

دوازدهم مهر امسال مردی افغان به نام رسول از خانه‌اش در محله اتابک تهران خارج شد و دیگر بازنگشت. همسرش ‌با غیبت طولانی وی به پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران رفت و از گم‌شدن شوهرش خبر داد.

او به پلیس گفت: شوهرم با کسی اختلاف نداشت و روز حادثه برای خرید وسایل از خانه خارج شد. زمانی که بازنگشت، همراه چند نفر از اقوام جست‌و‌جو برای یافتن او را آغاز کردیم، اما خبری از وی نشد‌. می‌ترسم‌ بلایی‌ سر او ‌آمده باشد.

همزمان با تشکیل پرونده قضایی، ‌ماموران مشخصات مرد گمشده و تصویر او را از همسرش گرفته و جست‌وجو برای یافتن وی آغاز شد تا این‌که با گذشت یک هفته از این ماجرا، همسر مرد گمشده با پلیس تماس گرفت و خبر داد که شوهر گمشده‌اش به قتل رسیده است و عامل این جنایت زن و مردی افغان هستند که از آنها شکایت دارد‌. ماموران با تماس این زن برای بررسی ماجرا به خانه‌اش رفتند و به تحقیق از او پرداختند.

رازگشایی از جنایت

زن جوان به افسر بازجو گفت: از چندی پیش من و شوهر گمشده‌ام ـ رسول ـ با زوجی به نام احمد و فاطمه که آنها نیز افغان هستند، همسایه شدیم و با این خانواده رفت و آمد داشتیم. مدتی قبل متوجه رفت و آمد مشکوک فاطمه با شوهرم شدم. احتمال می‌دادم باید میان آنها رابطه‌ای شکل گرفته باشد.

وی افزود‌: از زمانی که به یکباره شوهرم ناپدید شد به این زن و شوهر مظنون بودم، اما چون مدرکی در ارتباط با آنها نداشتم، نتوانستم از این زوج شکایت کنم، تا این‌که ‌با گذشت یک هفته از ماجرای گم‌شدن شوهرم، امروز فاطمه زن همسایه به خانه‌ام آمد و مدعی شد که شوهرش، همسرم را با ترفندی به خانه‌شان کشانده و با ضربه آجر به سر وی، شوهرم را کشته است. جسد او را هم در بیابان‌های اطراف شهر ورامین انداخته ‌است. دچار عذاب وجدان شده و می‌خواهد که هرچه زودتر جسد شوهرم پیدا شود.

ماموران با اطلاعات به دست آمده از این زن، به خانه زن همسایه رفتند و او را شامگاه یکشنبه و پیش از آن‌که فرصتی برای فرار پیدا کند، شناسایی و دستگیر کردند.

فاطمه برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و تحقیقات از وی ادامه پیدا کرد. این درحالی بود که ماموران به استعلام از پلیس ورامین پرداختند که معلوم شد 15 مهر امسال ماموران کلانتری 173 امین‌آباد در زمین‌های کشاورزی فیروزآباد ورامین جسد مردی را به عنوان مجهول‌الهویه یافته و با هماهنگی قضایی این جسد را به پزشکی قانونی منتقل کرده‌اند.

در این مرحله همسر مرد گمشده به پزشکی قانونی رفت و با دیدن این جسد، هویت او را به عنوان شوهرش تائید کرد. با مشخص شدن این موضوع روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد.

فاطمه در مراحل اولیه بازجویی مدعی شد که مرد همسایه را شوهرش احمد به قتل رسانده است.

اعتراف به قتل

این زن برای ادامه تحقیقات به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس ایلخانی گفت: دو ماه پیش رسول که مدعی رمالی بود، مرا اغفال و مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد از آن با تهدید مرا مجبور کرد که با او ارتباط پنهانی داشته باشم.

وی افزود‌: دیگر از این وضع خسته شده بودم‌. سرانجام موضوع پیش آمده را به شوهرم اطلاع دادم که او تصمیم به قتل رسول گرفت. عصر روز حادثه رسول را به خانه‌‌ام دعوت کردم. به محض ورود او به خانه‌مان، شوهرم با آجر ضربه‌ای به سرش زد و وی را کشت و در بیابان‌های ورامین رها کرد و گریخت. نمی‌دانم شوهرم کجاست.

با اعتراف‌های این زن، او روانه بازداشتگاه پلیس شد و شوهرش به اتهام قتل تحت‌تعقیب پلیس جنایی پایتخت قرار گرفت.

مقتول اغفالم کرد

متهم پس از تحقیقات، به تشریح رابطه شیطانی با مقتول و طراحی سناریوی قتل او پرداخت.

چطور با مقتول و خانواده‌اش آشنا شدی‌؟

او با شوهرم در یک ساختمان کار می‌کردند و همین باعث رفت و آمد او و همسرش به خانه‌مان شد. ما نیز به خانه آنها می‌رفتیم. ‌هوویم در طبقه ‌اول می‌نشست و من که همسر نخست شوهرم بودم، همراه او و دختر چهار ساله‌مان در طبقه دوم خانه زندگی می‌کردیم.

این دوستی خانوادگی چطور به جنایت ختم شد‌؟

دو ماه پیش در نبود شوهرم و هوویم، رسول ـ مقتول ـ برای رمالی به خانه‌مان آمد. به او گفتم شوهرم در خانه نیست و بهتر است برود و روزی دیگر بیاید، اما او به این حرف‌ها توجهی نکرد. بعد هم مرا مورد آزار قرار داد. از آن ‌روز به بعد تهدیدم کرد که اگر ‌ماجرای این حادثه را به شوهرم و همسر او بگویم، بلایی بر سر خانواده‌‌ام می‌آورد. در ادامه با تهدید به کشتن دختر خردسالم مرا مجبور کرد که با وی پنهانی ارتباط داشته باشم. دیگر از این وضع و تهدیدهای رسول خسته شده بودم. بنابراین دچار عذاب وجدان شدم و یک روز پیش از حادثه، ماجرای آزار و اذیت مرد همسایه را به شوهرم گفتم که او تصمیم به کشتن وی گرفت.

چطور او را به خانه‌ات کشاندی؟

عصر روز جنایت با رسول تماس گرفتم و به بهانه دیدن، او را به خانه‌ام کشاندم. به محض این‌که وارد خانه ام شد، شوهرم با آجر ضربه‌ای محکم به سر وی زد که همانجا بر اثر شدت ضربه فوت کرد.

بعد چه شد؟

هوویم که متوجه سر و صدا شده بود، به خانه‌ام آمد. شوهرم تهدید‌ش کرد و از او خواست وسایلش را جمع کند و برای چند روز به خانه اقوامش برود. بعد به کمک شوهرم خون کف اتاق را شستیم. ساعات پایانی شب جسد را در پتو و گونی‌ای پیچیدیم و شوهرم آن را پشت موتورش انداخت و با انتقال به بیابان‌های ورامین همانجا جسد را رها کرد. ‌او به خانه بازنگشت. چند روزی در ساختمان نیمه‌کاره‌ای نزد دوستانش رفت و بعد از آن دیگر از او خبری ندارم.

چزا زودتر ماجرای قتل را فاش نکردی؟

من خیلی ترسیده بودم. شوهرم تهدیدم کرده بود که باید سکوت کنم در غیر این صورت مرا خواهد کشت. یک هفته از این ماجرا گذاشت. با دیدن بی‌تابی‌های همسر مقتول طاقت نیاوردم و به او گفتم شوهرم، رسول را کشته است

اگر رسول تو را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، چرا از وی شکایت نکردی؟

ترسیده بودم و فکر نمی‌کردم کسی حرفم را باور کند. ای کاش به شوهرم نمی‌گفتم و شکایت می‌کردم. شاید رسول به سزای عملش می‌رسید و شوهرم این چنین گرفتار نمی‌شد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: جام جم

 

 

وبگردی