مریم شوهر دارد، اما قلبش برای مرد دیگری میتپد!
رکنا: مریم احساس میکند که زندگی مشترکش به بنبست رسیده؛ میخواهد برای همیشه از شوهرش جدا شود. قلبش برای مرد دیگری میتپد. برای رسیدن به عشقش حاضر است دست به هر کاری بزند. تصمیمش را میگیرد.
او برای جدایی، سناریوی خطرناکی را اجرا میکند. نه با صحبت، نه دعوا و نه از راه قانون نمیخواهد به زندگی مشترکش پایان دهد. نقشه سیاهی را انتخاب کرده است. او نهتنها به زندگی مشترکش بلکه میخواهد به زندگی شوهرش هم برای همیشه پایان دهد. تردیدها هم نمیتواند او را از این تصمیم خطرناک منصرف کند. چندبار نقشهاش را در ذهن مرور میکند. هرچه فکر میکرد برای اجرای نقشهاش مصممتر میشد.
او میخواهد نفسهای شوهرش را قطع میکند تا بتواند خودش راحتتر نفس بکشد. هیچ راهی به جز جنایت برای رسیدن به معشوق پیدا نمیکند. تصور میکند که اگر مُهر یک جنایتکار را تا ابد روی پیشانی خود بزند، میتواند در آسایش آن هم در کنار معشوق خود زندگی کند. نقشهاش آنقدر سیاه بود که ٣ دختر ١٩، ١٥ و ٨ سالهاش را هم فراموش کرده بود.
آذرماه سال ٩٢ بود که نقشه هولناک مریم برای قتل شوهرش، در پارکینگ خانهشان کلید خورد. مجید وقتی از خانهشان بیرون آمد تا به محل کارش برود، نمیدانست که معشوقه همسرش با میلگرد در پارکینگ خانه انتظارش را میکشد تا او را به قتل برساند. مریم نقشه قتل شوهرش را به همراه پسردایی ٥٠ سالهاش اجرا کرد. این زن ٤٢ساله که عاشق پسرداییاش شده بود، با همدستی او و برای ازدواج، شوهرش را کشت و جنازهاش را به آتش کشید.
مریم یکی از دهها زنی است که بهخاطر خیانت، همسرش را تا پای مرگ کشاند؛ او را کشت و با همدستی معشوقهاش جسد همسرش را به آتش کشید. وقتی مریم پس از یکسال پنهانکاری، دستگیر شد، حسین همدست و پسردایی این زن در بازجوییها پرده از ماجرای قتل برداشت.
او ادعا میکرد که از زمان مجردی به یکدیگر علاقهمند بودند و حتی قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند اما به علت مخالفتهای شدید، موفق به ازدواج نشدند. از یکدیگر هیچ اطلاعی نداشتند تا اینکه در مراسم بزرگداشت یکی از بستگان همدیگر را ملاقات کردند. از آنجا بود که ارتباطشان بیشتر شد. مریم در صحبتهایش میگفت که از زندگیاش راضی نیست و قصد دارد از شوهرش طلاق بگیرد، اما وی حاضر به این کار نشده است.
همین موضوع انگیزهای شد تا برای رسیدن به یکدیگر، طرح نقشه قتل را بریزند. مریم کلید در ورودی مجتمع محل زندگیشان را تهیه کرد و در اختیار حسین گذاشت. او نیز روز حادثه در انباری داخل پارکینگ پنهان شد. زمانی که مجید قصد داشت سوار خودرو شود، از پشتسر به او حمله کرد و با میلگردی که آماه کرده بود، چند ضربه به ناحیه سر و گردنش زد. پس از چند دقیقه، مریم به پارکینگ آمد و با کمک یکدیگر جسد را داخل صندوقعقب گذاشتند. حسین نیز خودرو سمند مقتول را درحالیکه جسد در داخل صندوقعقب آن بود، از مجتمع خارج کرد. پس از تاریک شدن هوا، خودرو را به تهران برد و در تاریکی شب آن را آتش زد.»
با توجه به اعترافات حسین درخصوص طراحی جنایت و معاونت همسر مقتول در جنایت، مریم نیز که چارهای جز بیان حقیقت نداشت، سرانجام لب به اعتراف گشود و همه اظهارات پسرداییاش را تأیید کرد.
این درحالی است که رویای ١٩ ساله، یکی از دختران مقتول، وقتی شنید پدرش به دست مادرش کشته شده است، گفت: «وقتی متوجه قتل پدرم شدیم، حتی به ذهنمان هم نمیرسید که کار مادرمان باشد. آن روز مادربزرگم گفت که باید برای انجام کارهای پرونده مرگ پدرم به آگاهی برویم. او گفت که قاتل پدرم دستگیر شده و باید به آنجا برویم. وقتی به آگاهی رفتیم و مادرم را دستبند به دست دیدم از شدت ناراحتی بیهوش شدم. بعد از آن چند روز در بیمارستان بستری شدم. اصلا باور نمیکردم مادرم چنین کاری کرده باشد. روزهای اول وقتی این خبر را شنیدم خیلی از او کینه به دل گرفتم ولی حالا اوضاع و احوالم کمی بهتر شده است. راحتتر میتوانم با این موضوع کنار بیایم و در واقع عادت کردهام. برای همین دیگر از مادرم کینه و خشم به دل ندارم ولی این را میدانم که هیچوقت احساسم و روابطم با مادرم همانند سابق نخواهد شد. او را بخشیدم ولی کاری هم با او ندارم. از طرفی مرتب میگوید که بیگناه است. دلم برایش میسوزد. همیشه احساس میکنم نکند مادرم بیگناه باشد. اما باز هم به قانون اطمینان دارم و با توجه به مدارک و دلایل ماموران پلیس آگاهی نمیتوانم حرفهای مادرم را باور کنم. من ٧سال است که نامزدم را میشناسم و با او در ارتباط هستم. وقتی این اتفاق افتاد او رفتارش را با من تغییر نداد و گفت که این موضوع نمیتواند تاثیری در روابطمان داشته باشد. خانوادهاش هم همین حرف را زدند و به من آرامش دادند. ولی الان بعد از گذشت این مدت خانواده نامزدم رفتارشان تغییر کرده و از من دوری میکنند. فکر میکنم بهخاطر حرف مردم است که کمکم روی آنها هم تاثیر گذاشته است.»
قتل شوهر با همدستی پسرخاله
روی میز بازپرسان و کارآگاهان جنایی کم نیست پروندههایی که در آن خیانتها به جنایتهایی تلخ تبدیل میشود. زنانی که با همدستی معشوق خود نقشه یک قتل هولناک را اجرا میکنند و شوهران خود را مستحق مرگ میبینند. زنانی که با تباهی زندگی خود تصور میکنند که میتوانند به خوشبختی برسند، اما به جای خوشبختی آیندهای سیاه را برای خود رقم میزنند.
بسیاری از این زنان ناتوانی در جدایی از همسر را علت اصلی میدانند و در یک رابطه نامشروع با وعده ازدواج بعد از مرگ همسر، مرد دیگری را به این کار وادار میکنند. آنها به مرحلهای میرسند که جنایتی چون شوهرکشی رقم میخورد اما عدم آگاهی به قوانین در جامعه بهخصوص ناآگاهی زنان از حقوق قانونی خود نقش مهمی در تصمیم آنها برای قتل شوهران دارد.
درست ماننده پروندهای که دیروز روی میز بازپرس دادسرای جنایی پایتخت قرار گرفت. پروندهای که در آن مرد ٤٨ ساله قربانی یک دسیسه شد و به خاطر ارتباط پنهانی همسر ٣٥ سالهاش کشته شد. ماجرای این پرونده به سه ماه پیش برمیگردد. درست ساعت ٣ بامداد ١٦ تیرماه بود که وقتی وقوع آتشسوزی یک خودرو سمند در جاده ورامین به مرکز امدادی اعلام شد، امدادگران پس از اطفای حریق، با جسد مردی روی صندلی شاگرد راننده روبهرو شدند. در همان بررسیهای نخست آثار اصابت ضربات جسم تیز شبیه به چاقو روی بدن متوفی شناسایی شد.
ادامه تحقیقات نشان داد که جسد متعلق به «پژمان» متولد ١٣٤٧ است که در منطقه فلکه سوم تهرانپارس زندگی میکرده و دارای همسر و دو دختر ١٠ و ١٢ ساله است. در ادامه مشخص شد که همان شب حادثه جوانی حدودا ٣٠ ساله با یک خودرو پژو ٢٠٧ به خانه مقتول مراجعه کرده و پس از قرار دادن خودرو ٢٠٧ در محل پارکینگ متعلق به مقتول، با خودرو سمند سفیدرنگ مقتول و به همراه وی از ساختمان خارج شده است. با توجه به اطلاعات به دست آمده، کارآگاهان در تحقیقات از اعضای خانواده مقتول اطلاع پیدا کردند که مقتول به همراه پسرخاله همسرش به نام «ناصر» ٢٣ ساله و به صورت مشارکتی در زمینه خرید و فروش خودرو فعالیت داشته و به تازگی اقدام به خرید یک خودرو پژو ٢٠٧ کردهاند.
در تحقیقات پلیس بود که الهام به داشتن رابطه عاطفی با ناصر اعتراف کرد و مشخص شد که با همدستی پسرخالهاش نقشه قتل شوهر خود را اجرا کردهاند.
ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید بین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا اینبار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو ٢٠٧ به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانهمان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند. زمانی که به بهانه پیاده شدن از پژمان خواستم تا خودرو را نگه دارد، به محض توقف با چاقو به وی حملهور شدم و چندین ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم.
جسد مقتول را به صندلی شاگرد راننده منتقل کردم و بیهدف به راه افتادم. مسیر اتوبان امام علی را ادامه دادم تا اینکه ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم. ابتدا قصد آتش زدن خودرو را نداشتم اما پس از چند متری که از خودرو دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن آن گرفتم. با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیدم و به سرعت از محل دور شدم.»
با اعترافات این دو متهم، صحنه جنایت هم بازسازی شد و صبح دیروز پرونده نیز برای رسیدگی از دادسرای کهریزک به دادسرای جنایی پایتخت ارسال شد.
دسیسه پسرخاله و دخترخاله برای جنایت
این تنها پروندهای نیست که روی میز بازپرس جنایی بررسی میشود. پروندههای مشابه زیادی داشتیم که در آن مردان قربانی دسیسههای همسرانشان شدهاند و به خاطر یک مثلث عشقی به قتل رسیدهاند.
در پرونده دیگری نیز پنجم مهر سال ٩٢ عشرت با همدستی پسرخاله خود، شوهرش به نام رحمانعلی را به قتل رساند. متهم در رابطه با این جنایت به مأموران گفت: «من ١٥سال بود که ارتباطی با عشرت نداشتم تا اینکه او را در خانه مادرم دیدم. به او گفتم وضع مالی خوبی ندارم. عشرت هم قبول کرد کمکم کند. او چند قطعه زمین را به نام من کرد تا آنها را بفروشم. پس از فروش زمینها، او ٢٠میلیون تومان به من داد . چند روز بعد عشرت با من تماس گرفت و مدعی شد زمینها متعلق به شوهرش بوده و او متوجه فروش غیرقانونی زمینها شده است. او مرا ترساند و گفت که باید رحمانعلی را بکشیم. من ابتدا قبول نکردم اما اصرارهای عشرت و ترس از شوهرش باعث شد که قبول کنم. روز حادثه به خانه آنها رفتم. وقتی رحمانعلی وارد خانه شد با چوب ضربهای به سرش زدم. با هم درگیر شدیم که عشرت با لوله آب چند ضربه به شوهرش زد و باعث مرگش شد. او سپس از من خواست از آنجا بروم تا با صحنهسازی قتل را در جریان سرقت نشان دهد.»
دسیسهچینی برای قتل شوهر
۱۷ تیر سال ٩٠ نیز مردی ۳۷ ساله به نام کیوان کشته شد و تحقیقات نشان داد که مینا همسر کیوان از سالها قبل با مردی به نام نیما رابطه دارد. بنابراین قتل باانگیزه رقابت عشقی مورد بررسی مأموران قرار گرفت. درنهایت مینا اعتراف کرد که با همدستی نیما دو آدمکش اجیر کرد تا شوهرش را بکشد.
تنها دختر مقتول درباره قتل پدرش از سوی مادرش گفت: «نمیدانم دقیقا چه اتفاقی بین پدر و مادرم میافتاد چون آنها هیچ وقت در مورد مشکلاتشان با من صحبت نمیکردند؛ اما بارها شاهد کتککاری آنها بودم. چند روز قبل از حادثه هم پدرم، مادرم را کتک زد. بیشتر اوقات این درگیریها در اتاقشان اتفاق میافتاد اما هیچکدام در مورد اینکه از هم جدا شوند، چیزی نمیگفتند. من در جریان رابطه مادرم با نیما نبودم، البته میدانستم با کسی صحبت میکند و برای او هدیه میفرستد؛ اما نمیدانستم این فرد کیست. من خودم هم با پدرم اختلافاتی داشتم اما بیشتر اختلاف سلیقه بود و ما مشکل خاصی با هم نداشتیم تا اینکه باخبر شدم پدرم کشته شده است و حالا هم درخواست صدور حکم قصاص برای عاملان قتل را دارم.»
فروریختن اخلاق در خانواده
اما عوامل مختلفی در بروز خیانت زوجین دخیل است؛ به عبارت دیگر مجموعهای از بایدها و نبایدها باعث میشود تا زن یا مردی یا هر دوی آنها در زندگی مشترک به سمت خیانت و برقراری رابطه خارج از چارچوب خانواده گرایش پیدا کنند.
سعیدخراطها در اینباره میگوید: «دوستیهای قبل از ازداوج، حادشدن بیماری سوءظن، بددلی و اختلافات خانوادگی از عوامل مهم در ایجاد روابط با غیر است. اینها مواردی است که در بسیاری از پروندههای خیانت زوجین دیده میشود.»
اما به گفته این آسیبشناس اجتماعی آنچه بیش از همه باعث شکلگیری و گسترش این پدیده در جامعه امروز ایرانی شده است، فروریختن پایههای اخلاقی در خانوادههاست.
او این فروریزش اخلاقی را این گونه توضیح میدهد: «متأسفانه حرمت خانه و خانوادهها مانند گذشته پاس داشته نمیشود، انواع و اقسام هتک حرمت و رد شدن از خطوط قرمز خانواده از سوی زن و مرد بهخصوص زوجهای جوان آن هم به دفعات زیاد باعث شده تا پایههای اخلاقی خانواده متزلزل شود. خانوادهای که در آن اخلاق وجود نداشته باشد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.»
او اضافه میکند: «ازدواجهای اجباری و زودهنگام و اختلالات جنسی از دیگر مواردی است که میتواند زمینهساز بروز خیانت در خانواده باشد؛ اما این موارد در شرایط امروز چندان عامل تعیینکنندهای نیست.»
تزریق خیانت به جامعه
این آسیبشناس اجتماعی در پاسخ به این پرسش که برای جلوگیری از انحطاط اخلاقی خانوادهها چه باید کرد، میگوید: «نمیتوان در حوزه اخلاق بخشی عمل کرد؛ وقتی اصول اخلاقی در همه شئون و مناسبات اجتماعی خدشهدار میشود؛ وقتی خیانت در امانت در ادارهها و موسسات مالی بانکی تکرار میشود، چطور میتوان بچهها را به امانتداری تشویق کرد. متأسفانه همه سطوح جامعه ما دچار بیاخلاقی شده است. در ابعاد اقتصادی این بیاخلاقیها خودش را با ارتشا و اختلاس نشان میدهد و در حوزه خانواده خیانت زوجین نمود عینی این بیاخلاقی است.»
او اضافه میکند: «البته مسأله خیانت در خانواده از منظر دیگری هم قابل بررسی است. وقتی زنها میبینند که مردها اجازه خیانت دارند، خوب آنها هم احساس بیعدالتی میکنند. اینکه قانون چنین اجازهای را به مردها داده یک چیز است و رضایت زنها از این قانون مسأله دیگر. هیچ زنی به تعدد همسر برای مردش راضی نمیشود. قانونگذار باید قوانین را از دل جامعه استخراج کند. جامعه ایرانی گرایش به سمت تکهمسری دارد.» برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار زیر را از دست ندهید:
از خودم فیلم زشت گرفتم و برای فرهاد فرستادم / نگذارید آبرویم برود
محاکمه سه اعدامی پس از جلب رضایت اولیای دم+عکس
ناگفته های زن جوان که خانه فساد داشت
قتل زن تنها با دست و پای بسته در خیابان دماوند+عکس
حکم جالب برای نوجوانی که موتورسواری می کرد / او باید در مراسم صبحگاه مدرسه ابراز ندامت کند
سلفی آیینه ای جالب خانم بازیگر پس از گریم در کنار تصویر چهره اصلی اش +عکس
سوپراستار های سینما 5 تَرک روی موتور لوکس آقای بازیگر ! +عکس
آقای بازیگر و همسرش در اولین سالگرد ازدواحشان! +عکس
من نمیدونم وقتی زنی میخواد طلاق بگیره طلاق نمیدن ولی مرد راحت میتونه طلاق بده خب وقتی نمیخواد زندگی کنه قاضی با طلاق موافقت کنه به زور که نمیشه زندگی کرد اخرش به کشتن ادم بی گناهی منجر بشه خوبه؟؟
آخه چه بگم زنیکه خجالت نمی کشه یک عمر با اون مرد بیچاره زندگی کرده ودارای 3 تا بچه بزرگ ...یعنی کثافت کاری اینقدر ارزش داره که با سرنوشت وآبروی زندگی چند خوا نواده بازیکنه
من متاسفم که این گونه جنایت ها در حال افزایش است.بعضی از دوستان می گویند دادگاه راحت طلاق بدهد تا زن برود با معشوقه اش بیوفتد.این جوری که میشه قانون جنگل اینجوری که سیستم جامعه فرو می پاشد بابا شما دیگه از اروپا هم رد کردید.یعنی هر زنی با خیال راحت تو خیابون با پسری دوست بشه بعدش برگرده به شوهرش وقاضی بگه من الان این پسرو دیدم عاشقش شدم و منو طلاق بده وعقد این اقا بکن.دم شما گرم.به خدا من دوست واشنایمان اروپا وامریکاهستن میگن اینچیزایی که شما میگید درقانون اونا وجود ندارد.برای این موضوع:اول ازدواج زیر18سال ممنوع شود.دوم ازدواج های اجباری و فامیلی ممنوع شود نمیدون پسرعموبا دختر عمو عقدش تو اسمون بسته شده.دوم مشاوره روحی روانی بعد وقبل ازدواج ادمه پیدا کنه به صورت رایگان و با کمک دولت.و اما نکته مهم در این پرونده ها اینه که معمولا زن یا تبرئه میشه یا به چند سال حبس محکوم میشه وبعدش ازاد میشه وعین مصداق کامل بی عدالتی است..به نظر من بعد از رعایت تمام این موارد اگه زنی دوباره دست به این کار زد باید هم زن وهم مرد در ملاعام اعدام شوند وخانواده های هردو به مناطق بداب وهوا تبعید شوند تا کسی دیگه جرات نکند اینکارو بکند..و اما نکته دیگه اینها همه بهانه است.من خودم در زندگی مشترکمان با همسرم به خاطر مسائل ومشکلات اقتصادی یا حرفهای ودخالت های فامیل بگو مگو داریم ولی بعدش فراموش میشه.بعدش دست بچه هامون میگیریم ومیریم بیرون وهمه چیز یادمون میره اگر شما دارد توجیه می کنید که زن به خاطر اختلافات ساده است که همو میکشند اشتباه هست.اتفاقا اون زنی که با داشتن سه بچه شوهرش با کمک پسرخاله کشته بسیار ماهرانه عمل کرده اون خواسته که با کشتن شوهرش مال شوهر بقاپه و بره خوشگذرانی اگه این خانم از همون اول شوهرش دوس نداشت چرا از او سه بار باردار شده.اینها همه کشکن.به خدا من قول میدم که اون زن اگه گیر نمیوفتاد با اون پسرخاله قاتلش هم ازدواج نمیکرد .چون اگه قصدش زندگی با عشق وعلاقه بود که با همون شوهروسه دختر ودامادایش انجام میداد.........این زنهای اراذل واوباش باید در ملا عام همراه با اون معشوقه کم عقلشون اعدام بشن.همین وبس وخواهشا دیگه نگوید که خوب اگه اون پسره را دوس میداشتی از راه قانونی از شوهرت طلاق میگرفتی وباهاش یعنی پسره میرفتی.اخه اینطوری که اصول جامعه وخانواده از هم فرو می پاشه و بند رو بند نمیمونه.اخه چطور زنی با 3تا4بچه اون هم دختر یه روز تو خیابون پسری را ببینه بعد زندگی30ساله را ول کنه و بره معلوم هست شما چی میگین
اگه از من بپرسی میگم بزرگترین و مهمترین دلیل سقوط اخلاقی در جامعه ما ، متداول و همه گیر شدن حرام خواری و آوردن لقمه حرام سر سفره است . قدیم مردم از آوردن لقمه حرام سر سفره خود به شدت پرهیز می کردند ، حالا برعکس همه صبح تا شب دنبال پول کثیف هستند چون با مال حلال زندگی نمی چرخد . اما صرفنظر از جنبه خرافی قضیه ، انجام هر کاری تبعات و عواقبی دارد که از آن گریزی نیست . زن و بچهای که خوراک و پوشاک و خانه زندگیشان از این راه تامین شد ، آیا ممکن است که نجیب ، پاک و سربراه بار آمده و باقی بمانند ؟؟؟