منصور ضابطیان به شما کتاب نوروزی را پیشنهاد می دهد
رکنا: یکی از راههای انتخاب کتاب پیگیری سیر مطالعاتی افراد پیگیرتر و چهرههای مطرح و اهل قلم است.
به گزارش رکنا به نقل از برنا، علاقه مندان به ادبیات و سینما در تعطیلات نوروز زمانی را برای مطالعه درنظر میگیرند اما گاهی انتخاب کتاب مناسب دشوار است.
به گفته «بورخس» ادبیات خوراک جانهای ناخرسند و عاصی است. خوراک کسانی که چیزهای بیشتری از زندگی میخواهند... بنابراین برای کسی که کتاب خواندن را دوست دارد تعطیلات نوروز میتواند فرصت مناسبی برای خواندن کتاب باشد.
به همین دلیل به معرفی کتاب نوروزی از نگاه اهالی هنر و فرهنگ پرداختهایم تا شاید خواننده خبرگزاری برنا را با تاملی در گوشه سطرهای کتاب به مهمانی بهار ببریم. ما در این فهرست سعی کردهایم برای لحظههای گوناگون شما پیشنهادهای متنوعی داشته باشیم که اگر به دنبال فیلم، موسیقی یا کتاب خوب بودید آن را پیش چشم داشته باشید.
فهرست زیر پیشنهادات منصور ضابطیان ، روزنامهنگار، مجری رادیو، کارگردان است:
کتاب به زبان مادری گریه میکنیم به قلم فابیو مورابیتو/ ترجمه: الهام شوشتریزاده
مورابیتو در این جستارهای بسیار کوتاه و خوشخوان، سراغ مضامینی مثل زبان مادری، تجربهی نوشتن و ترجمه، کلنجار رفتن با زبان، دردسرها و شیرینیهای نوشتن به زبانی جز زبان مادری، و زندگی در دنیای ادبیات و کلمهها میرود و با زبانی ساده، سرراست و گاهی شوخوشنگ از مفاهیمی عمیق و جدی میگوید.
کتاب داستاننویسی به مثابه شغل به قلم هاروکی موراکامی/ ترجمه: سید آیت حسینی
کتاب «داستاننویسی به مثابهی شغل» روایت موراکامی نویسنده ژاپنی از سبک و سیاق نویسندگیاش است. سبک و سیاقی که نوشتن را در پیوستاری بسیار عظیم از انتخاب موضوعات، شخصیتها، مواجهه با آنها، شیوههای پرداخت و پرورششان، ساختن یکیک ماجراهای داستانها، انتشار اثر و سپس حتی شیوهی ارائهی ترجمههای آثار به زبانهای مختلف را در برمیگیرد!
داستاننویسی به مثابهی شغل، کتابیست که نه فقط طریقت نوشتن به سبک مواراکامی، بلکه چگونه زیستن و بودن در جهان، در قامت یک نویسندهی مهم و اثرگذار را روایت میکند و از بختیاری ماست که این مهم را خود نویسنده در اختیارمان قرار داده است.
کتاب خرسهای رقصان به قلم ویتولد شابوفسکی/ ترجمه: آیدین رشیدی
داستان خرسهای رقصنده را اولین بار کازیمیر کروموف برای ویتولد شابوفسکی تعریف کرد، خبرنگار بلغاری که در ورشو با او آشنا شده بود. گفت که کولیان سالهای دراز این خرسها را برای رقص تعلیم میدادند و با آنها بسیار بیرحمانه رفتار میکردند.
صاحبان خرسها آنها را در خانه نگه میداشتند و از بچگی با کتک بهشان رقصیدن میآموختند. دندانشان را میکشیدند تا مبادا خرسها ناگهان به یاد بیاورند که از مربیانشان قویترند. آنها روح خرس را در آن حیوانات میکشتند. با الکل مستشان میکردند. بسیاری از آن خرسها برای همیشه به الکل معتاد شدند. بعد، آنها را مجبور میکردند برای گردشگران شیرینکاری کنند، برقصند، ادای شخصیتهای مشهور را دربیاورند و ماساژ بدهند. تا اینکه در سال ۲۰۰۷ بلغارستان به اتحادیه اروپا پیوست و نگهداریِ خرس غیرقانونی شد.
مؤسسهای اتریشی به نام چهارپنجه پارکی مخصوص تأسیس کرد در جایی به نام بلیتسا که خیلی از صوفیه فاصله نداشت و خرسها را از مربیانشان گرفت و به آنجا منتقل کرد. خرسها از شلاق، بیرحمی و حلقه بینی که به گفته اعضای چهارپنجه نماد اسارتشان بود، رهایی یافتند.
پروژهای ویژه آغاز شد تا به این حیوانات که هرگز آزاد نبودند آزادی را بیاموزند. گامبهگام، اندکاندک و محتاطانه...
کتاب شکست شاهانه به قلم ماروین زونیس/ ترجمه: عباس مخبر
ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه، با بررسی اسناد متعدد و مصاحبه با بازماندگان رژیم پهلوی، میکوشد تحلیلی روانشناختی از ظهور و سقوط محمدرضاشاه به دست دهد. منابع نیروی روانشناختیِ شاه برای فرمانروایی چهکسانی بودند؟ حوادث دوران کودکیاش چه بازتابی در بزرگسالی داشتند و چگونه بر کیفیت حکمرانی او اثر گذاشتند؟
ارسال نظر