زن جوانی که عذاب وجدان شدید او را به مرکز مشاوره کلانتری کشانده بود در حالی که عنوان می کرد فقط می خواستم حسادت های درونی ام را تخلیه کنم ولی نمی دانستم عاقبت این کار زشت به کجا می انجامد، به کارشناس اجتماعی کلانتری سجادشهر گفت: از دوران کودکی حس حسادت عجیبی نسبت به دختر عمویم داشتم ما تقریبا هم سن و در یک سطح خانوادگی متوسط بودیم اما «تهمینه» خیلی خوش شانس بود.

او با همه ارتباط برقرار می کرد و در دل همه جای می گرفت. اطرافیانم مدام از ادب و وقار او تمجید می کردند. زیبایی ظاهری شانس دیگر «تهمینه» بود و با شیرین زبانی هایش توجه همه را به خود جلب می کرد.

از همان دوران کودکی وقتی می دیدم بستگانم بیشتر به او توجه می کنند حس حسادتم برانگیخته می شد به طوری که حتی وقتی عروسک هایی شبیه هم می خریدیم باز هم من به رنگ عروسک او و رفتار مهربانانه اش با عروسک حسودی می کردم. وقتی بزرگ تر شدیم احساس می کردم همه پسران فامیل دوست دارند با او ازدواج کنند.

تهمینه خواستگاران زیادی داشت ولی با مشورت پدرش به همه آن ها پاسخ منفی می داد. این در حالی بود که من هیچ خواستگاری نداشتم و مادرم همواره تهمینه را به رخ من می کشید. حسادت وجودم را تخریب می کرد به طوری که به بهانه های مختلف از تهمینه قهر می کردم.

در واقع او به الگویی در بین دختران فامیل تبدیل شده بود تا این که روزی «سروش» از او خواستگاری کرد. او جوانی خوش تیپ، مودب و از خانواده ای مرفه بود. از همه مهم تر این که علاقه عجیبی به تهمینه داشت و عاشق و دلباخته او شده بود.

وقتی تهمینه با سروش ازدواج کرد غوغایی در خانواده ما به پا شد. مادرم مرا مورد سرزنش قرار می داد که عرضه هیچ کاری را ندارم. تهمینه حتی بعد از ازدواج هم زبانزد فامیل بود چرا که زندگی موفقی داشت و همه از علاقه او به همسرش سخن می گفتند. در همین روزها بود که من هم با «قربانعلی» ازدواج کردم. او شاگرد گچ کاری بود و هزینه های زندگی اش را به سختی تامین می کرد اما من که خودم را بدشانس می دانستم فقط برای این که ازدواج کرده باشم به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم.

این در حالی بود که زندگی خوب تهمینه هنوز آزارم می داد در حالی که من و تهمینه صاحب فرزند شده بودیم در یک مجلس میهمانی با هم روبه رو شدیم و او مهربانانه مرا در آغوش کشید. او کینه ای از من به دل نداشت اما من وقتی سوئیچ خودروی او را در دستش دیدم دیگر طاقت نیاوردم. از فردای آن روز مدام با شماره تلفن همسرش تماس می گرفتم و به دروغ عنوان می کردم که تهمینه قبل از ازدواج با او، با پسر یکی از بستگانش رابطه عاشقانه داشته است. انواع و اقسام دروغ ها را سر هم می کردم تا سروش را نسبت به او بدبین کنم. این بود که آن ها دچار اختلاف شدید خانوادگی شدند و من از عمه ام شنیدم که سروش درخواست طلاق داده است. اکنون در حالی دچار عذاب وجدان شده ام که نمی دانم چگونه حقیقت ماجرا را بازگو کنم و...

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

پسر سخنگوی دولت با شکایت شوم زن جوان به دردسر افتاد! + عکس

تجاوز به زن جوان در اتاق زایمان بیمارستان توسط پزشک شیطان صفت + عکس

دوست صمیمی زنم فقط با نگاه من تسلیم شد !

تجاوز وحشیانه راننده اتوبوس به دختر 12 ساله در اردوی تابستانی + عکس

بی رحم ترین پدر دنیا روی جسد دخترش یادداشت نوشت ! +عکس

عشقبازی شنیع دختر و پسر در واگن اتوبوسی قطار جنجال به پا کرد +عکس

اقدام شوم در مراسم عقدکنان عروس و داماد ورامینی !

دوست این پسر تهرانی را می شناسید؟! + عکس

فرناز برای رسیدن به بهنام در دام کثیف افتاد / روح شیطانی فقط یک بهانه بود

اعدام 3 جوان شیطان صفت در زندان میناب

اقدام شوم فروشنده بی حیا با دختر بد لباس!

شرور معروف تهران چند روز قبل از عروسی با یک دختر، دوستش را کشت! + فیلم

داستان برادران حسینی به غیر از سیدمحمد

جنین پیرمرد بی حیا در شکم دختر 13 ساله!

ماجرای اعتراف گیری از مائده هژبری + عکس

دختر 15 ساله برای یک شب صیغه شد !

فیلم لحظه نبرد دلاورانه لشکر فاطمیون مقابل تروریست‌های داعش

یک فاجعه / معلم خصوصی با 22 دختر 16 ساله چه کرد؟! + عکس

 

وبگردی