این مطلب از گروه وب گردی است و تنها جنبه سرگرمی دارد
همه ی ازدواج های مرجانه گلچین و مهاجرت به انگلیس! + عکس های خصوصی و بیوگرافی
در ادامه بیوگرافی مرجانه گلچین بازیگر مشهور ایرانی را مشاهده می کنید.
مرجانه دلدار گلچین متولد 2 اسفند 1347 در تهران، بازیگر سنما و تلویزیون است. گلچین در نوجوانی به هنرستان موسیقی رفت و در رشته تخصصی نوازندگی تار فارغ التحصیل شد.
او فارغ التحصیل کارگردانی سینما از دانشگاه سوره می باشد تجربه یک ازدواج ناموفق را داشته است. به عنوان آخرین فرزند در یک خانواده با سه برادر و دو خواهر بزرگتر در تهران به دنیا آمد، پدرش افسر نظامی ارتشی و مادرش خانه دار است ولی پدرش را در کودکی از دست داد.
مرجانه گلچین و مادرش
خواهرش منیژه که در زمینه موسیقی همکاری میکنند.او یک برادر به نام حبیب خان گلچین دارد و یک برادرش به نام حمید در 29 سالگی فوت کرده است.
مرجانه گلچین و خواهرش منیژه
مرجانه گلچین و برادرش
خانواده معروف
مرحوم نادیا دلدار گلچین (بازیگر) دختر عمویش و مرحوم نادر گلچین (خواننده) عمویش می باشد.
مرحوم نادیا دلدار گلچین دختر عموی مرجانه گلچین
مرجانه گلچین و عمویش
بازیگری از کودکی
در سال 1356 وقتی 9 ساله بود توسط خواهرش (منیژه) که بازیگر تئاتر بود به غلامحسین لطفی برای بازی در مجموعه ای بنام اخلاق در خانواده معرفی شد. با این سریال اولین بار جلوی دوربین رفت سپس به سمت تئاتر کودکان رفت و روی صحنه تجربیات زیادی بدست آورد.
اولین سریال و تجربه سینما
با دومین تجربه در سریال آئینه در سال 1364 وقتی 18 ساله حرفه ای بازیگری را تجربه کرد سپس سال 1366 با فیلم سینمایی گل مریم وارد سینما شد.
شهرت
چهره اش با سریال آینه عبرت در سال 1367 شناخته تر شد سپس در سریال کلانتر 2 سال 84 دیده شد و با سریال بزنگاه رضا عطاران سال 87 به اوج شهرت رسید.
ازدواج مرجانه گلچین
مرجانه گلچین سال 1374 با کریم آتشی کارگردان ازدواج کرد و در سریال گریز و سقوط به کارگردانی همسرش نیز بازی کرد او از همسرش جدا شده است.
کریم آتشی شوهر سابق مرجانه گلچین
علت طلاق مرجانه گلچین
مرجانه گلچین در برنامه دورهمی اعلام کرد که همسرش با بازیگری وی موافق نبوده و او نیز به خواست همسرش به مدت 10 سال بازیگری را کنار گذاشت اما سرانجام نتوانست با شرایط کنار آمده و به بار دیگر دنیای بازیگری بازگشت و از همسرش نیز جدا شد. مرجانه گلچین بعد از جدایی از کریم آتشی به انگلیس رفت و دیگر ازدواج نکرد.
مادر نشدم
«من مادر نشدم.» این جمله شاید خیلی کوتاه باشد اما تصمیم گیری برای آن کار راحتی نبود اما تصمیمی بود که گرفتم. دلیلش هم این بود که من عاشق کارم بودم و این وقف بودن در کار با مسئولیت مادری ام در تضاد بود. به خودم می گفتم، بچه رسیدگی و پرستاری می خواهد و نمی توان او را به بهانه کار به حال خود رها کرد.
مهاجرت به انگلستان
سال 1374 برای ادامه تحصیل از ایران رفتم و در انگلیس ساکن شدم. حس کردم که نیاز به استراحت دارم، به همین خاطر به انگلیس و نزد خواهر و برادرهایم سفر کردم، در طول آن دورانی که از بازیگری دور بودم از مرحله جوانی عبور کردم و به میانسالی رسیدم.
بعد از بازگشتم خیلی نگران بودم، با خودم می گفتم دیگر نمی توانم به روزهای اوج گذشته ام بازگردم اما انتخاب هوشمندانه رضا عطاران در سریال «بزنگاه» باعث شد فصل تازه ای در بازیگری من رقم بخورد.
موسیقی
من رشته اصلی ام موسیقی است ، خوشحالم که در فضایی بزرگ شدم که موسیقی حرف اول و آخر را می زد. خیلی وقت ها دلم می سوزد که فعالیتم در کار تصویر بیشتر شده و باعث شده که از رشته اصلی ام و سازم که تار است دور بیفتم.
علاقه به کوه
در گذشته بسیار زیاد کوه می رفتم اما در حال حاضر به علت عارضه ای که برای پایم بخاطر شکستگی بوجود آمده است بیشتر پیاده روی می کنم.
آشپزی ام عالی است
شمالی ها دست پخت شان خوب است ، این را هر کسی که یکبار مهمان سفره یک شمالی باشد ، تایید می کند ، درست به خاطر همین قانون هم باید بگویم من دستپختم خوب است. البته بخشی از این موضوع به این خاطر است که من با عشق و علاقه خاصی غذا درست می کنم و معمولا برای این کار وقت می گذارم، شاید به خاطر همین هر کسی دستپخت من را می خورد از آن تعریف می کند هر چند برخی می گویند این دستپخت خوب در ما، ریشه وراثتی دارد، چون مادر و خواهرهای من هم دست پخت خوبی دارند. همچنین من عاشق پخت غذاهای ایرانی هستم و در خانه ام هم همیشه غذاهای ایرانی درست می کنم.
واقعی بازی می کنم
خیلی ها به من میگویند این نقش هایی که شما بازی میکنید ، خیلی واقعی هستند ، مثلا خاله یا عمه و… دقیقا همان خصوصیات را دارند ، چکار می کنید که نقش هایتان آنقدر واقعی از آب در می آید.
شاید بخشی از این موضوع به این خاطر است که من نقش هایم را از دل جامعه انتخاب می کنم و به قانون «خوب دیدن» در بازیگری عمل می کنم، من همیشه در کوچه و خیابان به حرکات مردم دقت می کنم و آنها را با دقت به ذهنم می سپارم و همین موضوع باعث می شود که نقش های من به مردم جامعه نزدیک شود، چون در واقع وام گرفته از آنهاست.
خرید زیورآلات
خرید زیورآلات را خیلی دوست دارم، در بین لباس ها خرید مانتو را بیشتر از بقیه دوست دارم و به کیف و کفش ترجیح می دهم.
اهل برند نیستم
اهل برند و مارک نیستم ، چیزی را که احساس کنم زیباست می گیرم و می پوشم و برای من مهم کارکرد لباس است.
کتابخوانی
یک زمانی بسیار زیاد کتاب می خواندم اما الان ترجیح می دهم اگر قرار است رمانی را بخوانم آن را بصورت تصویری ببینم. دلم می خواهد به یک جایی بروم که همه چیز تمیز و شسته رفته و پاک است همه دریاها تمیز است هیچ آشغالی در خیابان ها نیست.
یک مدینه فاضله ای را همیشه متصورم که همچنین شرایطی را دارد و همه چیز در آن درست و اصولی است و وقتی عکس این را می بینم خیلی عذاب می کشم.
پیشنهاد سفر داخلی و خارجی
در خارج از کشور فرانسه را خیلی دوست دارم و دیدنش را پیشنهاد می کنم بخصوص برای آنها که طبع لطیفی دارند چون در آنجا همه چیز رمانتیک است.همچنین ایتالیا و ترکیه را هم پیشنهاد می کنم، برای سفر داخلی هم اول رشت، دوم رشت و سوم رشت را پییشنهاد می دهم!
فیلم های سینمایی
شاباش (1393، حامد کلاهداری)
خنده در باران (1389، داریوش فرهنگ)
شیرین (1387، عباس کیارستمی)
متهم (1375، کریم آتشی)
دام (1374، جلال مهربان)
سلام به انتظار (1374، کریم آتشی)
بی قرار (1373، مجید قاری زاده)
عروسی خون (1373، مجید جوانمرد)
مجازات (1373، جهانگیر جهانگیری)
ضربه طوفان (1372، علی قوی تن)
چشمهایم برای تو (1371، خسرو شجاعی)
چهارشنبه عزیز (1371، حمید تمجیدی)
دو نیمه سیب (1370، کیانوش عیاری)
دیدار در استانبول (1370، افشین شرکت)
دو سرنوشت (1368، مهران تأییدی)
رانده شده (1368، جهانگیر جهانگیری)
شب بیست و نهم (1367، حمید رخشانی)
پرنده کوچک خوشبختی (1366، پوران درخشنده)
گل مریم (1366، حسن محمدزاده)
قصه زندگی (1365، خسرو شجاعی)
ارسال نظر