این مطلب از گروه وب گردی است و تنها جنبه سرگرمی دارد
فاجعه رابطه سیاه زن شوهردار و پسر جوان در متروی تهران / چه شد فاش شد
در ادامه داستان زنی را می خوانید که از بی محلی همسرش به پسر جوانی در مترو پناه برد.
زنی که در پی دعوا و درگیری های با همسر خود، به شدت نیازمند کسی بود تا به او نزدیک شود و در انتها به پسر کوچکتر از خودش دل باخت.
هنوز صورتش از ضرب سیلی که از همسرش خورده بود می سوخت … هر چند دقیقه یکبار صدای قطاری که از راه می رسید
و از مسافر خالی و دوباره پر می شد مریم را به خود می آورد و باز با سکوت سکوی مترو غرق اندیشیدن به رنج های زندگی مشترکش می شد.
مرد جوان پا پیش گذاشت
مرد جوان مدت طولانی بود که مریم را زیر نظر گرفته بود و بالاخره برای پایان دادن به کنجکاوی اش به وی نزدیک شد و از حالش پرسید و اینکه چرا سوار هیچ قطاری نمی شود .
زن آنقدر تشنه هم صحبتی و درد و دل کردن بود که بدون توجه به اینکه حرف زدن از مشکلات شخصی و زندگی مشترکش چه ارتباطی به یک غریبه دارد. شروع کرد و از تمام مشکلاتش حرف زد و در حالی که می گریست از رفتار غیر انسانی همسرش با وی گفت .
حرفهای تلخ زن خیلی زود مرد جوان را تحت تاثیر قرار داد و ملاقات اتفاقی آن روزشان را تبدیل به قرارهایی از پیش تعیین شده کرد.
پایان وفاداری به همسر
آنقدر قوی و پر رنگ که خیلی ساده و سریع حس وفاداری نسبت به زندگی مشترک در ذهن مریم رنگ باخت.و علاقه به مرد جوان که از لحاظ سنی می توانست پسر او محسوب شود جای همه چیز را گرفت
به طوری که به خود اجازه داد تا تمام پایبندی های شرعی اخلاقی و انسانی را برای بودن در کنار عشق خود زیر پا بگذارد.
برداشتن مانع رابطه
حالا به درجه ای از کشش برای رسیدن به یکدیگر رسیده بودند که حاضر بودند هر مانعی را از سر راه بردارند
و تنها مانع برای رسیدن به یکدیگر را شوهر مریم می دیدند و اینجابود که عشقش پیشنهاد قتل رقیب را مطرح کرد و گفت حاضر است شوهر او را بکشد.
نقشه قتل شوهر
کم کم این پیشنهاد به عنوان نقشه ای جدی در ذهن آنان شکل گرفت .
به برنامه ریزی برای نحوه به اجرا درآوردنش پرداختند و سرانجام به بهای وصال دستهایشان به خون انسانی دیگر آلوده شد.
اما با هوشیاری کارآگاهان پایتخت تمام شک ها با بررسی روابط شخصی مریم متوجه او شد.
افشای رابطه پنهانی
خیلی زود ماجرای ارتباط پنهانی وی با قاتل لو رفته و مریم مجبور به اعتراف و معرفی قاتل شد.
به دنبال آن قاتل قبل از آنکه بتواند لباس دامادی بپوشد و زندگی مشترک خود را بر ویرانه های زندگی مشترکی دیگر بنا کند
دستگیر شد و تصمیم اشتباه مریم را به ایستگاه آخر زندگی اش رساند .
ارسال نظر