تنها بازیگر ایرانی که همیشه جایش پس از انقلاب خالی بود! + عکس و فیلم

درباره بهروز وثوقی نوشتن کار دشواری‌ست، از آن جهت که درباره او چیزهای خیلی زیادی می‌شود نوشت، او بی‌گمان محبوب‌ترین بازیگر پنجاه سال اخیر سینمای ایران است و این البته که اتفاقی نیست، شاید در نگاهی سطحی گمان کنیم نقش‌هایی چون قیصر او را در این موقعیت قرار داده البته که تاثیر زیادی داشته اما بیش از هر چیز این شجاعت وثوقی در پذیرش نقش‌آفرینی‌های متنوع شاید اصلی‌ترین عامل ایجاد یک شمایل بی‌رقیب در سینمای ایران بوده.

وثوقی در سوته‌دلان برای اولین بار به طور جدی کاراکتر یک سوته‌‌دل را ایجاد کرد و بعد از او خیلی‌ها با استفاده از الگوی وثوقی در آن فیلم سعی کردند، نسخه مشابهی بسازند، مطمئنا مهدی فخیم‌زاده و آن نمکی مشهور و یا حتی اکبر عبدیِ فیلم مادر که اتفاقا متعلق به کارگردان همان سوته‌دلان، مرحوم علی حاتمی هست، با نگاه به نقش وثوقی در سوته‌دلان، نقش خودشان را ساختند، تاکیدم بیشتر از هر چیز بر تاثیرگذاری وثوقی در کیفیت بازیگری‌ست.

گو این که نقشی که او در گوزن‌ها بر عهده گرفت هم تقریبا تبدیل به یک معیار شد و تقریبا هر کس بعد از گوزن‌ها خواست نقش معتاد را بازی کند، نیم‌نگاهی به وثوقیِ آن فیلم داشت، چشم‌های نذار، شکل راه رفتن، لب‌های پایینش که بی‌جان و رها بود و البته لحن حرف زدنش، همه و همه تبدیل به خصوصیات ازلی و ابدی یک معتاد در بستر سینمای ایران شد.

بهروز وثوقی البته در ایجاد کاراکترهای منحصر به فرد هم کارنامه موفقی دارد، آن چه که او در همکاری با جلال مقدم به دست آورد، ذیل همین عنوان تعریف می‌شود، فیلم پنجره و جاه‌طلبی‌های جوانی که می‌خواهد چیزی بیشتر از آن چه که هست باشد، نمونه‌ای از نقش‌آفرینی بهروز است که مشابهش را هنوز ندیدیم، ایفا و اجرای سیر جاه‌طلبی، سرخوردگی و سقوط کار دشواری بود که آن روز و در دهه ۴۰ وثوقی انجامش داد، او البته در فرار از تله هم یک بار دیگر در همکاری با جلال مقدم نشان داد که حتی می‌تواند قالب خودش را بشکند و کاملا مبتنی بر فیزیک چابکش نقشی پر اکت را بر عهده بگیرد. فیلم عامدانه شبیه به وسترن بود و شمایل وثوقی هم در همان قالب می‌گنجید.

تنها کسی که جای خالی‌اش پس از انقلاب پُر نشد

تنگسیر نمونه دیگری از ریسک پذیری وثوقی در کارنامه پربارش بود، او اینجا در مقابل ظلم بود و البته چون لهجه هم داشت کار بسیار دشوارتر از همیشه بود، اما وثوقی در شمایل یک قهرمان اجرایی بسیار نمونه‌ای داشت. او چه از لحن و چه از میمیک صورتش نهایت بهره را برد و همه چیز را در تناسب برگزار کرد. بهروز خان البته در سینمای عامه‌پسند هم خب آثاری چون همسفر و یا ممل آمریکایی را دارد. ظاهرا کار ساده‌تر بوده اما وثوقی در همین آثار هم امضای خودش را به جا گذاشته، با بداهه‌هایی نظیر آن چه مثلا در دشنه داشت، «انقذه خوبه».

در این یادداشت کوتاه عامدانه از قیصر چشم‌پوشی کردم، چون درباره قیصر زیاد نوشته شده و اما کندو شاید آن شاه نقش کارنامه وثوقی باشد. جایی که قهرمانِ ضدجریان ساخته می‌شود و فریدون گله با طراحی کم‌نقص یک شخصیت به ته خط رسیده، یک یادگاری با ارزش برای سینمای ایران به جا می‌گذارد. حبس، آزادی، عصیان و ... وثوقی همه‌ی این‌ها را در فیلم کندو اجرا می‌کند و آن صورت خونی و آن تن تب‌دار، آن تلو تلو خوردن‌ها تا ابد در ذهن می‌ماند.

تنها کسی که جای خالی‌اش پس از انقلاب پُر نشد

بهروز وثوقی ایفاگر شکل‌های مختلفی از یک ایرانی‌ست، ارجاع می‌دهم به آن مستند غریب که خسرو شکیبایی در کنار او از سیگار بهمن می‌گوید، این ارجاع در جهت یادآوری این نکته است که چقدر نام وثوقی به ایران می‌آید، حتی نشانه کوچک و کم اهمیتی از ایران مثل سیگار بهمن در کنار وثوقی درخشش دارد، حیف است که روزگارمان خالی از نشانه‌ها سپری می‌شود، افسوس و دریغ.