اولین عکس ها از محله تن فروشی زنان در تهران ! / چرا اسمش شهرنو شد !

«در شهرنو جنایات بسیاری رخ می‌داد. مثلاً مردی که همسر فراری‌اش را در آنجا پیدا می‌کرد وقتی داد و بیداد می‌کرد، مردانی که در آنجا فعالیت می‌کردند این مرد را تهدید می‌کردند که یا نادیده بگیر، یا اینکه کشته می‌شوی. برخی‌ها را که پافشاری می‌کردند به قتل می‌رساندند و جسد را در دیوار می‌گذاشتند و یک تیغه کنار تخت آن زن می‌کشیدند تا او هم حساب کار دستش بیاید». اینجا شهرنو است؛ نسخه پهلوی برای زنان آسیب دیده است.

بی بر و برگرد بیشتر قدیمی‌ها با شنیدن یک نام، زیر لب استغفرالله زمزمه می‌کنند و لب می‌گزند. این نام «شهرنو» است؛ دست پخت پهلوی برای زنان آسیب دیده. محال است از قدیمی‌ها در مورد محله زنان بدنام دوران حکومت پهلوی پدر و پسر بپرسی و جمله خدا را شکر که بساطش جمع شد را از زبان آنها نشنوید.

این روزها مرور تاریخ محله شهرنو  برای جوانان نسل امروز واجب است. بالاخره جوان‌های امروزی باید بدانند که شعار زن زندگی آزادی در قاموس پهلوی‌ها چه شکلی است؟ گزارش پیش رو حاصل بررسی ، مطالعه و تحقیق در منابع خبری و تاریخی به جا مانده از محله روسپیان تهران در زمان پهلوی است. واقعیت‌هایی تلخ از زندگی زنان آسیب دیده ایران در برهه ای از زمان. وقتی حکومت تصمیم گرفت محله‌ای را به زنان تن فروش اختصاص دهد.

تصاویر واقعی از زندگی زنان آسیب دیده در محله شهرنو دوران پهلوی

قلعه بد نامان

سانسور رسانه‌ای پهلوی از دست پخت خودش در قلعه زنان بدکاره

شهرنو یکی از مصادیق بارز شعار زن زندگی آزادی در مسلک پهلوی‌ها است. اوضاع این قلعه که محل رسمی تجمع و زندگی زنان بدکاره بود و توسط پهلوی پدر ساخته شده بود آنقدر فاجعه بار بود که پهلوی اجازه نداد هیچ فیلمی از آن منتشر شود. مستندهایی هم که به هزار زحمت و به صورت پنهانی از زندگی زنان روسپی در قلعه ساخته شد هیچ وقت اجازه اکران پیدا نکرد. چون دم و دستگاه دربار می‌دانست پخش تصاویر واقعی از زندگی زنانی که خودش آنها را به ورطه تن فروشی در شهرنو کشانده چقدر برای دوامش خطرناک است. برای همین هم وقتی ذکریا هاشمی در سال ۱۳۴۷ رمان طوطی را با ادبیات داستانی از زندگی زنان قلعه نوشت و بعد هم فیلمی بر اساس این رمان ساخت، پهلوی هیچ وقت اجازه انتشار این فیلم را نداد.

در بازدید فرح از نمایشگاه عکس شهرنو چه گذشت؟/ چرا دید شما انقدر سیاهه؟

سانسور رسانه‌ای اوضاع زنان آسیب دیده در شهرنو ادامه داشت. کاوه گلستان در سال‌های 1354 تا 1356 مجموعه گزارش تصویری از زنان تن فروش در محله شهرنو ثبت و ضبط کرد که آن تصاویر هم در داخل ایران اجازه انتشار پیدا نکرد. البته یک بار نمایشگاهی از تصاویر این عکاس در تالار عبید زاکانی دانشگاه تهران برگزار شد که تنها پس از چند روز دستور از بالا رسید و این نمایشگاه را تعطیل کردند. سانسور پهلوی از دسته گل خودش در محله شهرنو ادامه داشت. آنقدر که حتی از نمایش چندقاب عکس از این محله هم می‌ترسیدند. یک بار هم نمایشگاه گروهی از عکاسان در پارک لاله برگزار شده بود و قرار بود فرح پهلوی از نمایشگاه بازدید کند، در غفلت برگزار کننده نمایشگاه، یکی از غرفه‌های خالی را اختصاص می‌دهند به تصاویر کاوه گلستان از زنان تن فروش شهرنو. فرح پهلوی از این غرفه بازدید می‌کند و بعد از تماشای عکس‌های شهرنو به کاوه گلستان می‌گوید: «توی دنیا این همه چیز قشنگ است چرا اینقدر دید شما سیاهه؟» بعداز آن هم سریع دستور می‌رسد که عکس‌ها را جمع کنند. یکی نبود به فرح پهلوی بگوید شهرنو و مصیبت زنان تن فروش در این محله که نسخه خودتان برای زنان آسیب دیده بود!

نمایی از در ورودی قلعه شهرنو در ماه های پس از پیرورزی انقلاب و کنترل قلعه توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی

قلعه بد نامان

محله بدنامان دوران پهلوی، این روزها چه شکلی است؟

اما حتماً برایتان جالب است بدانید محله شهرنو کجای تهران بوده و این روزها چه وضعیتی دارد و چه شکلی است؟ قلعه شهرنو بعد از انقلاب تخریب شد و چند سال بعد در زمین آن، بوستان بزرگی ساخته شد. بوستان بزرگ رازی در خیابان کارگر جنوبی، در زمان حکومت پهلوی، قلعه شهرنو بود و مرکز تجمع زنان بدکاره و لکه ننگی بر دامن تاریخ ایران که پهلوی پدر آن را راه انداخت، پهلوی پسر هم به آن رونق عجیب و غریبی داد.

از دله دزد و تن فروش تا بچه دزد و کاباره‌های معروف

اگر تصور می‌کنید قلعه شهرنو فقط محل زندگی زنان بدکاره در خانه‌های فساد بود سخت در اشتباهید. محله شهرنو علاوه بر حضور و تجمع زنان بدکاره، مرکز تجمع قاچاقچیان، معتادان، دله دزدها و بچه دزد ها هم بود و در اطراف آن ده ها کافه، سینما و کاباره قرار داشت. مروری بر کتاب‌هایی که در مورد شهرنو به رشته تحریر درآمده نشان می‌دهد اوضاع این محله بسیار وخیم‌تر از آن چیزی است که در گزارش‌های به جا مانده در رسانه‌های آن زمان وجود دارد. در ادامه، بخش‌هایی از کتاب «با من به شهرنو بیایید» نوشته هدایت الله حکیم الهی را که بخوانید عمق فاجعه در این محله نکبت بار بیشتر دستتان می‌آید و بیشتر خنده‌تان می‌گیرد از ژست‌های این روزهای پهلوی‌ها برای ایران و ایرانی. دکتر هدایت الله حکیم الهی از نخستین پایه گذاران مطالعات اجتماعی در ایران برای نوشتن کتاب با من به شهرنو بیایید مدت‌ها به صورت میدانی به این محله رفت و آمد کرد و دو جلد کتاب او با نام با من به شهرنو بیایید زوایای دیگری از حجم آسیب و تباهی شهرنو زمان پهلوی را نشان می‌دهد.

قلعه بد نامان

عمق فاجعه در محله شهرنو را بخوانید!/ هم پسر بچه دارم هم دختر بچه

(اگر در این فاصله که ما آمده‌ایم تاکنون متجاوز از بیست نفر دلال به ما رجوع کرده‌اند تعجب ننمایید! این‌جا شهر عشق و محبت و فلاکت و نکبت است و دلالان آن البته هرچه بیش‌تر باشد می‌گویند بهتر است! این یکی هم باز دلال است. فکر می‌کند من مشتری هستم. می‌گوید: «هم پسربچه دارم و هم دختر بچه!» این پسر که کنارش ایستاده که دیگر دلال لازم ندارد. خوب دقت نمایید، این مرد با این پسر ده‌ساله چگونه می‌خواهد معامله کند؟! این پسر بدبخت می‌باشد! ولی عجب قیافه گیرایی دارد! اگر این ناکام اجتماع وسیله تحصیل و تربیت داشت، یک نفر نابغه می‌شد. چقد خوب حرف می‌زند! اسمش را می‌گوید ولی از نام فامیلش اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و می‌گوید «من فامیل ندارم.» آری او نه تنها فامیل ندارد، بلکه او وطن هم ندارد! او شاه و وزیر و وکیل هم ندارد، او در این مملکت هیچ ندارد!»(بخشی از کتاب با من به شهرنو بیایید نوشته هدایت الله حکیم الهی) به روایت منابع تاریخی در سال‌های 1346 و 47 یک هزار و پانصد زن تن فروش در شهرنو حضور داشتند؛ تعداد این زنان، باید روز به روز بیشتر می‌شد. به این دلیل که زنان تن فروش بعد از چند سال در اوج جوانی تبدیل به زنانی فرسوده و فرتوت می‌شدند و سردسته‌های قلعه که به آنها خانم رییس می‌گفتند برای از رونق نیفتادن کاسبی‌هایشان زنان جدید را جایگزین آن‌ها می‌کردند. اینطور بود که تعداد زنان تن فروش شهرنو در زمان پیروزی انقلاب، براساس آمار اعلامی کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران 2 هزار و 400 زن تن فروش بود که هزار و 200 نفر آنها کارت تردد به قلعه را داشتند و بقیه بدون کارت بودند. (آمار، برگرفته از مصاحبه سردار علیقلی فودازی عضو شورای کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران و فرماندهی تخریب شهرنو در سال 1358)

تصویر زنان آسیب دیده که توسط سردسته های قلعه در خانه های فساد نصب شده بود

قلعه بد نامان

راز جسدهای میان دیوار در شهرنو چه بود؟

وقتی از انواع و اقسام تخلفات در محله بدنامان تهران می گوییم دقیقاً از چه می گوییم و می‌نویسیم. چرا می گوییم شعارها و حرف‌های این روزهای پهلوی‌ها توهین به شعور مردم و کشوری است که تاریخ دارند و قدرت تحلیل. خیانتی که پهلوی با راه اندازی محله شهرنو به زنان ایرانی کرد به این راحتی پاک نمی‌شود.

در زمان تخریب قلعه شهرنو راز بسیاری از جنایت‌هایی که در این قلعه رخ داده بود برملا شد. سردار علی قلی فوادزی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضوکمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران بود و فرمانده تخریب شهرنو، در مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایلنا از مشاهده بقایای اجساد در دیوارهای این محله می‌گوید و از رمز و راز این جسدها: «در شهرنو جنایات بسیاری رخ می‌داد. مثلاً مردی که همسر فراری‌اش را در آنجا پیدا می‌کرد وقتی داد بیداد می‌کرد، مردانی که در آنجا فعالیت می‌کردند این مرد را می‌گرفتند و تهدید می‌کردند که یا نادیده بگیر، یا این که کشته می‌شوی. برخی‌ها را که پافشاری می‌کردند و یا مسئله دیگری بین آنها به وجود می‌آمد را به قتل می‌رساندند و در همان جا خاک می‌کردند و یا جسد را در دیوار می‌گذاشتند و یک تیغه کنار تخت آن زن می‌کشیدند تا او هم حساب کار دستش بیاید. ما زمان تخریب تعداد زیادی بقایای انسان پیدا کردیم که اول برای ما مجهول بود اما بعدها با اعترافات و نقل قول‌های برخی از زنان مشخص شد که این بقایای اجساد افرادی است که به قتل رسیده و در آنجا دفن شده‌اند.»

قلعه بد نامان

مصائب بی بند و باری و همجواری لشگر یکم و محله بدنامان

یکی دیگر از مفاسد محله شهرنو همجواری آن با لشگر یکم ارتش شاهنشاهی بود. دیوارهای لشگر یکم تا چند قدمی شهرنو ادامه داشت و این همجواری تبدیل شده بود به مفسده‌ای برای سربازان. جوان‌های پاک و سالمی که از شهرهای مختلف برای گذراندن دوران سربازی به تهران می‌آمدند به علت آزادی و فضای بی بند و باری که در جامعه وجودداشت و به دلیل معاشرت با ساکنان شهرنو جسم و روحشان آسیب می‌دید و به انواع و اقسام بیماری‌های جنسی مبتلا می‌شدند.

تصاویری واقعی از مجموعه گزارش تصویری کاوه گلستان در محله شهرنو

قلعه بد نامان

زنان آسیب دیده  را تا آخرعمر بدهکار می‌کردند/ تا قسط وامت تمام نشده اینجایی!

در قلعه بدنامان که خیلی‌ها آن را به محله غم تعبیر کردند زد و بندهای اساسی میان سردسته‌های قلعه وجود داشت. زنان تن فروش بعد از راه یابی به قلعه توسط سردسته‌ها که به آنها خانم رییس می‌گفتند جذب می‌شدند. هر سردسته یک یا چند خانه در اختیار داشت که زنان تن فروش را در آن نگهداری می‌کرد. فضای قلعه هم پر بود از دلالان جنسی که پشت هر فرد تازه واردی به راه می‌افتادند و او را به یکی از خانه‌های فساد راهنمایی می‌کردند تا درصد و سود خودشان را بگیرند! خانم رییس ها هم به زنان تازه واردی که به دلیل فقر و مشکلات اجتماعی با هزار وعده و وعید وارد قلعه می‌شدند و تن به تن فروشی می‌دادند وام‌های سنگینی می‌دادند تا آنها را بدهکار کنند. زنان بدکاره هر چقدر جسم خود را به حراج می‌گذاشتند پولش را به باید به سردسته می‌دادند تا از بدهی‌هایشان کم شود.

ردیابی زنان ودختران توسط گماشته‌های خانم رییس ها

این طور که از اسناد و کتاب‌های به جا مانده از تاریخ شهرنو بر می‌آید، این منطقه غرق در فساد بوده است. خانوم رییس های «شهر نو» کسانی را برای ردیابی دخترها و زن هایی که از شهرستان می‌آمدند، قرار می‌دادند تا با لطایف الحیلی آن‌ها را به شهرنو جذب کرده مبادا این محله پر از فساد و تباهی از رونق بیفتد.

زنان بدکاره شهرنو یار کمکی دربار برای کودتا

سردسته‌های این قلعه یا همان خانم رییس ها هم در خدمت دم و دستگاه دربار بودند و دربار از آنها در بزنگاه‌های مختلف استفاده می‌کرد. یکی از این بزنگاه‌ها کودتای 28 مرداد 1332 بود که باعث شد اسم محله شهرنو بر سر زبان‌ها بیفند. چرا که سردسته‌های محله شهرنو یارکمکی کودتاچیان برای سرنگونی دولت مصدق بودند. کودتاچی‌ها تعدادی از این خانم‌ها را اجیر کردند و از آنها خواسته بودند با شعارهای زنده باد شاه، مرگ بر توده‌ای و.... از جنوب شهر حرکت کنند و به سمت خانه نخست وزیر بروند.

«پری بلنده»، «پری آژدان قزی» و «ملکه اعتضادی» از سردسته‌های معروف شهرنو و صاحبان خانه‌های فحشا بودند که در این کودتا سنگ تمام گذاشتند و با لشگری از خانم‌های بدکاره قلعه به کمک کودتاچیان آمدند تا با سقوط دولت مصدق محمدرضا شاه فراری را به کشور برگردانند.

از اتفاقات 28 مرداد 1332 و کمک زنان محله بدنامان به رژیم برای کودتا عکسی که یادگار مانده که تصویر یکی از همین زنان قواد محله شهرنو است. در حالی که چماق به دست گرفته و نعره می‌کشد. این زنان برای همراهی‌شان از دربار دست خوش هم گرفتند ودستمزدشان زمین‌هایی بود که برای ساخت خانه‌های بیش‌تر در محله صرف شد.

پاسگاه‌های حق حساب بگیر

آمار جرم وجنایت در محله شهرنو طوری بالا بود که در اطراف این محله دو پاسگاه انتظامی دایر شد. یکی در خیابان جمشید و آن یکی پایین‌تر از میدان قزوین امروزی. اما زهی خیال باطل، چرا که این پاسگاه‌ها خودش باعث تشدید فساد شد. روسای کلانتری و مامورها از فواحش و قوادها و اوباش حق حساب می‌گرفتند تا کاری به کارشان نداشته باشند.

قلعه بد نامان

القصه، ماجرای شهرنو، واقعیت‌های تلخش و آنچه بر زنان ایرانی در این قلعه گذشت مثنوی هفتاد من کاغذ است که هر چقدر بیشتر بگوییم روسیاهی پهلوی و ادعاهایشان برای حمایت از زنان ایرانی بیشتر به زغال می‌ماند.

منبع: فارس