دلیل ممنوع التصویری سحر زکریا اعلام شد + عکس
رکنا : بازیگر سریال پاورچین گفت: پدر من را در سریال پاورچین در آوردند.
سحر زکریا بازیگر کشورمان متولد مهر سال 1352 است. سحر زکریا در سریال پاورچین جزو نقش های اصلی بود. ظاهرا سحر زکریا از مهران مدیری به شدت دلخور است. مصاحبه ای با سحر زکریا انجام شده است که صحبت های عجیب سحر زکریا را در ادامه خواهید خواند.
سحر زکریا گفت : بر روی لبهای من فون میزدند که رنگ لبهای من دیده نشود. از یکجایی به بعد آنقدر من را اذیت کردند که این را بپوش آن را نپوش که گفتم من دیگر لباسم را عوض نمیکنم و اگر دقت کرده باشید من در سریال از یکجایی به بعد دیگر لباسم تغییر نمیکند.
دو روز قبل بود که یکی از مدیران صداوسیما از قوانین عجیب این سازمان برای آگهی های تبلیغاتی خبر داد و اعلام کرد که "پخش آگهی چای ریختن مرد برای زن ممنوع است"
امیرحسین شمشادی، مدیر گروه آموزشی روابط عمومی دانشکده خبر، در اینستاگرام اشاره کرده که در تلویزیون ایران پخش آگهی چای ریختن مرد برای زن، نشان دادن هر نوشیدنی قرمز، دستکش چرم برای زنان، خوردن ساندویچ و پیتزا و نشان دادن مرد و زن تنها و یا دو پسر تنها در خانه ممنوع است.
ممنوعیت های عجیب و غریبی که توجه بسیاری از کاربران در شبکه های اجتماعی را به خودش جلب کرد و باردیگر این موضوع را مطرح کرد که با توجه به شرایط بحرانی کشور به لحاط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی علت مانور دادن مقامات و مسئولان بر روی افزایش محدودیتها علیه زنان در شرایط کنونی چیست؟ چرا مدیران رسانه ملی تا به این حد زن ستیز هستند و با وجود اینکه تاکنون نتیجه ای از این نوع عملکرد خود نگرفته اند اما همچنان بر روی این اصل خود پافشاری می کنند؟
سحر زکریا، بازیگر سینما و تلویزیون که سابقه همکاری با مدیران رسانه ملی را در کارنامه خود دارد در همین رابطه به خبرنگار دیده بان ایران می گوید: "محدودیتهایی در تلویزیون اعمال میشود که اصلا قابل تعریف نیستند. زنان در کارهای طنز اصلاً نمیتوانند خودشان را نشان دهند و دیالوگها و کاراکترهای خوب همیشه برای آقایان است."
مشروح گفتوگوی سحر زکریا با دیدبان ایران را در ادامه میخوانید:
*باتوجه به محدودیتهایی که به گفته مدیر گروه دانشکده خبر برای خانمها خبر از اعمال آن داده است ، شما بهعنوان بازیگری که هم در سینما و هم در تلویزیون کار کردهاید چه تجربهای از این محدودیتها دارید؟ آیا این تبعیضها دامن شما را هم گرفته است؟
مگر میشود در ایران زندگی کنی اما این محدودیتها را تجربه نکنی؟ تلویزیون و سینما هر دو برای یک سیستم کار میکنند اما من دلیل این همه تفاوت بین این دو را متوجه نمیشوم.
در سینما اگر مو و یا لباسهای عجیب غریب بپوشید، هیچ اشکالی ندارد اما در تلویزیون که برای همین سیستم است قابل قبول نیست. ما حتی در تلویزیون گریم نمیتوانیم داشته باشیم.
محدودیتهایی در تلویزیون اعمال میشود که اصلا قابل تعریف نیستند. زنان در کارهای طنز اصلاً نمیتوانند خودشان را نشان دهند و دیالوگها و کاراکترهای خوب همیشه برای آقایان است.
مهمترین سوالی که من دارم این است که چرا در یک جامعه دو سازمان (سینما و صداوسیما) تا این اندازه با هم تفاوت دارند. شما به سریالهای خانگی نگاه کنید خیلی همه به نسبت تلویزیون راحت هستند اما من نمیدانم چرا در تلویزیون دقیقا عکس این قضیه اتفاق میافتد!
اگر قرار بر محدودیت و تبعیض باشد باید در همه ارکان این اصل را رعایت کنند. ما سالهاست که شاهد این وضعیت در کشور هستیم. البته همه مقایسههای من مختص به داخل ایران است اگر قرار باشد ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم که یک چیز عجیب غریبی در میآید.
وی اضافه کرد: من قرار بود بهعنوان اولین زن، عکسم بر روی بیلبوردهای سطح شهر بروم اما آقای احمدینژاد آمد و وضعیت از آنچه که بود سختتر شد. وقتی بازیگرهای حال حاضر را میبینم غبطه میخورم که آنقدر میتوانند راحت باشند هرچند همین آزادی هم فقط برای یکسری از بازیگرهاست.
یکسری از عزیزان بازیگر جزء خواص هستند بارها تصاویر بیحجابشان در خارج از کشور دیده شده است اما با این وجود تلویزیون باز هم با این افراد کار میکند. اصلاً در آن دوران با ما چنین رفتاری نمیشد اگر ما این کارها میکردیم حراست صداوسیما پدر ما را در میآورد.
من به بدی و خوبی این قوانین کاری ندارم حرف من این است که اگر قانون است باید برای همه قانون باشد. خانمی در سینمای ما هستند که اتفاقا سنشان هم بالا است و در عروسی دخترشان در آمریکا با آقای اِبی میرقصند اما دوباره برمیگردند ایران کار میکنند! این ضد و نقیض بودن برای من جالب است. خود من کسی بودم که سعی کردم همه شرایط تلویزیون را بپذیرم اما می بینم بازهم کافی نیست.
نه تلویزیون نه سینما نمیتوانند یک مورد فقط یک مورد از من ارائه دهند که بگویند سحر زکریا به این دلیل تو را ممنوعالکار کردیم. حالا دلیلشان برای ممنوعالکاری من فکر میکنید که چیست؟ بله دلیلشان این است که بنده فریاد زدم و از مسئولین درخواست واکسن کردم. آنوقت آقای بازیگر برای فایزر به آمریکا میرود و برمیگردد هیچ مشکلی هم برایش ایجاد نمیشود. من اگر فردا ببینم که گفتهاند زنها حق خروج از منزل را ندارند، هیچ تعجب نمیکنم.
*شقایق دهقان در مصاحبه با آقای جیرانی گفتند که در سریال پاورچین ما فقط حق استفاده از سه رنگ مشکی، قهوهای و سرمهای را داشتیم، شما بهعنوان یکی از اعضای این سریال نظرتان در این خصوص چیست؟
در آن سریال هم باز نسبت به خانم ولدبیگی و دهقان بسیار بیشتر به من سختگیری میشد. پدر من را در سریال پاورچین در آوردند. بر روی لبهای من فون میزدند که رنگ لبهای من دیده نشود. از یکجایی به بعد آنقدر من را اذیت کردند که این را بپوش آن را نپوش که گفتم من دیگر لباسم را عوض نمیکنم و اگر دقت کرده باشید من در سریال از یکجایی به بعد دیگر لباسم تغییر نمیکند.
تمام حرف من این است که اگر یک چیزی قانون است باید برای همه باشد نه اینکه با یک عده خاص طور دیگری رفتار شود. چطور یک قانونی برای سحر زکریا وجود داشته باشد اما برای یکسری نه؟
من چطوری میتوانم به خارج از ایران بروم و بدون حجاب دیده شوم و به ایران برگردم و باز هم بتوانم به کارم ادامه دهم؟ سالها پیش این قضیه برای خود من پیش آمد وقتی به امارت سفر کرده بودم که اتفاقا در آنجا با حجاب هم بودم زمانیکه به ایران برگشتم حراست شبکه من را بازخواست کرد چرا؟ چون آقایان میگفتند که حجابتان درست نبوده است! درد من این تبعیضها است.
اگر از فردا به من بگویند که مثل زنان افغانستانی با نقاب بیرون بیا اصلا تعجب نخواهم کرد. برای من دیگر هیچ چیزی در این مملکت عجیب نیست. از زندگی تک تک ماها خبر دارند، میدانند ما چطوری زندگی میکنیم پس چطور ممکن است مهمونی و مواد زدنهای هرشب برخی از بازیگران محترم را نمیبینند؟ مواد زدن و کوک زدن میان همکاران من مثل آب خوردن شده است چطور چشمشان را بر روی این مسائل میبندند؟ همه آنها کار کنند اما من خانهنشین شوم؟ چون صدای مردمم بودم؟
*یعنی شما میگویید هنرمندانی که به یک نوعی از درد مردم میگویند با آنها بدین شکل برخورد میشود؟
بله دقیقا. شما هنرمندانی که از درد مردم گفتهاند مثل جعفر پناهی و محمد رسولاف را ببینید که چه بر سرشان آوردند. به چه جرمی من را ممنوعالکار کردند؟ مگر گفتن از واکسن جرم است؟ ما در این مملکت تبعیض زیاد دیدهایم چه در میان سیاسیون چه در سینما. در سیاستمان هم همینطوری است.
*دلیل فاصله میان صداوسیما و مردم چیست؟
مردم فقط از صداوسیما جدا نشدند، از سینما هم جدا شدند. دلیلش هم محتوای تکراری است که هم صداوسیما و هم سینما دچار آن شده است. شما اگر 20 سال تلویزیون ایران را روشن نکنید بعد از روشن کردنش هیچ تغییری را در آن حس نمیکنید.
مگر میشود با این همه پیشرفت تکنولوژی همچنان آفتابه، بیژامه و عاشق یک دخترپولدارشدن موضوع فیلم و سریالهای ما باشد؟ نسل جدید اصلا نمیخواهد این چیزها را ببیند. ما یک زمانی سربهداران و هزاردستان داشتیم اما الان چی داریم؟ من قبلا هم که میتوانستم کار کنم کار نمیکردم بس که فیلمنامهها بی محتوا بود.
*چند روزی است برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی واکنشهای تندی نسبت به پوشش تیم ملی فوتبال زنان داشته است، نظر شما در این باره چیست؟
اصلاً بالفرض این پوشش به لحاظ اسلامی درست نیست، چرا برای بازیگرهای یکسری پوششهای از این بدتر وجود دارد؟ شما جشنواره را کن را مشاهده کنید چطور میشود دختر آقای اصغر فرهادی و خانم گوهر خیراندیش با آن وضعیت پوشش در آنجا حاضر شوند اما این دخترها بااینکه لباسشان که اتفاقا پوشیده هم بود، آنقدر مورد اتهام قرار گیرند. شما یکروز به صداوسیما بروید حراست جلوی در صداوسیما یکطوری با شما رفتار میکنند که انگار از فضا آمدهاید.
من واقعا دیگر در ایران برای هیچ مسئلهای مغزم کار نمیکند. به نقطهای رسیدهام که هر اتفاقی در ایران میافتد فقط نگاه میکنم و اصلا برایم چیز عجیبی نیست.
این مطلب از گروه وب گردی است و فقط جنبه سرگرمی دارد.
ارسال نظر