این مطلب از گروه وب گردی تهیه شده و فقط جنبه سرگرمی دارد
ادای احترام به معلم ثالث در سریال مهیار عیار/ قدر مفاخر زنده روزگارمان را بدانیم
ستان- ادای احترام معلم مکتبخانه به میرداماد در سکانسی از سریال مهیار عیار، نشان از جایگاه و اهمیت میرداماد در مقام معلم ثالث و بنیانگذار حکمت یمانی دارد و نیز درسی برای امروز ما است که قدر مفاخر زندهمان را دوچندان بدانیم.
گلستان- ادای احترام معلم مکتبخانه به میرداماد در سکانسی از سریال مهیار عیار ، نشان از جایگاه و اهمیت میرداماد در مقام معلم ثالث و بنیانگذار حکمت یمانی کهندیار گرگان و ایالت استرآباد از دیرباز همواره زادگاه مفاخر، مشاهیر و سرآمدان فراوانی همچون میرداماد، میرفندرسکی، میرشریف جرجانی، عبدالقاهر جرجانی، فخرالدین اسعد گرگانی، ابوسلیک گرگانی، لامعی گرگانی، سید اسماعیل جرجانی، قابوس بن وشمگیر، مختومقلی فراغی و … بوده که همچنان نام، آثار و اثرات آنها زنده است و بر بلندای قله فرهنگ و تاریخ ایران زمین، چون نگینی درخشان جلوهگری میکنند.
بهانه قلمی شدن یادداشت پیش روی، اشاره به «میرداماد» یکی از ستاره های درخشان آسمان حکمت و فلسفه اسلامی کشورمان و ایالت استرآباد در مجموعه تلویزیونی «مهیار عیار» به کارگردانی سید جمال سید حاتمی است که هر شب از شبکه سوم سیما مهمان نگاهمان بوده و محورش قصه راهزنی است که عیار میشود.
در دقایق پایانی قسمت چهارم سریال و در سکانسی مهیار عیار فرزند خواندهاش (شاهک) را برای آموختن به مکتبخانه میبرد. همزمان با ورود آنها صدای معلم مکتبخانه به گوش میرسد که از شاگردان درباره بزرگترین فیلسوفان تاریخ میپرسد و دانش آموزان از ارسطو و افلاطون و ابنسینا یاد میکنند.
معلم در ادامه از سقراط، افلاطون و ارسطو به عنوان سه فیلسوف بزرگ یونان نام میبرد و ضمن اشاره به اینکه از ارسطو با عنوان معلم اول و از فارابی با عنوان معلم ثانی در تاریخ یاد میشود؛ بار دیگر از شاگردانش درباره معلم سوم یا ثالث میپرسد.
نقطه قابل توجه در این سکانس در آنجایی است که معلم با بیانی حاوی تاکید و توجه به شاگردانش میگوید که چرا برای نام بردن از نفر سوم به سراغ تاریخ میروند؟ چون ما عادت داریم سراغ آدمهای دانشمند و بزرگ را در تاریخ و گذشته بگیریم؟ معلم در ادامه میگوید اما ممکن است خیلی از بزرگان مال روزگار خودمان باشند و در همین کوچه و بازار از کنارشان رد بشوید.
او در ادامه میگوید: (معلم ثالث کسی جز معلم عظیم الشان ما، فیلسوف و متکلم دوران، میر برهان الدین محمد باقر استرآبادی متخلص به «میرداماد» نیست.) معلم در زمان ذکر نام «میرداماد» به رسم و ادب و احترام از جای خود بر میخیزد که این شیوه ادای احترام حتی با نامبردن صرف، نشان از جایگاه و اهمیت میرداماد در مقام معلم ثالث و بنیانگذار حکمت یمانی دارد و نیز درسی برای امروز ما است که قدر مفاخر زندهمان را دوچندان بدانیم.
میربرهانالدین محمدباقر استرآبادی (۹۶۹ – ۱۰۴۰ ق) مشهور به میرداماد و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم، فقیه و شاعر شیعی برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان و معاصر شیخ بهائی و میرفندرسکی بود و با تألیف آثار ارزشمند در حکمت، فلسفه و علوم اسلامی و مهمتر از آن با تربیت شاگردان برجستهای چون ملاصدرا و ملامحسن فیض کاشانی توانست شعلهای در تاریکی ۵۰۰ ساله دوران افول تمدن اسلامی برافروزد.
وی در منطقه استرآباد یا گرگان کنونی متولد شد اما در جوانی به مشهد رفت و دوران آموزش علوم را نزد اساتید و فضلای آن دیار آغاز کرد. او در ادامه و پس از مشهد در قزوین، هرات و سرانجام اصفهان به فراگیری علوم و البته پرورش شاگرد در رشته های مختلف پرداخت.
همچنین با نگاهی به منابع مکتوب جا دارد اشاره کنیم که دوران صفویه دوره رسمیت یافتن، انسجام و بسط تشیع در ایران بود. این وضع باعث ظهور عالمان بزرگی چون میرداماد در جهان تشیع شد. در این دوران بود که میرداماد موفق شد فلسفه و علوم عقلی را با تاسیس «مکتب اصفهان» احیاء کند و به آن نظم و انسجام جدیدی ببخشد.
از سویی دیگر لازم به ذکر است که به باور صاحبنظران، یکی از نکات مهم درباره آثار میرداماد، سبک نگارش سخت او است. وی سخت نویس بود و نثری پیچیده داشت؛ چنان که این خصلت باعث شد کتابهای او کمتر از آثار ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و دیگر حکمای بعدی خوانده شود.
میرداماد در پیگیری این سبک و روش تا آنجا پیش رفت که فهم تالیفات او در حکمت برای علما نیز مشکل بوده و به همین رو بعضاً کتب و نظرات وی مهجور مانده است.
و سر انجام میربرهانالدین محمدباقر استرآبادی، در اواخر عمر به همراه شاه صفی به زیارت عتبات رفت اما بین راه دچار بیماری شد و در نزدیکی نجف در سن هشتاد سالگی درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
در پایان جا دارد اشاره کنم؛ هر چند محور سریال تحول یک راهزن و عیار شدنش و در ادامه ماجراهایی که برای او و زیست بومش پیش میآید همراه با چاشنی عشق و محبت است و نیز بحث ایده تا دیده شدهاش و مسائل فنیاش جای سخن بسیار دارد؛ اما پس از نزدیک به دو هفته از پخش سریال، اشاره به شیخ بهایی و نجات نسخه اصلی کتاب قانون ابن سینا از دست سارقانش و تمایل شاهک برای آموختن و رفتنش نزد استاد و تشویق شاهک به خواندن و علم آموزی تا اینجا و دستکم در حوزه کتاب و مفاخر و مباحث تبلیغی و ترویجیاش قابل توجه بوده و جای سپاس و قدردانی دارد.
ارسال نظر