مریم در 14 سالگی 2 بچه نامشروع دارد ! / آزار سیاه دختر 10 ساله در خانه مادربزرگش !
رمریم 14 ساله مادر 2 بچه نامشروع است.
مریم گدایی می کرد تا اینکه پدربزرگش مرد و او با سفر به تهران پای در پاتوق گذاشت
تجاوز به دختر 10 ساله در خانه مادربزرگش
بعد از فوت پدر بزرگ، مادر بزرگ اصرار دارد که مریم به عقد پسر عموی 13 ساله اش در بیاید اما زمانی که او به این خواسته تن نمی دهد، مجبور می شود در پاتوق مادر بزرگ تمام کارهای خلافی که حتی شنیدن آن، لرزه بر اندام می اندازد را تجربه کند.
نخستین تجربه جنسی مریم در همان سن 10 سالگی و در پاتوق مادر بزرگ اتفاق افتاده است. بعد از آن هم شرایط به همین صورت ادامه پیدا می کند تا اینکه مریم در میان متکدیانی که به همراه آنها کار می کرده است، با پسری به نام فرهاد آشنا می شود که چند سالی از خودش بزرگ تر است. ارتباط مریم با فرهاد ادامه می یابد تا اینکه مریم در 13 سالگی و در پی ارتباط نامشروع با فرهاد، باردار می شود. نوزاد در یکی از بیمارستان های جنوب تهران متولد می شود و با توجه به وضعیت نامناسب مالی مادر، بیمارستان مریم و نوزادش را به موسسه خیریه معرفی می کند.
برای بررسی وضعیت مریم و نوزادش با مددکار این موسسه گفت و گویی انجام داده ایم.
وی در رابطه با وضعیت مریم پس از فوت پدر بزرگش می گوید: از زمانی که پدر بزرگ مریم فوت کرده است او راهی تهران شده و در پایتخت مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته است.
این مددکار اجتماعی در خصوص شرایط مادر مریم می گوید: مادر مریم خود مصرف کننده ماده مخدر شیشه است و پس از گذشت مدت زمان اندکی از فوت همسرش، با فردی ازدواج می کند که او هم شرایط مالی مناسبی ندارد.
وی می افزاید: مادر مریم از همسر جدیدش 2 فرزند دارد که سرپرستی یکی از آنها را به دلیل معلولیت به سازمان بهزیستی واگذار کرده و فرزند دیگر او اکنون 4 ساله است.
وی در رابطه با شرایط مریم پس از بارداری می گوید: مریم از زمانی که باردار می شود و خانواده پدرش متوجه این موضوع می شوند، از سوی مادر بزرگ و عمه ها طرد شده و دیگر به پاتوق راه داده نمی شود. پس از آن، مریم که راه چاره دیگری نداشته، به ناچار به خانه ناپدری خود پناه می برد و ناپدری او می پذیرد که مریم همراه آنها زندگی کند.
این مددکار اجتماعی با اشاره به تلاش های مریم برای سقط جنین می گوید: مریم زمانی که باردار بوده است تلاش زیادی برای سقط جنین کرده اما با توجه به شرایط جسمی نامناسبی که داشته است به او اعلام می شود که خطر مرگ خودش را تهدید می کند و به همین خاطر نوزاد را به دنیا می آورد.
وی با بیان اینکه " از زمان بارداری مریم، هیچ خبری از فرهاد که نقش پدر نوزاد را داشته، نیست" می افزاید: از زمانی که مریم متوجه می شود باردار است، فرهاد را در جریان این اتفاق قرار می دهد اما از آن پس، فرهاد محل را ترک می کند و از آن زمان تاکنون خبری از او نیست. در شرایطی که فرهاد متواری شده است، خانواده مریم از او شکایت کرده اند.
وی در خصوص شرایط حال حاضر مریم می گوید: دختر بچه 14 ساله در شرایطی که باید اکنون خود را برای رفتن به مدرسه آماده کند، هر روز مشغول نگهداری از نوزاد خود است. او در خانه ناپدری خود از فرزندش نگهداری می کند و برای اینکه بتواند از فرزندش نگهداری کند، برایش کلاس های آموزشی گذاشته شده است.
این مددکار اجتماعی با اشاره به گوشه گیری شدید مریم می گوید: نشانه های افسردگی در مریم به وضوح قابل مشاهده است. او روزهای دشواری را پشت سر گذاشته و اکنون موسسه خیریه با این شرط که مریم دیگر تکدی گری نکند، او را تحت حمایت قرار داده داده است.
وی نداشتن شناسنامه را یکی دیگر از مشکلات مریم و نوزادش می داند و می گوید: علاوه بر اینکه مریم خود شناسنامه ندارد، نوزاد او مروارید که اکنون 5 ماهه است نیز فاقد شناسنامه و مدارک هویتی است. در این رابطه اقداماتی در دستور کار قرار گرفته و به دنبال گرفتن شناسنامه برای آنها هستیم.
ارسال نظر