خوک؛ خوش رنگ و لعاب اما گنگ

«خوک» جدیدترین فیلم مانی ‌حقیقی است که بازیگرانی چون خانم‌ها و آقایان لیلا حاتمی، حسن ‌معجونی، لیلی ‌رشیدی، پریناز ایزدیار، سیامک ‌انصاری و... ایفای نقش کرده‌اند.

فیلمسازی‌ از خانواده «گلستان» ها

مادر مانی‌حقیقی، خانم لیلی‌گلستان از مترجمان سرشناس و پدر او آقای نعمت‌حقیقی فیلم‌بردار پرآوازه ایرانی است. همچنین او نوه آقای ابراهیم‌گلستان، کارگردان، نویسنده و مترجم ایرانی است.

جدای از نظرات مختلف نسبت به ابراهیم و لیلی‌گلستان، وزن نام‌های آن‌ها به قدری سنگین است که برای پیدایش یک فیلمساز در خاندان‌شان کافی باشد. مانی‌حقیقی سال‌ها خارج از ایران زندگی کرده و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدش را از همان جا دریافت کرده است.

او نویسنده و کارگردان فیلم‌های کنعان، آبادان، کارگران مشغول کارند، پذیرایی ساده، ۵۰‌کیلو‌آلبالو و اژدها وارد می‌شود! نیز است.

وی همچنین از نویسندگان فیلم چهارشنبه‌سوری، ساخته آقای اصغر فرهادی Asghar Farhadi بوده و در فیلم دیگر او درباره‌الی نیز به ایفای نقش پرداخته‌است. در فیلم «آسمان محبوب» داریوش مهرجویی و «ورود آقایان ممنوع» ساخته رامبد‌جوان نیز ایفای نقش کرده‌است.

برخی بازیگری حقیقی را بهتر و برخی کارگردانی‌اش را پخته‌تر می‌دانند! این کارگردان میانسال تاکنون هفت فیلم ساخته که بررسی آن‌ها نکات جالبی دارد.

او «آبادان» را ساخته که توقیف شده و هم «50کیلو آلبالو» که در زمان اکران با حواشی زیادی همراه شد و اعتراض بخشی از مردم را در پی داشت.

او تنوع ژانری قابل توجهی دارد و فیلمی مانند کنعان را دارد که برخی بهترین فیلم او می‌دانند.

نمایش‌ در برلین

خوک مانی‌حقیقی برای نخستین‌بار در جشنواره برلین به نمایش در‌آمد. اگر از حواشی مربوط به نشست خبری این فیلم که بیشتر معطوف به مسائل غیر سینمایی بود بگذریم، نگاه و نظر منتقدان خارجی به این فیلم قابل توجه است. دیمتریوس متیو منتقد اسکرین دیلی درباره خوک می‌گوید: مانی‌حقیقی دو سال پس از «اژدها وارد می‌شود!» بار دیگر با ترکیبی جسورانه و چالش‌برانگیز به رقابت در جشنواره برلین پا گذاشته‌است؛ و البته مایه اندکی شگفتی است که چرا در آخر نام این فیلم علامت تعجب به چشم نمی‌خورد.

فیلم مانی‌حقیقی طنز اجتماعی است که چیزهای بسیاری برای لذت بردن به تماشاگر عرضه می‌کند. اما جسیکا کیانگ منتقد ورایتی نوشت: فیلم تحلیلی غیرجدی است درباره شخصیت یک کارگردان. فیلمی که با سکانس‌های رؤیا، نورپردازی لیزری و بالماسکه مزین شده.

در کنار این‌ها فیلم ارتباطات با جنس مخالف در ایران را به شکل نو و هتاکانه به طنز می‌کشاند. در‌حالی‌که «اژدها وارد می‌شود»، ساخته هذیانی پیشین مانی حقیقی که دو سال پیش در بخش مسابقه برلین به نمایش داده شد و در ساختار شکسته شده، فرامتن و ژانر پست‌مدرنش به عمق تقریبی‌ای از ذنِ بودیسم‌گونه رسیده بود، «خوک» کم‌تر گیج‌کننده و قابل‌فهم‌تر است.

فیلم در طنز زیادی نحیف و در کمدی زیادی عریض است که به‌عنوان نامزد جدی جایزه اصلی در برلین در نظر

گرفته شود.

درباره خوک

(توجه: دراین بخش، داستان فیلم لو می‌رود) سال گذشته وقتی خبر تولید فیلم جدید مانی‌حقیقی منتشر شد، حاشیه‌ای مهم به سرعت در رسانه‌ها جان گرفت.

خبری غیر رسمی از داستان خوک خبر می‌داد؛ قتل‌های زنجیره‌ای! قتل‌های زنجیره‌ای عنوان حادثه‌ای مهم در دهه70 ایران است که هنوز زوایا و جزییات آن به‌طور کامل فاش نشده و به همین خاطر پرداخت به این موضوع حساس در فیلم حقیقی بسیار حاشیه‌ساز و جنجالی بود. همین خبر منجر به ایجاد توقعات زیادی برای مخاطبان فرامتنی‌پسند شد! اما خوک واقعی چیست؟!

حسن خشمگین است. مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. شیوا مهاجر، ستاره محبوبش صبر ندارد و می‌خواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش گلی، دیگر عاشقش نیست. مادرش جیران، پیر شده و کم‌کم حافظه خود را از دست داده.

مزاحم جذابی به‌نام آنی، او را هر جا می‌رود تعقیب می‌کند و اصرار دارد حسن او را وارد دنیای سینما Cinema کند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن Killing کارگردانان سینمای ایران است اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده ‌است: آیا او مهم‌ترین فیلمساز این شهر نیست؟

نظرات مختلفی درباره خوک وجود دارد. برخی آن را نقد و حتی هجو روشنفکری می‌دانند که خب شاید تا حدودی درست باشد.

برخی آن را به‌طور غیر مستقیم ارجاع داده شده به همان ماجرای معروف دهه70 می‌دانند، شاید باشد ولی بیش از آن که در عمل این اتفاق رخ بدهد، حاصل تفاسیر مخاطب فرامتنی‌نگر است. البته فیلمساز بدش نمی‌آمده از این میان کنجکاوی مخاطب را تحریک کند. برخی از منتقدان خارجی فیلم حقیقی را ارجاع غیر مستقیم به قتل‌های زنجیره‌ای دانسته‌اند در‌صورتی‌که احتمالاً بیشتر به‌دلیل تحلیل و نگاه عمدتاً اشتباه فرنگی‌ها به فضای ایران است؛ همان نگاهی که در نشست خبری صدای مانی حقیقی را در آورد! تقریباً هیچ المان جدی در فیلم برای ارجاع مخاطب به قتل‌های زنجیره‌ای دیده نمی‌شود.

سه فیلمسازی که در ابتدای داستان خبرقتل آن‌ها منتشر می‌شود، ابراهیم حاتمی‌کیا، حمید نعمت‌الله و رخشان بنی‌اعتماد هستند.

سه فیلمسازی که همانطور که در فیلم هم بیان می‌شود هیچ خط و ربطی چه به لحاظ سیاسی و چه هنری ندارند و همین نخستین مؤلفه خنثی‌سازی حقیقی برای برداشت‌های سیاسی است.

حقیقی می‌توانست فیلمسازان دیگری را برای این ماجرا انتخاب کند که به آتش سیاسی بودن فیلم بدمد اما این کار را نکرده است.

احتمالاً نمایش بدون حاشیه فیلمش در ایران را به اکران پرسروصدا در خارج از کشور ترجیح داده و حال‌وحوصله توقیف شدن را نداشته است. اما جدای از حواشی کمی هم به فیلمنامه فیلم جدید حقیقی بپردازیم.

داستان خوب شروع می‌شود و خوب هم ادامه پیدا می‌کند. در سکانس‌هایی مخاطب را می‌خنداند و گاهی حرصش را در می‌آورد اما چند سکانس زائد و یکی، دو باگ در فیلمنامه وجود دارد که در ذوق مخاطب می‌زند.

قطعاً هیچ‌کس به اندازه یک روشنفکر نمی‌تواند با جزییات زندگی آن قشر شوخی کند، همانطور که احتمالاً شوخی‌های یک فرد سنتی با قشرخودش واقعی‌تر از دیگران است. حقیقی به خوبی شلختگی، افسردگی و بعضاً لاقیدی بخشی از جامعه روشنفکری را نشان داده و سعی کرده با خودش شوخی کند.

اما یک فیلمنامه 6دانگ با صرف هجو یک قشر به پیش نمی‌رود. حضور شخصیت آنی با بازی پریناز ایزدیار

ناقص است. معلوم نیست که هدفش از ورود به زندگی حسن چیست؟ آیا در پی استفاده برای ورود به سینماست یا اغواگری و به چاه انداختنش؟

از آن بدتر شخصیت دختری است که در فضای مجازی مشغول حاشیه‌سازی برای حسن است؛ راستش حقیقی اصلاً نتوانسته فضای چیپ و ساده‌انگارانه شبکه‌های اجتماعی را به تصویر بکشد.

چند سکانس زائد در فیلم وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها مربوط به توهم خلسه‌طور حسن در بازداشت‌گاه است.

در کنار دو شخصیت ناقص که تکلیف‌شان برای مخاطب مشخص نیست، سومین ضلع این خلأ که تیر خلاص را در سکانس‌های آخر به مخاطب وارد می‌کند مربوط به شخصیت خوک یا همان قاتل The Murderer است.

انگار که مانی حقیقی مانند فیلم قبلی‌اش، اژدها وارد می‌شود، بازهم برای جمع‌بندی داستانش به در بسته خورده و صرفاً خواسته فیلم را هرطور شده جمع کند.

این‌که مشخص نمی‌شود قاتل که بوده و اصولاً انگیزه‌اش از این قتل‌های بی‌ربط چه بوده باعث دلخوری مخاطب از فیلمساز می‌شود و حس می‌کند دوساعت سرکار بوده است! نحوه اطلاع خانواده حسن (‌از طریق آمدن روح شیوا به خواب مادرحسن و مطلع کردن آن‌ها از گیرافتادن پسرش!) و همینطور قتل Murder خوک توسط مادر حسن هم در ادامه همین باگ‌ها و ناچاری فیلمساز در جمع‌کردن قصه است.

باید خوک را در ادامه مسیر اژدها وارد می‌شود، فیلمی با رگه‌های سورئالیسم بدانیم که می‌توانست بهتر از این باشد و مخاطب را راضی‌تر کند.