انیمیشن کوکو؛ سفر خیال‌انگیز به سرزمین مردگان

کوکو داستان میگوئل ۱۲ ساله است. او گیتاریستی در یک شهر حومه‌ای در مکزیک است که خانواده کفاشش موسیقی را قدغن کرده‌اند. پس از قرض گرفتن گیتار اسکلتی جدش، یک چهره موسیقی، ارنستو د لا کروز در روز جشن مردگان به سرزمین آن‌ها منتقل می‌شود. میگوئل تلاش می‌کند میراث نوادگانش را احیا کند و به کمک شعبده بازی به نام هکتور اسکلتی به خانه بازگردد.
پیکسار کوکو را در حرکتی بی‌سابقه با به کار گماشتن گروهی از مشاوران فرهنگی و همچنین شرکت دادن تمام انیماتورهای لاتین و مکزیکی-آمریکایی در استودیو ساخت. چنین انتخابی ساخت موسیقی متن فیلم (به آهنگسازی مایکل جیاچینو) و ترانه‌ها (من را به یاد داشته باش اثر هنرمندان اسکاری، کریستین اندرسون-لوپز و رابرت لوپز) را نیز در بر می‌گرفت که در نهایت منجر به خلق تابلو فرشی منقوش به سنت‌های مکزیکی به علاوه حضور فرشته‌‌ای نگهبان با عنوان پپیتا می‌شود، موجودی جادویی در افسانه‌های فولکوریک مکزیک.
با این حال بزرگ‌ترین چالش در طراحی و ساخت انیمیشن خلق سرزمین مردگان و اسکلت‌های انسان گونه‌اش بوده است. معماری ویکتوریایی سرزمین مردگان شامل ۷ میلیون لامپ بود که به‌طور اتوماتیک با برنامه نویسی خاصی سر جای خود قرار گرفته بودند. اسکلت‌ها چشم، دهان و دندان‌هایی متحرک داشتند که به ابراز حالات مختلف در چهره‌شان کمک می‌کرد و با مدل خاص استخوان‌های گونه، گریم‌های مختلف صورت و رنگ و لعاب اضافی همراه بود. این یکی از نمونه‌های نادر در رویه پیکسار در به‌کارگیری مواد و متریال متفاوت در ساخت یک فیلم به شمار می‌آید.
در نگاه اول، این فانتزی موزیکال، درباره اعضای دور افتاده از هم خانواده که در دنیای ما به یکدیگر می‌پیوندند، ممکن است ظاهر یک برداشت بیش از حد شیرین از تم‌های سانتیمانتال پیکسار را داشته باشد. حتی اگر بخواهیم از اشاره به مشغولیت کمال‌گرایانه این استودیو به ایده خاطره و حافظه صرف‌نظر کنیم (فیلم‌های درون بیرون و در جست‌و‌جوی دوری را ببینید.) اما نکته‌ای برجسته در کوکو وجود دارد: ما در مردگان، خودمان را می‌بینیم. دنیای آن‌ها چیزی بیشتر از یک شباهت گذرا با دنیای ما را ارائه می‌کند، چراکه اضطراب درونی ما از مرگ، نگرانی‌هایمان درباره زندگی را منعکس می‌کند. این یکی از چالش‌انگیزترین ایده‌هایی است که به‌گونه‌ای تناقض‌آمیز در فیلمی از پیکسار چیده شده که از نظر ایده داستانی مختصر و جذابش کمتر چالش‌انگیز است، یک ماجراجویی نسبتا وابسته به فرمول و شلوغ و پر زرق و برق با پایانی بی‌غل و غش و اشک‌آور که ساختارش تداعی‌کننده دوران رنسانس دیزنی است. 
خالقان بصری کوکو، لی آنکریچ کارگردان و نویسنده اصلی آدریان مولینا سرزمین مردگان فیلم خود را به‌گونه‌ای نفس‌گیر چندلایه طراحی کرده‌اند. ماجرای مورمورکننده کوکو شاید به سادگی نوعی شیفتگی کودکانه به چیزهای وحشی و وحشت‌آور را به خاطر بیاورد، اما اجرای کار، استادکاری پیکسار در ساخت صیقل خورده‌ترین محصول خودش را نمایان می‌کند. علاوه بر این، کوکو، گسترده‌ترین استفاده پیکسار از حرکات رئالیستی دوربین را به نمایش می‌گذارد که با متقاعدکنندگی دوربین روی دست شبیه‌سازی شده‌ای که گاها از فراز شانه‌های میگوئل ورودش به جمعیت فشرده مخلوقات دنیای مردگان را نشان می‌دهد همراه می‌شود. این صحنه‌ها خصوصا ادای دینی با جزئیاتی باظرافت به فرهنگ و هنر Art مکزیکی هستند.
(حضور کاراکتر فریدا کالو یکی از عجیب‌ترین و به یادماندنی‌ترین لحظات دلنشین فیلم را می‌سازد.) برخی ممکن است بگویند کوکو می‌توانست از آن‌چه گفته شد عجیب‌تر و بیشتر بر پایه خلاقیت و ابداع باشد؛ دنیای جایگزینی که فیلم می‌سازد سرگرم‌کننده و پهناور است، اما در چنین حالتی ما با یک فیلم پیکسار طرف نبودیم. بی‌عیب و نقص بودن، حرفه‌ای‌گری آزموده شده طی زمان و نه تجربه‌گرایی، محرکه‌های اصلی کوکو در دقایق آشنا و لحظات تکان‌دهنده‌اش هستند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.