آخرین ساعات حیات حاج قاسم/ آخرین دست نوشته سردار سلیمانی چه بود؟

به گزارش رکنا، به نقل از تسنیم، فرمانده یگان فاطمیون که نامش در خبرها ذکر نشده است در مراسم بزرگداشت سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در حسینیه ثارا... شهر کرمان افزود: به تازگی روایت‌هایی از او شنیده می‌شود که شاید باورنکردنی باشد. وی با یادآوری این که در عملیاتی هواپیماهای آمریکایی دو طرف بالگرد ما را محاصره کردند، از او خواستیم که مسیرمان را تغییر دهیم اما قبول نکرد، افزود: ما به راه خود ادامه دادیم و هواپیماها نیز از کنار ما رفتند.

فرمانده یگان فاطمیون با بیان این که بزرگ‌ترین میراث حاج قاسم تشکیل گروه‌های مقاومت در منطقه است خاطرنشان کرد: سردار سلیمانی کارها را کلید می‌زد و اداره گروه‌ها را به خود مردم واگذار می‌کرد.وی همچنین گفت: برادران افغانستانی از سردار سلیمانی تقاضا کردند که در جبهه سوریه حضور پیدا کنند.وی با اشاره به این که یگان فاطمیون در راستای پیروی از خط ولایت اقدام می‌کنند و به هیچ حزب و گروه و فرد خاصی وابسته نیستند افزود: سردار سلیمانی فرمود "فاطمیون یک جریان سیاسی و نظامی است".

روایتی از جزئیات اتفاقات روز آخر حیات حاج قاسم سلیمانی

همچنین به تازگی روایتی به نقل از یکی از مدافعان حرم در سوریه از آخرین ساعات زندگی سردار قاسم سلیمانی منتشر شده است .به گفته این مدافع حرم، سردار سلیمانی در آخرین سفر خود به سوریه توصیه‌هایی متفاوت از همیشه داشته است. در این روایت که مربوط به روز پنج شنبه 12دی است آمده است:

- با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولان گروه‌های مقاومت در سوریه حاضر بودند.

- ساعت 8 صبح

همه با هم صحبت می‌کنند... در باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوال پرسی می‌کند. دقایقی به گفت و گوی خودمانی سپری می‌شود تا این که حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند. هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: «همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!» همیشه نکات را می‌نوشتیم، ولی حاجی این بار تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده، از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد، از شیوه تعامل با یکدیگر...از...کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی...سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه. آن‌هایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما آن روز این گونه نبود... بارها صحبتش قطع شد، ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... .

- ساعت 11:40 ظهر

زمان اذان ظهر رسید؛ با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! و حدود هفت ساعت! حاجی هرآن چه را در دل داشت گفت و نوشتیم.

- ساعت 3 عصر

پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا در خروج همراهی اش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود. حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرا... را ببیند.

- حدود ساعت 9 شب

حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی‌هایی انجام شود. سکوت شد. یکی گفت: حاجی اوضاع عراق خوب نیست، «فعلا نرین!» حاج‌قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسین شهید بشم!» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: «شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ است!حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم» اما حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ است، اینم رسیده‌ است...

- ساعت 12 شب

هواپیما پرواز کرد.

- ساعت 2 بامداد جمعه

خبر شهادت حاجی رسید، به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.

آخرین دست نوشته حاج قاسم چه بود؟

براساس گزارش مشرق، این دست نوشته فرمانده فقید سپاه قدس کمی قبل از پرواز شهادت از دمشق به بغداد پنج شنبه ۱۲ دی ماه نوشته شده و ایشان این متن را کنار آینه محل اقامت خود قرار داده و قلم را روی آن گذاشته بود.

سردار سلیمانی

در دست نوشته آمده است:

«الهی لا تکلنی

خداوندا مرا بپذیر

خداوندا عاشق دیدارتم

همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و

نفس کشیدن نمود

خداوندا مرا پاکیزه بپذیر

الحمدلله رب العالمین

خداوندا مرا پاکیزه بپذیر»

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.