ماجرای یکشنبه خونین تهران!

بهمن‌ماه 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و جمهوری اسلامی پایه‌گذاری شد. این ماه در سال 57 آنقدر حوادث عجیب و جالب داشت که مرور آن‌ها می‌تواند نکات تاریخی زیادی برای ما روشن کند. بر همین اساس تصمیم گرفتیم حوادث بهمن‌ماه 1357 را از روزنامه اطلاعات دنبال کنیم.

تهران در آتش و خون

در روزهای آخر حکومت پهلوی، ژنرال هایزر آمریکایی به ایران آمد و با دستوراتی که به رئیس ستاد ارتش ایران می‌داد، مردم زیادی به خاک و خون کشید. روزنامه اطلاعات نهم بهمن 57 درباره جزییات درگیری‌ها می‌نویسد:

ماجرای یکشنبه خونین تهران!

عده شهدا:

مردم: 150 کشته، 600 زخمی

خبرگزاری پارس: 27 کشته، 40 زخمی

بیمارستان‌ها: 37 کشته، 270 زخمی

خبرگزاری‌ها: 30 کشته، 150 تا 300 زخمی

در صفحه 2 روزنامه اطلاعات جزییات این خبر این‌گونه ذکر شده است: «آتش و خون بار دیگر چهره تهران را دگرگون کرد و قلب میلیون‌ها نفر را در پایتخت و سایر شهرها به درد آورد.

بعد از ظهر دیروز میدان 24 اسفند (انقلاب) به میدان جنگ شباهت پیدا کرده بود. صفیر گلوله‌های مسلسل‌ و تک‌تیراندازان لحظه‌ای قطع نمی‌شد و جوی خون جوانان وطن بهم می‌پیوست. در فضا بوی باروت و خون می‌آمد.

یکشنبه خونین دیروز از حدود ساعت یک بعد از ظهر آغاز شد و تا چندین ساعت ادامه داشت. دقایقی بعد از شروع ماجرا میدان 24 اسفند و خیابان‌های اطراف از خون انسان‌هایی که شهید یا مجروح شده بودند رنگین شده بود.

در همان حال آنچه به گوش می‌رسید کلمه «خون» بود. با آنکه رگبار مسلسل و گلوله‌ها و فریاد جوانان قطع نمی‌شد، زنده‌ها گریان و بی‌پروا برای نجات مجروحین تلاش می‌کردند و فریادزنان تقاضای خون برای مجروحین می‌کردند و در این تلاش برای نجات مجروحین هدف گلوله قرار می‌گرفتند.

ماجرا چگونه آغاز شد؟

روز گذشته به دنبال تحصن گروهی از روحانیون و طبقات مختلف مردم در مسجد دانشگاه تهران که خواستار بازگشت امام خمینی بودند، موج جمعیت به سوی دانشگاه سرازیر گشت و ماموران فرمانداری نظامی برای متفرق کردن آنان وارد عمل شدند.

ناظران عینی به خبرنگار ما گفتند حدود ساعت 13 گروهی که لباس شخصی به تن داشتند از ساختمان ژاندرمری که در خیابان سی‌متری قرار دارد خارج شدند و به سوی اتوبوس‌های سرویس ژاندرمری سنگ پرتاب کردند.

حمله این گروه به اتوبوس‌ها مدت زیادی طول نکشید و سپس به ساختمان بازگشتند. اما در این لحظه از طبقات فوقانی ساختمان به روی تظاهرکنندگانی که برای تماشای حمله افراد مذکور به اتوبوس‌ها در آن محل جمع شده بودند آتش گشوده شد و در دم عده‌ای نقش زمین شدند و بدین ترتیب تظاهرکنندگان به دنبال این ماجرا که گفته می‌شود از قبل نقشه آن چیده شده بود وارد کارزار شدند (به این توطئه حضرت آیت‌الله طالقانی هم در اعلامیه امروز خویش اشاره کرده‌اند.)

ولی در اعلامیه فرمانداری نظامی گفته شده است گروهی که به اتوبوس‌ها حمله کردند از میان مردم بودند و تیراندازی هم با شلیک افرادی که مسلح با مسلسل و سایر سلاح‌های گرم بوده، آغاز شد.»

بختیار: فرودگاه برای ورود امام باز شد

شاپو بختیار تلاش زیادی کرد تا امام خمینی وارد ایران نشود و برای جلوگیری از ورود ایشان، سه روز تمامی فرودگاه‌های کشور را بست، اما در نهایت نتوانست در مقابل خواست مردم و حضرت امام مقاومت کند. روزنامه اطلاعات در گزارشی در این باره نوشته است:

«دکتر شاپور بختیار، نخست‌وزیر، اعلام کرد فرودگاه مهرآباد امروز باز خواهد شد و هیچ ممانعتی برای بازگشت حضرت آیت‌الله خمینی به عمل نخواهد آمد. این سخنان را صبح امروز نخست‌وزیر در یک مصاحبه مطبوعاتی که با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برپا شده بود اظهار داشت.

شاپور بختیار گفت: دولت من در مدت سه هفته‌ای که روی کار آمده تمام آن برنامه‌هایی را که گروه‌های مترقی، مذهبی، کمونیست، جبهه ملی و سایر گروه‌ها می‌خواستند به اجرا درآورده و یا مقدمات اجرای آن را فراهم کرده است.»

بختیار در ادامه درباره نوشتن نامه به امام خمینی می‌گوید: «چند روز قبل خدمت حضرت آیت‌الله خمینی که برایشان احترام بسیار قائلم و ایشان را یکی از عوامل به حرکت درآوردن انقلاب باشکوه ملتمان می‌دانم نامه‌ای نوشتم.

در این نامه جزء و کل وضع موجود کشور را بیان کردم. برای ایشان نوشتم که آمدن ایشان در این موقعیت خطرناک است، چرا که دست‌های توطئه‌گر ممکن است علیه جان ایشان توطئه‌ای طرح‌ریزی کرده باشند. بنابراین بهتر است سفر ایشان با مقدماتی همراه باشد. فکر می‌کنم در اینکار من نهایت حسن نیت را به خرج داده باشم.

این نامه را با کمک فکری و مشورت تنی چند از شخصیت‌های طراز اول سیاسی و اجتماعی و افراد مورد اعتماد حضرت آیت‌الله خمینی و مردم تحریر کردم. بعد مقدمات سفر به پاریس را فراهم ساختم، چرا که گمان می‌کردم در یک دیدار حضوری و بدون واسطه بهتر بتوانیم مسائل را با یکدیگر بررسی کنیم.

در آن لحظه که من اعلام کردم به خدمت ایشان می‌رسم حضرت آیت‌الله خمینی نامه مرا خوانده بودند و از تمام جریانات اطلاع داشتند و خیلی خوشحال شدم وقتی نخستین واکنش‌ها از سوی اطرافیان ایشان و نیز نمایندگانشان در تهران در جهت تأیید این اقدام بود، اما ناگهان دیروز در یکی از روزنامه‌های صبح دیدم که ایشان دیدار مرا مشروط به استعفای من از سمت نخست‌وزیر دانسته بودند و این در حالی بود که من می‌خواستم به عنوان یک ایرانی در برابر یک ایرانی بنشینم، مشکلات مملکتم را حل کنم.

من به عنوان نخست‌وزیر نزد ایشان نمی‌رفتم که شرط ایشان شامل من شود و از آنجا که فعلاً اختلاف نظر در این زمینه بین حضرت آیت‌الله خمینی و مشاورانشان وجود دارد، من درنگ کرده‌ام تا بر مبنای آخرین تصمیمات برنامه‌ام را ترتیب بدهم ولی باید از همین‌جا اعلام کنم من به هیچ‌وجه سنگر خود را به عنوان نخست‌وزیر قانونی ترک نمی‌کنم. من برای رساندن هم‌میهنانم به آزادی در همین سه هفته تلاش بسیار کرده‌ام و هرگز حاضر نیستم از این آزادی‌ها بگذرم.»

روزنامه‌نگاران از زندان باغشاه آزاد شدند

روزنامه‌ها در سال 57 در اعتراض به سانسور و خفقان اعتصاب کردند و دو ماه (از 15 آبان تا 15 دی 57) نیز به نشانه اعتراض روزنامه‌ها را منتشر نکردند، اما دولت وقت باز هم دست از بازداشت روزنامه‌نگاران برنمی‌داشت.

«اطلاعات» در این باره می‌نویسد: «پنج تن از روزنامه‌نگاران بازداشت شده صبح امروز از زندان باغشاه آزاد شدند. این عده که از نیمه‌شب پنجشنبه توسط مأمورین فرماندار نظامی دستگیر شده بودند تا ساعت آزادی مورد بازرسی قرار نگرفتند، به همین جهت ادعای «جرم امنیتی» با خود آن‌ها نیز مطرح نشد.

عصر دیروز وزیر اطلاعات از طرف نخست‌وزیر دستور آزادی روزنامه‌نگاران زندانی را به فرمانداری نظامی تهران ابلاغ کرد و قرار بود دقایقی بعد همگی آزاد شوند، اما این آزادی با همه‌ی پیگیری‌ 5 ساعته دیشب بی‌نتیجه ماند و زندانیان سرانجام صبح امروز آزاد و بلافاصله در محل کارشان حاضر شدند.»

منبع: فارس

وبگردی