با قیافه سانتال‌مانتال سوار ماشینم شد /  سودابه گفت، شوهر ندارد ولی یک روز شوهرش در وضعیت بد مچ هر دوی ما را گرفت

سودابه می‌گفت طلاق گرفته و سروسامانی ندارد‌. با اینکه خسته بودم، او را به مقصدش رساندم. در مسیر خیلی بی‌پرده حرف می‌زد.

به من ابراز علاقه کرد، غافل‌گیر شده بودم. متاسفانه شماره‌تلفنش را گرفتم و از همان‌روز در فضای مجازی ارتباط برقرار کردیم.

گاهی نیز قرار ملاقات می‌گذاشتیم و همدیگر را می‌دیدیم. من در شرایطی تن به چنین‌کاری دادم که با همسرم هیچ اختلاف و مسئله‌ای نداشتم. مرضیه واقعا زن خوبی است و هر چه از کمالاتش بگویم، کم گفته‌ام.

چند روز قبل، سودابه از من خواست با همدیگر به مسافرت شمال برویم. اسیر هوا‌ و هوس شده بودم و به‌بهانه اینکه باید به ماموریت کاری بروم، زن‌وبچه‌ام را در خانه تنها گذاشتم؛ اما هنوز از جلوی خانه این زن دروغگو راه نیفتاده بودیم که سرو‌کله مردی پیدا شد. او خودش را شوهر سودابه معرفی می‌کرد.

غافل‌گیر شده بودم، مرد عصبانی به طرفم حمله کرد و دادوفریاد راه انداخت. تازه فهمیدم که سودابه ازخانه‌اش در شهرستان فرار کرده و به چه درد‌سری گرفتار شده‌ام. موضوع به کلانتری کشیده شد.

من قربانی اختلاف‌های این زن‌وشوهر و هواوهوس‌های کثیف خودم شدم. آبرویم در حضور همسرم رفته و حالا نمی‌دانم چطور به چشمان دختر پانزده‌ساله‌ام که پدرش را یک قهرمان و الگوی اخلاق می‌دید، نگاه کنم. نمی‌دانم درباره رابطه با این زن شوهر‌دار چه توضیحی به دخترم بدهم.  برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

وبگردی