اعدامم کنید ! / مسعود مردی را که با مادرش زندگی پنهانی داشت ، کشت + عکس

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

به گزارش اختصاصی گروه حوادث رکنا، ماموران کلانتری در جریان خوابیدن مرد مرموزی در صندلی عقب خودرویش قرار گرفتند و زمانی که خود را به آنجا رساندند، با صحنه عجیبی روبه‌رو شدند.
ماموران پلیس هر چه مرد 50 ساله را صدا زدند، پاسخی نشنیدند و زمانی که در خودرو را باز کردند، دیدند جنایتی رخ داده است و این مرد با ضربات چاقو از پا درآمده است و همین کافی بود تا تیم ویژه‌ای از ماموران پلیس آگاهی برای راز‌گشایی این جنایت وارد عمل شوند.
کارآگاهان در گام نخست پی بردند قربانی جنایت « فرشاد » نام دارد که به خاطر اعتیادش از یک سال پیش خانه‌اش را ترک کرده و به تنهایی زندگی می‌کرد. ماموران در گام بعدی متوجه شدند فرشاد به خاطر اعتیادش با زنی افیونی آشنا شده و مدت‌ها با هم در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی پنهانی داشته و فرشاد برای تامین هزینه اعتیاد و خانه‌اش با خودرویش مسافرکشی می‌کرد.
بدین ترتیب ماموران به خانه فرشاد رفته و در بررسی‌ها مشخص شد که « فریده » پس از قتل فرشاد فراری شده و تغییر مکان داده است و احتمال می‌رفت عامل این جنایت زن افیونی باشد.
ردزنی‌های پلیس برای به دام انداختن فریده کلید زده شد و ماموران با تحت‌نظر قرار دادن محل‌هایی که احتمال تردد این زن وجود داشت موفق شدند وی را در یک پارک‌ دستگیر کنند.
فریده در همان بازجویی‌های نخست ادعا کرد در این جنایت بی‌گناه است و پسرش « مسعود » عامل این جنایت است.
بدین ترتیب ماموران قبل از اینکه مسعود با اطلاع از دستگیری مادرش فراری شود مخفیگاه وی را تحت‌نظر قرار دادند و آخرین روز آذرماه در اقدامی غافلگیرانه عامل جنایت را دستگیر کردند.
مسعود که راهی جز اعتراف نداشت، در بازجویی‌های پلیسی پرده از راز این جنایت برداشت و با دستور بازپرس پرونده روانه زندان شد.

گفت‌وگو با قاتل جوان

سابقه داری؟
نه، تا قبل از این قتل حتی یک بار هم به کلانتری نرفته بودم.
از آشنایی مادرت با فرشاد خبر داشتی؟
بله، هر دو شیشه‌ای بودند و زن و شوهر بودند، همه هم از این ماجرا باخبر بودند.
از فرشاد کینه به دل داشتی؟
نه، اصلا قرار نبود من او را بکشم و هنوز نمی‌دانم چطور این حادثه رخ داد.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
چند روز پیش از این حادثه با پسرم در کوچه بودیم که فرشاد و مادرم سوار خودرو با سرعت از کنار ما گذشتند و نزدیک بود برای پسرم دردسر‌ساز شود، به همین خاطر بعد از چند روز وقتی فرشاد را دیدم سوار خودرویش شدم و درباره آن روز صحبت کردم و به جای اینکه عذرخواهی کند، شروع به ناسزاگویی کرد و درگیری ما داخل ماشین شروع شد.
چاقو همراهت بود؟
نه، او از داشبورد خودرویش چاقو بیرون کشید و من در آن درگیری موفق شدم چاقو را از دستش بیرون بکشم و ضربه به بالای سینه‌اش زدم.
چرا فرار کردی؟
فرشاد زنده بود، ولی من از ترس اینکه دستگیر نشوم از خودرو پیاده شدم و در خودرویش را باز گذاشتم که مردم با دیدن فرشاد ، او را به بیمارستان برسانند.
چه زمانی متوجه مرگ او شدی؟
از مادرم شنیدم و همانجا بود که مادرم نیز از قاتل بودن من باخبر شد.
فکر می‌کردی دستگیر شوی؟
احتمال می‌دادم، ولی جایی برای فرار نداشتم، چون بهترین جایی که سراغ داشتم در کنار خانواده‌ام بود.
از خانواده‌ات خبر داری؟
بله، بعضی اوقات به سراغم می‌آیند و دوست دارم پسرم را به مدرسه ببرم و از نزدیک شاهد شاد بودنش باشم.
می‌دانی چه سرنوشتی خواهی داشت؟
احتمالا اعدام، ولی من قصدم کشتن نبود و فرشاد هم به خاطر اعتیادش یک سال بود که خانواده‌اش را ترک کرده بود و از آنها می‌خواهم مرا ببخشند تا پیش خانواده‌ام بازگردم.
زندان چطور است؟
اگر جای خوبی بود که نمی‌گفتم خسته شدم، منتظرم تا حکمم صادر شود و تکلیفم با زندگی‌ام روشن شود.
حرف آخر؟
پشیمانم و قاتل نیستم، برای دفاع از خودم به فرشاد چاقو زدم وگرنه من الان کشته شده بودم و می‌خواهم که خانواده‌اش مرا ببخشند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی