شوهر مهماندار زن از او شکایت کرد/استرس دارم و نمی خواهم او پرواز کند!
رکنا: «همسرم هر بار که به پرواز میرود، تا لحظهای که برگردد استرس دارم مبادا بلایی سرش بیاید. میترسم او دچار سانحه هوایی شود. از زندگی با این همه اضطراب خسته شدهام.»
اینها صحبتهای مرد جوانی است که همراه همسرش به دادگاه خانواده آمده تا به زندگی در کنار مهماندار هواپیما برای همیشه پایان دهد. او در باره ماجرای زندگیاش به قاضی Judge چنین میگوید: دو سالی میشود که با سعیده ازدواج کردهام. ما عاشق هم بودیم و روزی که با او آشنا شدم احساساتم اجازه نداد به نکات دیگر توجه کنم. سعیده مهماندار هواپیما بود و من آنقدر عاشقش شدم که تصور نمیکردم روزی به خاطر شغلش از زندگی با او خسته شوم، اما درست بعد از ازدواج و آغاز زندگی مشترک بود که متوجه شدم اشتباه کردهام. وقتی زندگی من و سعیده شروع شد، او هر بار که به پرواز میرفت استرس میگرفتم. با توجه به خبرهایی که در مورد سوانح هوایی میشنیدم، مرتب میترسیدم مبادا برای سعیده هم چنین حادثهای پیش بیاید. هر بار میرود، تا زمانی که برگردد، میمیرم و زنده میشوم. تقریبا هر روز هم پرواز دارد و گاهی اوقات میرود و سه روز بعد بر میگردد. اصلا با کارش و نبود او در خانه هیچ مشکلی ندارم. از همان ابتدا هم وقتی متوجه شدم او مهماندار است، استقبال هم کردم. ولی الان به خاطر امنیتش نمیتوانم شغلش را تحمل کنم. یک سالی میشود که دارم به سعیده میگویم از کارش استعفا دهد، ولی به حرفم گوش نمیدهد. زندگی ما به خاطر این موضوع به هم ریخته و هر بار به پرواز میرود، با هم درگیر میشویم. به طوری که الان نزدیک سه ماه است، دیگر به او اهمیتی نمیدهم. سعیده هم با من قهر است و فقط در کنار هم زندگی میکنیم. ولی حتی با هم صحبت هم نمیکنیم. دیگر از این زندگی خسته شدهام و میخواهم برای همیشه از سعیده جدا شوم. از این که او به خواستهام اهمیتی نمیدهد و کار خودش را انجام میدهد، عصبی میشوم. بارها با زبان خوش از او خواهش کردم که یک شغل دیگر برای خودش پیدا کند. جالب اینجاست که مدرک تحصیلی سعیده هیچ ربطی به شغلش ندارد و بهراحتی میتواند در یک شرکت کاری مناسب با شغلش پیدا کند، اما باز هم قبول نمیکند.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من پنج سال است که مهماندار هستم و شغلم را دوست دارم. نمیتوانم از این کار بگذرم و به خاطر استرسهای شوهرم شغلم را از دست بدهم. دو سال است هر بار سرکار میروم، باید با اعصاب خورد بروم و برگردم. زندگیمان به خاطر این موضوع از هم پاشیده و سهراب مرتب با من درگیر میشود. تهدید میکند و مرا عذاب میدهد. من هم دیگر نمیتوانم در کنارش زندگی کنم. ما خیلی وقت است که از هم جدا شدهایم، حالا میخواهیم این جدایی را رسمی کنیم.
در پایان پس از صحبتهای این زوج، قاضی سعی کرد آنها را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد تا شاید در این فرصت این زوج از تصمیم خود منصرف شوند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر