34

نخستین بررسی‌های تیم جنایی هم نشان داد زن جوان به دلیل مشکلات روحی و جدایی غیررسمی ازهمسر67 ساله‌اش و تحت فشارهای شدید روحی، روانی دست به این جنایت Crime هولناک زده است.ناهید 33 ساله که هنوز در شوک از دست دادن دختر و پسرش است درحالی که باور ندارد جگر گوشه‌هایش را با دستان خودش به قتل Murder رسانده وقتی پیش روی بازپرس جنایی ایستاد با چشمان اشکبار، انگیزه جنایت را ترس از آینده اعلام کرد و گفت:«می خواستم بمیرم اما نمی‌دانم چطور زنده ماندم. نمی‌خواستم بچه هایم بی‌پدر، بزرگ شوند. از وقتی مادرم را از دست دادم زندگی‌ام سیاه شد. در 12 سالگی به اجبار به عقد همسر اولم درآمدم اما زندگی روی خوشی نشانم نداد و پس از مدتی به دلیل اعتیاد شوهرم از او جدا شدم و من ماندم و دختر کوچکم.

مدتی تنها زندگی کردیم تا اینکه مرد 63 ساله‌ای به خواستگاری‌ام آمد. در ظاهر مرد خوب و مهربانی بود. فکر می کردم بدبختی هایم تمام می‌شود. وقتی با مهریه 14 سکه به عقد‌ش درآمدم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم حس می کردم خوشبخت ترین زن دنیا هستم. تولد پسرمان هم باعث حس بهتری در زندگی شد.اما این خوشی‌ها خیلی زود تمام شد. پس از مدتی فرزندان همسر سابق شوهرم وارد زندگی‌مان شدند و دیگر رنگ خوشبختی را ندیدم. او هربار بهانه می‌گرفت و دعوا راه می‌انداخت. نمی‌خواست دخترم با ما زندگی کند. بچه‌هایش مخالف این ازدواج بودند و سرانجام به خواسته‌شان رسیدند. آنها باعث جدایی پدرشان از ما شدند و او بار دیگر به همسر سابقش برگشت و من و دو فرزندم را ترک کرد. تنها برای ما خانه‌ای اجاره کرد و مهریه‌ام را داد. ماهی 500 هزار تومان نفقه به حسابم واریز می‌کرد.خـــــــــــودم هم خیاطی می کردم و با هر سختی زندگی را می‌گذراندیم .ولی نبود سرپرستی بالای سرمان برایم زجرآور بود. نمی‌خواستم دختر و پسرم بی‌پدر بزرگ شوند و سرنوشتشان مثل من شود.کم آورده بودم و به همین خاطر دست به این کار زدم. شب قبل از حادثه Incident تنها به خواهرم پیام دادم تا حلالم کند چرا که خواهر خوبی برایش نبودم.بعد هم طبق نقشه پس از خوراندن قرص خواب به بچه‌ها آنها را خفه کردم و در حمام رگ دستم را زدم و دیگر هیچ چیزی به یاد ندارم تا اینکه چشم باز کردم و دیدم در بیمارستانم.»

شوهراین زن نیز به بازپرس گفت: «از وقتی من و همسردومم ازدواج کردیم بچه‌های همسر سابقم بشدت به هم ریختند.اخلاق ناهید هم خوب نبود و نمی‌توانست با بچه‌ها رابطه صمیمی داشته باشد. حتی تولد پسر کوچک مان هم مشکلات را حل نکرد و ناسازگاری‌ها ادامه داشت من دختر همسرم را دوست داشتم و او حتی فکر می کرد پدر واقعی‌اش هستم. اما او با فرزندان من نامهربان بود همین اختلاف‌ها باعث شد از هم جدا شویم. هنوز هم نمی توانم باور کنم دختر و پسر کوچکمان قربانی اختلاف من و این زن شده‌اند و این چنین مظلومانه کشته شده‌اند.»

نـــــــــگاه کارشناس

پیشگیری جرایم خشن از مدارس

دکترمحمود روح الامینی – جرم Crime شناس-ضمن بررسی این ماجرای هولناک به «ایران»گفت: «هر فردی در مقابل مشکلات و فشارهای روانی آستانه تحمل متفاوتی دارد به همین خاطر نیز واکنش‌های مختلفی بروز می‌کند. در تحقیقاتی که جرم شناسان انجام داده‌اند مشخص شده که خانم‌ها همانقدر که از لحاظ احساسی و عطوفت و مهربانی در اوج قرار می گیرند هنگام نفرت نیز به همان میزان و شدت در اوج هستند. به این معنی که نقطه احساسات مثبت و منفی‌شان در یک سطح قرار دارد. به همین خاطر در طول تاریخ فجیع‌ترین جنایت‌ها از سوی زنان رخ داده است. به‌عنوان نمونه می‌توان به ماجرای زنی اشاره کرد که به طرز دلخراشی فرزندان بی‌دفاعش را در یکی ازمحله‌های مشهد به قتل رسانده است. بر خلاف مردها که در زمان جنایت به صورت رودررو یا با اسلحه و درگیری دست به قتل می‌زنند، خانم‌ها برعکس خیلی محتاطانه این کار را انجام می‌دهند، یعنی با خوراندن سم به طرف مقابل یا زمان خواب، نقشه قتل را عملی می‌کنند.پرونده اخیر نیزازهمین دست جنایت‌هاست.

ازسوی دیگر یک اصل علمی جرم شناسی می‌گوید:هنگام بررسی پرونده‌های جرایم افراد، باید به گذشته آنها رجوع کرد و به‌طور ریشه‌ای به این مسائل پرداخت چرا که در پرونده‌های جنایتکاران دیده می‌شود که آنها دوران کودکی خیلی سختی را پشت سر گذاشته‌اند و اغلب نیز از خانواده‌هایی هستند که از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و تحصیلی سطح پایین تری دارند. این افراد در محیط‌هایی رشد می‌کنند که ازمنظر جامعه شناختی و جرم شناسانه سالم محسوب نمی‌شوند. آنها در محیط زندگی‌شان جرم را دیده‌اند و با آن آشنا هستند که دست به این جرایم می‌زنند. بررسی محیط اطراف‌شان نیز گویای این ماجراست. همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا این افراد جرمی را مرتکب شوند چرا که آنها راه دیگری بلد نیستند که به سراغش بروند زیرا اگر این افراد راه دیگری بلد باشند مرتکب چنین اقدامات وحشتناکی نمی‌شوند، چرا که اگر این افــــراد در شرایط سالم تری زندگی می‌کردند هنگام بروز تنش اقدامات دیگری انجام می‌دادند.به‌عنوان نمونه شهرشان را عوض می‌کردند یا محیط زندگی‌شان را تغییر داده و به شکل و شیوه‌ای با مشکلشان مبارزه می‌کردند و راه مناسب تری برمی گزیدند.ضمن اینکه بهره‌مندی ازنظرات کارشناس‌ها و مشاوران امورمربوطه نیزدراولویت هایشان قرارمی دادند ولی متأسفانه دیده می‌شود که به دلیل ناآگاهی و تربیت نادرست، برخی افراد مرتکب رفتارهای پرخطر می‌شوند.

بی تردید اگر در کشور ما نیز همانند کشورهای پیشرفته، دانش‌آموزان در مدرسه پرونده شخصیتی داشته باشند می‌توان جلوی چنین وقایع وحشتناکی را در آینده گرفت چرا که در این پرونده‌ها خصوصیات اخلاقی فرد ثبت و نگهداری می‌شود.پس اگر دانش‌آموز عصبی باشد یا ناراحت و افسرده، بلافاصله تحت درمان قرار می گیرد. اگر در مدارس کشور ما هم از معلمان پرورشی بدرستی استفاده شود به طور قطع پرونده‌های تلخ اینچنینی وهزاران پرونده دیگر در دادسرا‌ها تشکیل نخواهد شد. در پرونده مادری که دو فرزندش را به قتل رسانده اگر دختر 8 ساله پرونده شخصیتی داشت معلم و مسئولان مدرسه متوجه رفتارهایش می‌شدند و می دانستند او در زندگی دچار مشکل است.

پس براحتی این امکان وجود داشت که از وقوع چنین فاجعه هولناکی پیشگیری کرد. باید از طریق رسانه‌ها و فیلم‌ها این مسائل به مردم آموزش داده شود تا جرایم کاهش یابد.مسئولان آموزش و پرورش و سایردستگاه های مربوطه نیز باید به نظرات کارشناس‌ها توجه جدی کنند تا درآینده شاهد بروزچنین جرایمی که روح جامعه را آزرده می‌کند نباشیم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی