تکاندهنده از زبان مادر کوچکترین شهید حادثه بمب گذاری حرم امام رضا (ع)
رکنا: ۳۰ خرداد سال ۱۳۷۳ برابر با عاشورای سال ۱۴۱۵ قمری بود، در حالی که عاشقان امامت و ولایت در حرم مطهر امام رضا (ع) غرق در ماتم بودند، انفجاری مهیب رخ داد و باعث شد 27 نفر از زوار حرم رضوی، همچون کبوترانی عاشق به سوی ابدیت پر بکشند و در این میان خردسالی 9 ماهه نیز آسمانی شد.
به گزارش رکنا، 26 سال پیش درست در چنین روزی در حالی که مردم مومن ایران اسلامی در رواق و صحن های حرم حضرت امام رضا (ع) در سوگ شهادت سرور و سالار شهیدان غرق در عزاداری بودند، صدای مهیب انفجار، فضای روضه منوره رضوی را پر کرد.
انفجار سهمگین همه جا را به لرزه در آورد و فضای سراسر معنویت حرم را دودی غلیظ احاطه کرد و جمعیتی که از سر اخلاص و ارادات در فضایی سراسر معنویت مشغول مناجات و عبادت بودند و با هشتمین امام شیعیان نجوا می کردند را ناگهان متراکم کرد.
آری در آن روز خونین، در آن ظهر عاشورا انفجار ۱۰ پوند ماده منفجره تی. ان. تی باعث شد، قطعات خرد شده پوست و گوشت زوار به همراه خون، سطح دیوارهای حرم مطهر رضوی و داخل آن را بپوشاند و به خون آغشته کند.
بر اثر این جنایت هولناک که از سوی منافقان کوردل رقم خورد 27 زائر و مجاور بارگاه منور حرم امام رضا (ع) به شهادت رسیدند، در این میان تصویر شهید خردسال 9 ماهه ای که بی نفس در دستان یکی از نیروهای انتظامی آرامیده بود، هیچ گاه از ذهن ها پاک نشد، خردسالی که خانواده اش او را به نیت شفا به پابوسی امام رضا (ع) بردند اما در نهایت شهادت نصیب وی و پدر بی قرارش شد.
آری پدر و فرزندی از خطه سیستان و بلوچستان در این حادثه آسمانی شدند و در این میان بانویی از این خطه شهید پرور مجروح شد و به گفته دخترش حدود 6 ماه قبل بر اثر بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد.
به همین منظور و به مناسبت پاسداشت خون شهدای آن حادثه ناگوار به سراغ مادر، همسر و دختر شهیدان و مجروح آن حادثه از سیستان و بلوچستان رفتیم تا در گفت و گو با این بانو که در یک لحظه فرزند دلبند و همسر عزیزش را از دست داد و اکنون در غم مادر جانبازش نشسته است، به بازخوانی آن حادثه هولناک بپردازیم.
زیارت به نیت شفا
معصومه دلارام پور، همسر شهید "علی اکبر دلارامی نسب" و مادر "دانیال دلارامی نسب" با اشاره به آن حادثه خونین به خبرنگار ما گفت: دانیال از سه ماهگی تشنج می کرد و با وجود این که تا 9 ماهگی بارها در بیمارستان بستری می شد و درمانش را پیگیری می کردیم، همچنان شرایط جسمانی اش خوب نبود تا این که به نیت پدرش و با هدف شفای پسر خردسالم، راهی مشهد مقدس شدیم.
وی ادامه داد: همسرم که کارمند بیمارستان بود به هر سختی که شده مرخصی گرفت و در روز تاسوعا آماده زیارت حرم مطهر رضوی شدیم و ظهر عاشورا میهمان حرم آن امام رئوف بودیم، چراکه همسرم اصرار داشت بدون استراحت خود را به حرم برساند و در جمع عاشقان امام حسین (ع) در آن مکان مقدس به عزادری بپردازد و شفای دانیال را طلب کند.
مادر شهید دانیال 9 ماهه، با بیان این که همسرم در رفتن به حرم عجله زیادی داشت، افزود: بعد از این که به همراه مادر و 2 فرزندم در یکی از صحن های حرم مستقر شدیم، همسرم بعد از اقامه نماز دانیال را به آغوش کشید و بدون وقفه به سمت ضریح امام رضا (ع) رفت، آشوبی عجیب در دلم به پا شده بود، مرتب نگاهشان می کردم تا این که به دلیل جمعیت زیاد و شلوغی صحن دیگر نمی توانستم آن ها را ببینم.
عطش زائران
دلارام پور با بیان این که هر یک از زائران مشغولی عبادتی بودند، یکی زیارتنامه میخواند و دیگری با نوحه علیاکبر(ع) اشک میریخت، اضافه کرد: در همین حال که من هم در کنار دختر 2 ساله ام مشغول دعا و مناجات بودم، صدای مهیب انفجار به گوش رسید، سراسیمه به سمت ضریح رفتم اما همسر و پسرم را ندیدم، دود و گرد و غبار ناشی از انفجار بمب، فضا را پر کرده بود، بسیاری از مردم با موهای سوخته و تن مجروح با عجله به صحن می آمدند، آنقدر عطششان زیا بود که مدام طلب آب می کردند.
وی با بیان این که شور و التهاب عجیب همه را فراگرفته و زائران را مبهوت و متأثر ساخته بود، گفت: همچنان سراسیمه به این طرف و آن طرف می رفتم تا این که مادر زخمی ام را دیدم، وی به کمک نیروهای امدادی به بیمارستان منتقل شد اما هنوز خبری از علی اکبر و دانیال نداشتم، حتی از مسافرخانه نیز آدرسی در دستم نبود و فقط نامش در خاطرم مانده بود.
همسر علی اکبر دلارام پور، با اشاره به دیوارهای خونین حرم رضوی ادامه داد: در حالی که همچنان دنبال فرزند و همسرم بود، شایعه شد که ممکن است تا لحظات دیگر بمب دیگری منفجر شود، مردم با سرعت به سمت خیابان ها و کوچه ها می رفتند، من هم با در آغوش گرفتن دخترم به سمت خیابان رفتم و به کمک عابری توانستم خود را به مسافرخانه برسانم.
تنها و سراسیمه
وی اذعان کرد: تنها بودم و نمی دانستم باید چه کنم تا این که با برادر علی اکبر، تماس گرفتم و از او خواستم برای کمک بیاید. یک روز گذشت و بعد از پیگیری مطلع شدیم همسرم و دانیال 9 ماهه ام در جمع مجروحان نیستند بلکه شهید شده اند، مادرم هم جانباز شد، همسر و فرزند شهیدم بعد از تشییع در مشهد و تهران به زادگاه شان زابل منتقل و خاک سپاری شدند.
دلارام پور با اشاره به آرزوی شهادت علی اکبر بیان کرد: شهادت سعادتی است که نصیب دو نفر از عزیزانم شد، آن ها رفتند و من با دخترم به عنوان تنها یادگار پدرش زیر سایه امام زمان (عج) به زندگی ام ادامه دادم، دخترم معلم است و ازدواج کرده و اکنون تنها زندگی می کنم.
وی افزود: مادرم هم که در آن حادثه جانباز شده بود، 6 ماه قبل بر اثر بیماری رفت و مرا با دنیایی از غم تنها گذاشت و دخترم تنها پناه زندگی ام است، اما هیچ گاه فراموش نمی کنم که امام رضا (ع) دانیالم را شفا داد و بعد به شهادت رسید.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر