بیماری مرگبار قرن / اخبار سانسور شده و تلفاتی بین 50 تا 100 میلیون + تصاویری
حوادث رکنا: شاید برایتان جالب باشد بدانید این روزها پیشگویی کرونایی هم از کتاب یک نویسنده فوت شده در حال بازنشر است که تنها با کمی دقت میتوان رد آنفولانزای اسپانیایی را در آن دید.
آنفولانزای اسپانیایی، بیماری هولناک و بزرگترین بیماری که گریبان بشر را گرفته و به بیماری قرن و مادر معروف بود، بعد از گذشت صدسال نامی به کما رفته بین مردم بود که آمدن کرونا دوباره آن را سر زبانها انداخت.
وقتی شایعات درباره مرگبار بودن ویروس کرونا دهان به دهان چرخید، پزشکان و رسانهها خاطرات خاک خورده جهان را گردگیری و این همه گیر جهانی قدیمی را مرور کردند.
بیماری غیب نمیشود
فضای مجازی پر شده از متن و عکسهایی که با ارائه آمار، هم میخواستند به مردم آرامش بدهند هم به سرنوشت رازآلود بیماریهایی که هر از گاه این چنین بلای جان مردم میشوند و به اصلاح این پستها بعد از مدتی «غیبشان» میزند، اشارهای دوباره کنند. هرچند نگاه متخصصان واپیدمولوژیست ها، اما متفاوت از این است. با دلیل و منطق علمی میگویند این ویروسها با هر منشأیی که به وجود میآیند مدتی بشر را درگیر و سلامتش را تهدید میکنند، اما پس از مدتی مثل یک آنفولانزای فصلی کم خطر میشوند.
ساختار هوشمند بدن انسان، ساخت واکسن و تاثیر دارو همچنین شاخصههای زیستی طبیعت از دلایل این موضوع است. ویروس یک ریز موجود زنده به شمار میرود که برای حیات خود تلاش میکند. بیرون از بدن ما پس از مدتی میمیرد بنابراین حیاتش به حیات ما وابستگی دارد. به همین دلیل با تغییراتی در ساختار خودش، به مرور با ساختار بدن میزبان هماهنگ میشود تا نمیرد وخودش هم بتواند زنده بماند؛ بنابراین بیماری غیب نمیشود؛ بنابه چنین مواردی تغییر میکند. زمان و تحقیقات این موضوع را روشن کرده است.
درست مانند آنچه درباره آنفولانزای اسپانیایی اتفاق افتاد. حالا ما در همه گیری کرونا، اما خوش اقبالتر از مردم ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ هستیم. ساختار کرونا به سرعت بررسی و تلاش برای ساخت واکسن و استفاده از داروهای بهینه مدت هاست آغاز شده در حالیکه ساختار آنفولانزای کشنده اسپانیایی در این قرن بازخوانی ژنتیکی شد و برای ساخت واکسن آن صحبت ۱۰ یا ۲۰ سال به میان نیامد.
چرا آنفولانزای اسپانیایی؟
آنفولانزای اسپانیایی سال ۱۹۱۸ در اسپانیا اعلام شد و سه موج فراگیری داشت. آمارها میگویند از جمعیت یک و نیم میلیاردی دنیا در آن روزگار، یک سوم معادل ۵۰۰ میلیون نفر طی ۲ سال به این بیماری دچار شدند. از این میزان آماری بین ۱۷ تا ۵۰ میلیون نفر از دنیا رفتند. البته برخی منابع هم آمار ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون را اعلام کرده و معتقدند ۵ درصد مبتلایان این بیماری آن زمان از دنیا رفته اند. برخی مقالهها و منابع مدعی هستند که نخستین نمونه آنفولانزای اسپانیایی مارس ۱۹۱۸ در پایگاه ارتش آمریکا ثبت شده است.
آن زمان کشورهای طرفین «جنگ بزرگ»؛ «جنگ جنگ ها» یا همان جنگ جهانی اول به شدت اخبار را سانسور و هدایت میکردند. کافی بود تا مردم متوجه شوند یک بیماری کشنده در کمین سربازهاست، اوضاع از هدایت کشورها خارج میشد و جبههها خالی از سرباز. اسپانیا، اما در این جنگ بی طرف بود. خبرنگاران اسپانیایی ۱۹۱۸ برای اولین بار و به تفصیل درباره این بیماری نوشتند. به همین دلیل به آنفولانزای «اسپانیایی» معروف شد در حالیکه هنوز هم مشخص نیست برای نخستین بار چه کسی و در کدام کشور دچار شد؟ در این میان، اما یک چیز مشخص و غیرقابل انکار بود؛ جابه جایی نیروهای نظامی به انتشار و همه گیر شدن این بیماری در جهان دامن زد. تا جایی که تعداد کشتههای آن ۵۰ میلیون و بیش از آمار کشتههای جنگ جهانی اول شد.
یا ماسک یا زندان!
بیماری مهیب قرن گذشته چنان جدی بود که به گواهی عکسهای به جا مانده از آن روزها مردم کشورهای مختلف جهان مثل این روزها از بیم ابتلا به آن از دستکش، ماسک و پوششهای نایلونی دور تا دور صورت، سر یا بدن خود استفاده میکردند. تختهای بیمارستانی با فاصله و حائلهای پارچهای و ترجیحاً در مسیر هوای آزاد قرار داده میشدند. جالبترین عکس ها، اما مربوط به پوشش صورت هاست. ماسکهایی با ظاهرهای عجیب و گاه شبیه به آنچه امروز وجود دارد.
پوسترهای تبلیغاتی متعددی طراحی شد که میگفت سرفه و عطسه بدون مراقبت سل و آنفولانزا را گسترش میدهد. در بیشتر بیماریهای مسری افراد سالمند، بیمار و ناتوان از دنیا میرفتند. آمارهای فوت این بیماری، اما چیز دیگری میگفت؛ بیشتر متوفیان جوان بودند به همین دلیل جوانها از آن میترسیدند و برایشان به منزله بیماری «پایان بشریت» بود. ماسک زدن و پوشیدن دستکش را جدی میگرفتند و بقیه را به این کار تشویق میکردند. عکسهایی از آن دوران وجود دارد که پلاکاردی به گردن جوانان هست که نوشته: «یا ماسک بزن یا برو زندان!»
تا اطلاع ثانوی تعطیل!
آنفولانزای اسپانیایی مثل حالا شهرها را قرنطینه کرد. برخی شهرها مقاومت کردند، اما وقتی آمار کشتهها بالا رفت آنها هم به این محدودیتها تن دادند. کسب و کارها، اجتماعات عمومی مانند مدارس، کلیساها و سالنهای تئاتر تعطیل شد. رکود اقتصادی گستردهای که خسارتهای مالی زیادی به دنبال داشت.
عکسهای مختلف از جمله عکسی که میگوید تئاتر تا اطلاع ثانوی تعطیل است یا مغازهای که مردم برای تهیه غلات و صابون صفی طولانی بسته اند یا رانندهای که مانع از سوار شدن افراد بدون ماسک به اتوبوس میشود به خوبی حال و هوای آن روزها را تداعی میکنند. در تاریخ غرب ماسکهای عجیب داستان جالبی دارد که در دوره آنفولانزای اسپانیایی هم استفاده شد. ماسکهایی که نمونه آن در برخی موزهها نگه داری میشود. زمانی که طاعون در غرب فراگیر میشود و بسیاری جانشان را از دست میدهند، گروهی معتقد بودند هر کس بترسد خواهد مرد پس باید طاعون را ترساند و برای اولین بار ماسکها مخوف طراحی میشوند. تصویر این ماسکها در پاندمی جهانی اسپانیایی هم دیده میشود.
دانش و امکانات مردم با دوره طاعون و رنسانس بسیار فرق داشت، اما پیشرفت بشر هنوز به مرحلهای نرسیده بود که از هویت این ویروس رازآلود پرده بردارد. این ویروس در بعضی کشورها چنان ناشناخته بود که حتی نامی برای آن نداشتند.
آمارهای دردناک مرگ
آنفولانزای اسپانیایی هم مثل کرونا به تمام جهان سرایت کرد و در بعضی کشورها کشتههای بیشتری بجا گذاشت مثل ایران. اسناد تاریخی آمارهای متفاوتی ارائه میکنند، اما در یکی از این آمارها گفته شده در روستاها جمعیتی بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و شهرها یک تا ۱۰ درصد جمعیت جان خود را از دست دادند. همین آمارها حاکی از این هستند که در جنگ جهانی اول، شیوع این بیماری و قحطی چیزی حدود ۴۰ درصد جمعیت ایران طی دو دهه جان خود را از دست داد.
از آنجا که وسایل ارتباط جمعی مثل حالا نبود و مردم حتی نمیدانستند به چه بیماری دچار شده اند، راه درمان و عدم سرایت آن چیست؟ این بیماری کشتههای زیادی بجا گذاشت. هنگام همه گیری آنفولانزای اسپانیایی در تهران بادهای تند و ناگهانی میوزید که کمتر سابقه داشت به همین دلیل عموم مردم نام این بیماری ناشناخته را «ناخوشی باد» گذاشتند، چون فکر میکردند عامل این بیماری باد است.
نمونه سنگ نوشته سنگ مزاری که در «نورآباد» ممسنی خوانده شده هم ورود این بیماری به تمام شهرهای ایران را تایید میکند: «علت ناخوشی عطسهای و سرفهای بود. ناخوشی بلایی که حکیمان از معالجه حیران و سرگردان بودند و این نوشته به جهت عبرت نوشته شده است.» این اتفاقات دست به دست هم داد تا سال ۱۹۲۱ «انستیتو پاستور» در ایران افتتاح شود.
مرگ، ۱۰ سال زودتر!
شهاب سنگی که پیشگویی شده بود اردیبهشت امسال به زمین برخورد میکند و آن را از بین میبرد، به زمین برخورد نکرد و از کنار مدار زمین به مسیر خود ادامه داد؛ پیشگویی پایان جهان یکبار دیگر هم بی اعتبار شد. شاید برایتان جالب باشد بدانید این روزها پیشگویی کرونایی هم از کتاب یک نویسنده فوت شده در حال بازنشر است که تنها با کمی دقت میتوان رد آنفولانزای اسپانیایی را در آن دید.
این متن قسمتی از کتاب نویسندهای آمریکایی به نام «سیلویا براون» است. متنی از کتاب «پایان روزها» End of days که در سال ۲۰۰۸ به پیشگوییهای مختلفی اشاره کرده. براون سال ۲۰۱۳ در ۷۷ سالگی در حالی از دنیا رفت که کمی قبلتر پیشگویی کرده بود در ۸۸ سالگی از دنیا میرود. او سال ۲۰۰۸ درباره سال ۲۰۲۰ نوشته: تا سال ۲۰۲۰ مردم بیش از هر زمان دیگری در اماکن عمومی از ماسکهای جراحی و دستکش پلاستیکی استفاده میکنند. علت این کار شیوع یک بیماری شبیه ذات الریه خواهد بود که به ریهها و نای حمله میکند و به شدت در برابر درمان مقاوم است...
در نگاه نخست، شگفتی از دقت این پیشگویی اجازه نمیدهد، ذهن مخاطب جای دیگری برود. از تاریخ غافل میشود. حیرت آورتر اینکه فراموش میکند امروز به مدد اینترنت، تاریخ با یک کلیک در دسترس است. چنین نویسندههایی به ماوراءالطبیعه علاقمندند. برای سر درآوردن از اصول ماوراءالطبیعه هیچ چیز به اندازه «گذشته» موثر نیست. در واقع دانستن و اشراف به گذشته برای نوشتن از آینده نامعلوم.
ترفندهای شعبده گویی
پیشگونویسان دست روی یک نقطه حساس میگذارند؛ مردم عادی معمولاً حوصله خواندن تاریخ یا اطلاع از علومی که به کارشان نمیآید، ندارند. بهترین مثال شاید تماشای «شعبده» باشد. بیشتر مردم بنابه یک ویژگی ذاتی از غافل گیر شدنهای لذت بخش، لذت میبرند. هربار به تماشای یک شعبده مینشینند، خوب میدانند قرار است فریب یک ترفند یا حقه نمایشی را بخورند، اما چون تردستانه، ماهرانه و حیرت برانگیز است، مشتاقانه به تماشا مینشینند. پیشگویان اطلاعات علمی و البته بیشتر نجوم و پزشکی را چاشنی تاریخ و تخیل تربیت یافته خود میکنند و البته نباید اطلاع از اتفاقات روز و صنعت را هم از قلم انداخت و چنین متنهایی شعبده وار متولد میشود.
حالا بیایید با این نگاه، پیشگویی خانم سیلویا را تحلیل کنیم. آنفولانزای اسپانیایی را در گذشته داریم بعلاوه عکسهایی از استفاده ماسک و دستکش، دوباره همان تاریخ میگوید این بیماری بعد از دو سال فروکش کرد و ۱۰ سال بعد گویی اصلا وجود نداشته است. حالا به صنعت بر میگردیم دنیا، دنیای مواد پلاستیکی است. دنیای گازهای گلخانهای و آلایندههای صنعتی. مقالههای متعددی درباره آسیب پذیری ریهها منتشر شده است، چون ارتباط مستقیم با فضای بیرون دارد یعنی ورود و خروج هوا.
نکته بعد فضای نسبتا مرطوب، سرد و مناسب برای زیستن ویروس هاست. همچنین آلایندههای بیرونی مانند آلودگی هوا که حتی در نبود بیماریهایی مانند آنفولانزا سلامت ششها را تهدید میکند. انسان ساعتها بدون غذا دوام میآورد، اما ثانیهای بدون هوا، نه! از طرفی هر سال صدها خبر درباره دست ورزی ژنتیکی و بیوتولیدات آزمایشگاهی منتشر میشود حالا همه اینها را به هم ربط بدهیم، کمی شمّ کارآگاهی و قدرت نویسندگی به آن اضافه کنیم متنهایی مشابه نوشتههای خانم براون نمیتوان نوشت؟!
المپیکهای پرماجرای توکیو
این روزها که مرور تاریخ رونق گرفته بعضی دیگر هم به اتفاقات مشابه دقت میکنند و تاریخ را از منظر این وقایع بررسی میکنند. ۲۰۲۰ برای ژاپن باید سالی سرمایه ساز میشد. سالی که به شوق درآمدهای هنگفت حاصل از میزبانی المپیک هزینهها و بودجه قابل توجه این کشور صرف توسعه زیرساختهای ورزشی و گردشگری شد.
جملهای در دنیای ورزش وجود دارد که میزبانی چند روزه مراسمهای ورزشی مانند جام جهانی و المپیک را با توسعه با شکوه اقتصادی ۲۰ ساله برابر میداند. حالا در این روزهای کرونایی اتفاق سال ۱۹۴۰ دوباره در یادها زنده شده است. همان سال که المپیک توکیو به خاطر جنگ جهانی دوم برگزار نشد. حالا در سال ۲۰۲۰ هم توکیو میزبان المپیک است و این بار لشکر کرونا پرنده اقبال اقتصادی را فعلاً از دوش ژاپن پرانده. هرچند دولت و ملت ژاپن پیگیر اخبار کمیته جهانی المپیک و حق میزبانی خود هستند.
با این حال نگاهها به این ماجرا در فضای مجازی دو دسته است. برخی محتواها سعی دارند ماجرا را نژادپرستانه جلوه دهند و از شگون و بدشگونی این میزبانی بگویند. برخی محتواهای دیگر، اما قابل تامل است و سعی میکند با دادههایی به ظاهر منطقی توجه مخاطب را به این معطوف کند که این میزبانی میتواند ژاپن را به یکی از ابرقدرتهای مسلّم جهان تبدیل کند، اما دستهای پشت پرده مانع میشوند. حالا که جهان جنگ تجاری تمام عیار چین و آمریکا را تجربه میکند، اما ژاپن در تلاش است این میزبانی را حفظ کند. اقتصاد ژاپن، اقتصادی پویاست با این حال هزینههایی که برای میزبانی المپیک داشته خرجهای قابل توجهی روی دست این کشور گذاشته است که فقط این میزبانی میتواند آن را جبران و از زیان هنگفت اقتصادی این کشور جلوگیری کند. حالا شاید بتوان جلوههایی از رکود اقتصادی آنفولانزای اسپانیایی صد سال قبل را از آیینه کرونا دید و بهتر درک کرد.
تاریخ برای تکرار نشدن تاریخ
به هرحال جهان تاکنون از کام بلاها و بیماریهای متعددی خود را نجات داده است. هر چندسال یکبار نام یک باکتری، ویروس یا بیماری لرزه بر جان بشر انداخته و گفته شده این بیماری میتواند بسیاری را از بین ببرد و بشر را به چالش بکشد. با این حال، اما گذشت زمان چیز دیگری را به رخ کشیده است؛ قدرت و اشتیاق بشر برای ادامه حیات را.
خوشبختانه کرونا هنوز فاصله زیادی با بیماری بزرگ قرن دارد. علم پیشرفت کرده و ارتباطات سبب شده هر گوشه از جهان اطلاعات درباره این بیماری منتشر شود. امروز کسی به کرونا ناخوشی بلا یا ناخوشی باد نمیگوید. گذشته پیش روی ماست. شهرهایی که آن زمان تمهیدات قرنطینه و رعایتهای بهداشتی را کامل و به موقع انجام دادند کمترین آمار مرگ و میر را داشتند. شهرهایی با جمعیتی بالا با این تدابیر در امان ماندند و در عوض در روستاها و شهرهای بی خبر از ماجرا یا جاهایی که مردم آن این مراعاتها را باور نداشتند مرگ بر پیشانی شان نشست. امروز فقط داشتن امکانات پزشکی کافی نیست، مرور تاریخچه اتفاقاتی مانند آنفولانزای اسپانیایی، میراث بزرگی است تا تاریخ دوباره تکرار نشود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر