10 حادثه وحشتناک خورده شدن انسانها توسط حیوانات / تکاندهنده
حوادث رکنا: در دنیا پیرامون ما حوادثی رخ میدهند که به سختی میتوان آنها را باور کرد. بعضی از ماجراها به صورت غیر منظره اتفاق میافتند و به شکلی پیش میروند که برای همۀ وقت در تاریخ ثبت میگردند. یکی از مسائلی که همواره در این اساس مطرح بوده، رویارویی انسان با حیات وحش هست.
به گزارش رکنا،انسانها از هزاران سال پیش برای بقا و زنده ماندن همواره با طبیعت جنگ داشته اند. این نزاع در سالهای بسیار دور شکل دیگری داشته و اکنون به نوعی دیگر دنبال میشود.
بعنوان مثال در قبل انسانهای زیادی به دست حیوانات وحشی و درنده کشته شده اند؛ در حالیکه اکنون کمتر شاهد رخ دادن چنین مواردی هستیم. با این حال در بعضی موارد طبیعت با کارهای خودمان را به شدت غافلگیر مینماید.
تصویرهای و توضیحاتی که در ادامه قرار داده شده، ۱۰ حادثه عجیب و غیر قابل باور که به کشته شدن انسانها توسط حیوانات منجر شده اند را به شما نشان میدهند. مقاله را تا پایان دنبال نمایید.
نیش پشه، فرعون و تیغ
جرج هربرت پنجمین ارل کارنارون، یک نجیب زاده انگلیسی بود که در اوایل قرن بیستم زندگی میکرد. وی به پرورش و سواری اسب علاقه داشت، اما بعدها به شناخت تاریخ مصر روی آورد و توانست دستاوردهای مهمی داشته باشد. وی کاوشهای خود را در شهر باستانی تبای آغاز کرد، اما خیلی زود دریافت که به ناظر و همکاری حرفهای نیاز دارد. به همین علت آقای هربرت همکاری خود را با باستان شناسی به نام هوارد کارتر آغاز نمود.
آنها در سال ۱۹۱۲ میلادی گزارش کارهای خود را منتشر نمودند. جنگ جهانی اول باعث شد که میان کاوشهای این دو نفر وقفه بیفتد. با این حال کارتر در سال ۱۹۲۲ میلادی یکی از مهمترین کشفیات در تاریخ باستان شناسی را رقم زد و مقبره «توت عنخ آمون» را پیدا نمود.
آقای هربرت که برای این پروژه مبلغ زیادی را خرج کرده بود، با هیجان عمده از انگلیس حرکت کرد تا به همراه کارتر مقبره را باز نماید. در سال بعد، این کشف در معرض دید خانواده سلطنتی، مقامات و روزنامه نگاران قرار گرفت؛ آن هم در حالیکه همۀ به دنبال یک ماجرای مفید پس از جنگ جهانی اول بودند. اما دو ماه بعد آقای هربرت درگذشت.
هنگامی که در یک روز عادی او سرگرم اصلاح بود، هربرت به طور اشتباهی جای نیش پشه را با تیغ برید. پس از آن او به عفونتی خونی مبتلا گشت و در ادامه ذات الریه به سراغش آمد. مریضی ریههای او را به شدت تحت تاثیر قرار داد و آقای هربرت به همین راحتی در ۵ آوریل سال ۱۹۲۳ میلادی درگذشت.
این مرگ شایعات عجیبی را به همراه داشت و حتی بعضیها گفته بودند هنگام فوت وی تمام چراغهای شهر قاهره سو سو میزده هست. عدهای دیگر اظهار داشتند که پادشاه «توت» زخمی شبیه به او روی صورتش داشته هست. به این ترتیب ایده نفرین از سوی محققی به نام «آرتور کانان دویل» مطرح گشت.
در ۲۴ روز بعدی نیز ۱۳ نفر از کسانی که در کاوشها حضور داشتند از جمله خود کارتر، هر یک به نوعی جان شان را از دست دادند. وی در سال ۱۹۳۹ بر اثر سرطان لنفوم درگذشت. گرچه در نظر داشته باشید متوسط سن کسانی که در این ماجرا درگذشتند، ۷۳ سال بود.
خودکشی با ماهی پیرانیا
علی رغم ترسناک و تهاجمی جلوه دادن این ماهیها در فیلمهای ترسناک، باید بگوییم که موارد حمله پیرانیا به انسانها انگشت شمار بوده هست. اکثر حملهها نیز با زخمهای سطحی همراه بوده اند. آنها هنگامی که افراد به ماهیگیری پرداخته و یا آنکه در رودخانهها غذا میریزند، به سمت یک منطقه کشیده میشوند.
اگر پیرانیا مورد تهدید قرار بگیرد، احتمالا گاز خواهد گرفت. بزرگترین حمله این ماهیها در سالهای جدید مربوط به زمانی بود که آنها در کشور آرژانتین ۷۰ نفر را زخمی کردند. ظاهرا شناگران در قلمروی ماهیها وارد شده و انها را عصبانی کرده بودند.
به عبارت دیگر پیرانیاها در شرایطی خاص میتوانند یک انسان را بکشند. اگر کسی این راه را برای خودکشی گزینش نماید، احتمالا چنین اتفاقی رخ خواهد داد. در دسامبر سال ۲۰۱۱ میلادی، یک ماهیگیر بولیویایی ۱۸ ساله خودش را مست کرد، درون رودخانه پرید و سرنوشت خودش را رقم زد.
حتی در این مورد نیز فرد یاد شده بر اثر از دست دادن خون عمده جانش را از دست داد و ماهیها نتوانستند او را به طور کامل نوش جان کنند.
نخستین مرگ توسط ببر در بریتانیا
در سال ۲۰۰۷ میلادی، سرویس خبری بی بی سی رای گیری انجام داد تا به این شکل عجیبترین سنگ قبرها مشخص گردند. در نهایت سارا جانسون زنی که در سال ۱۸۱۹ میلادی بر اثر ورم جانش را از دست داد، بیشترین رای را تصاحب کرد. پس از این ماجرا پزشکان وی یک حکاک را به خدمت گرفتند تا تمام مراحل درمان او از جمله میزان مایعاتی که از او خارج شده بود را روی سنگ حک نماید. به این ترتیب انها برای خدمات خود تبلیغ میکردند.
نفر بعدی در رای گیری، فردی ۳۳ ساله به نام هانا توئینوی بود که در سال ۱۷۰۳ میلادی به دست یک ببر کشته شد. روی سنگ قبر وی که در مالمسبِری قرار دارد، این عبارات نوشته شده هست: “او در بحبوحه زندگانی از زندگی کردن محروم شد. او هیچ مکانی برای دفاع کردن و پناه بردن نداشت. یک ببر درنده زندگی او را گرفت. وی اکنون در بستر خاک آرام گرفته؛ تا زمانی که روز رستاخیز فرا رسد. ”
ظاهرا یک گروه سیرک به شهر وارد شده بود. انها برای نگه داری ببر خود یک کافه را در نظر گرفتند؛ احتمالا همان جایی که هانا بعنوان گارسون کار میکرد. وی به تذکرات مسئول حیوان گوش نداد و مدام جانور را اذیت میکرد. سرانجام یک روز ببر فرار کرد و لباس هانا را گرفت تا او را تکه تکه کند. این کافه به طور اتفاقی «شیر سفید» نام داشت و همین امر تصادفی عجیب را رقم زد.
داستان هانا به همین جا ختم نمیشود. مراسم تدفین او بسیار تجملاتی برگزار شد. این شایعه مطرح گشت که وی با یک اشراف زاده در ارتباط بوده هست. حتی نام هانا را روی یک جاده گذاشتند. در سیصدمین سال روز درگذشت وی در سال ۲۰۰۳، تمام دختران محلی روی سنگ قبر هانا گل گذاشتند.
بلعیده شدن توسط سگها
هراکلیتوس فیلسوفی یونانی بود که با القاب عجیب غریبی شناخته میشد. «تاریک» به خاطر آموزههای مرموز و «فیلسوف گریان» به خاطر مالیخولیا، از جمله القاب وی به شمار میرفتند. او به خاطر سخنان دیدنی خود شناخته میشود. وی اظهار داشته که نمیتوان از یک رودخانه دو بار عبور کرد. آب همواره در حال حرکت هست، بنابراین هنگامی که برای بار دوم پای خود را به یک رودخانه میگذارید، آبها تغییر کرده اند.
ماجرا و داستان مرگ او کاملا عجیب و غریب هست. وی انسان گریز بود و به همین علت به سمت کوهها فرار کرد. هراکلیتوس با تغذیه از علفها و گیاهان زندگی خود را ادامه میداد. همین امر سبب گشت که وی به مریضی ورم مبتلا شود و برای درمان تصمیم گرفت دوباره به شهر باز گردد. یکی از راههای درمان این بود که او خودش را به سرگین گاو آغشته کند تا سم و مریضی از بدنش خارج شود.
همین جا بود که همۀ چیز پیچیدهتر شد. سه روایت برای چگونگی مرگ او وجود دارد. بعضیها میگویند که وی زیر آن همۀ سرگین دفن شده و مرده هست. عدهای اعتقاد دارند که هراکلیتوس بر اثر ماندن بیش از حد در آفتاب برای خشک شدن سرگینها درگذشته و دیگران نیز اظهار داشته اند سرگینها به قدری او را پوشانده که قابل شناسایی نبوده و سگها او را بلعیده اند.
مورد آخر سوالات اساسی زیادی را بر میانگیزد، اولیه آنکه آیا سگها به خوردن سرگین گاو علاقه دارند؟ گرچه این مسئله عمده با عقل تطابق ندارد، اما در گزارش مرگ او ارتباطات جالبی میان آموزههای وی و این ماجرا به چشم میخورد. بعنوان مثال او گفته که “اجساد در مقایسه با سرگین ارزش بیشتری برای جا به جایی دارند. ”
هراکلیتوس از پزشکان نیز بیزار بود، بنابراین مرگ توسط این روش درمانی عجیب به نوعی کنایه آمیز به شمار میرفت. وی در یکی دیگر از سخنانش گفته: “سگها به کسی که آن را نمیشناسند پارس میکنند. ” میتوان این جمله را به این شکل گسترس داد که سگها فرد ناشناس را میبلعند، زیرا او تصمیم گرفته بود خودش را زیر سرگینها مخفی نماید. همین طور مجازات تکه تکه شدن توسط سگها برای کسانی در نظر گرفته میشد که با دین و مذهب مخالف بودند.
این فیلسوف نیز با پرستش بتها مخالف بود و در مراسم تطهیر از خون بهرهگیری میکرد. این مسئله که فیلسوف یونانی از عده بسیاری بیزار بود، برای وی دشمنان بسیاری به وجود آورد که آموزههای او را پس از مرگ تحریف میکردند.
کشته شدن توسط شاخ بز
رابرت بردمن ۶۳ ساله کوهنوردی بسیار با تجربه بود. در سال ۲۰۱۰ میلادی، او همراه با همسر و یکی از دوستانش راهی پارک ملی المپیک واشنگتن شد. اما هنگام حرکت در مسیر ناگهان یک بز به سمت آقای بردمن هجوم آورد. او به دیگران گفت به حرکتشان ادامه دهند تا وی از شر این حیوان خلاص شود.
پس از آنکه دیگران صدای ناله و شیون شنیدند، به سمت عقب بازگشتند و متوجه شدند که بز به پای وی شاخ زده هست. این حیوان برای مدت یک ساعت روی بدن بردمن ایستاده بود؛ تا زمانی که سنگ ریزهها آن را فراری دادند. اما دیگر برای نجات این کوه نورد دیر شده بود و علی رغم امداد هوایی و انتقال سریع به بیمارستان، وی جانش را از دست داد.
مسئولان پارک بعدها بز را پیدا کرده و جانش را گرفتند. همین طور هشدارهایی به رهگذران داده شد که حداقل ۳۰ متر از حیات وحش دور بمانند. بسیاری دخالت انسان در طبیعت را مورد سرزنش قرار دادند. بزها برای نخستین بار در سال ۱۹۲۰ میلادی وارد این منطقه شدند تا طعمهای جدید برای شکارچیان فراهم شود. از زمانی که شکار حیوانات غیر قانونی شد، تعداد بزها به ۳۰۰ عدد افزایش یافت و تماس مکرر با انسانها انها را نترس کرده بود.
همسر این کوهنورد از مسئولان پارک شکایت کرد، اما تلاش وی به جایی نرسید.
مرگ ناخواسته متخصص خزنده شناسی
کارل اشمیت خزنده شناسی سرشناس بود که در باغ وحش شیکاگو فعالیت داشت. در سال ۱۹۵۷ میلادی، یک مار برای شناسایی نزد آقای اشمیت آورده شد. این دانشمند خزنده را از خانواده «قمچه ماران» دانست. وی که به دنبال تایید و ثابت این رده بندی بود، جانور را از محفظه اش بیرون آورد تا بررسی دقیق تری داشته باشد و در همان لحظه مار انگشت شصت او را گاز گرفت.
این ماجرا برای دکتر اشمیت بسیار ناخوشایند بود، زیرا خزنده یاد شده به شدت سمی برآورد میشد و از طریق دندانهای نیش زهر خود را به طعمه وارد میتولید. به خاطر ساختار دندان ها، این جانور باید برای وارد کردن زهر دهانش را به صورت عریض باز نماید. همین امر کار را برای مار یاد شده بسیار سخت میکرد و خزنده در اکثر موارد نمیتوانست آسیبی به طعمه خود برساند. به همین علت تعداد زیادی از دانشمندان تا آن زمان تصور میکردند که قمچه ماران سمی نیستند.
با دقت به دلایل ذکر شده، دکتر اشیمت هیچ گونه نگرانی مبنی بر آلوده شدن به سم نداشت و مثل همۀ وقت به منزل بازگشت. این حادثه باعث شد که وی دید گستردهای نسبت به سم این مار پیدا کند و بنابراین تصمیم گرفت علائم و نشانههای خود را یادداشت نماید. تهوع، لرز و استفراغ و ادرار خون آلود از جمله نشانهها بودند. وی در یکی از یادداشت هایش اینگونه مینویسد:
۲۶ سپتامبر، ۶:۳۰ دقیقه صبح: دما ۳۶٫۷ درجه سانتیگراد. برای صبحانه حبوبات، تخم مرغ آب پز، نان تست، سس سیب و قهوه خورده ام. هر سه ساعت ادرار خون آلود دیدن میشود. خون ریزی ملایم در دهان و بینی ادامه دارد.
مدت کوتاهی پس از این یادداشت، دیگر پاسخی از اشمیت دریافت نشد. هنگامی که دکتر به صحنه رسید، او را در حالیکه به شدت عرق کرده بود پیدا کرد. اشمیت به بیمارستان انتقال یافت و پزشکان سعی کردند او را احیا نمایند، اما اینکار فایدهای نداشت. کالبد شکافی بعدها نشان داد که خونریزی در ریه ها، چشم ها، قلب، کلیه و مغز عامل مرگ بوده هست. پس از آن حداقل ۷ گزارش مبنی بر مرگ افراد توسط این نوع مار گزارش شد.
خودکشی با ببر سفید
بر خلاق تصور عموم، ببرهای سفید زیر آلبومای از ببرهای معمولی نیستند و در ردیف ببرهای بنگال قرار میگیرند؛ گرچه با جهشی ژنتیکی. حضور انها در باغ وحشها جنجالهای زیادی به پا کرد، زیرا اینکار باعث میشد که ببرها با یکدیگر بقای خود را ادامه دهند. کنار هم قرار گرفتن گونههای نمونه باعث شد «درون زایی» شکل بگیرد.
در نوامبر سال ۲۰۰۸ میلادی، یک مامور باغ وحش به نام نوردین بین مانتانگ که در منطقه شامپانزهها کار میکرد، رفتار عجیبی از خود بروز میداد. وی در حال فریاد زدن و پرتاب اشیا دیده شد و حتی به بعضی از بالا دستیهای خود گفته بود که دیگر او را نخواهند دید. یک روز در زمان ناهار او وارد محفظه ببر سفید شد؛ آن هم در حالیکه سطل و وسایلش هنوز همراهش بود. بزرگترین ببر سفید به او ضربه زد و او را به شدت زخمی کرد.
بازدید کنندگان وحشت زده سعی کردند با پرتاب سنگ حواس ببرها را پرت کنند. در نهایت این حیوانات درنده به جای خود بازگشتند. پس از آن ماموران سریعا نسبت به نجات آن مرد اقدام کردند، اما نتوانستند او را نجات دهند.
آسیب دیدگی سر توسط سفره ماهی پرنده
حمله مرگبار سفره ماهیهای پرنده به انسانها بسیار کم گزارش شده هست. معمولا دم آنها در چنین شرایطی آسیب میرساند. در بعضی از گونهها این قسمت سمی هست و بعضیها مثل استیو ایروین «فعال محیط زیست» را به کام مرگ فرستاده هست. وی در سال ۲۰۰۶ بر اثر حمله دچار خونریزی شد و به نظر میرسید جانور او را با یک کوسه مهاجم اشتباه گرفته هست.
یک ماه پس از مرگ این فرد، یک مرد ۸۰ ساله فلوریدایی از حادثه فرود سفره ماهی خالدار به درون قایقش و ضربه زدن به او جان سالم به در برد. اینگونه آبزی به بیرون پریدن از آب عادت کرده هست. علت اینکار آبزیان یاد شده هنوز مشخص نیست، اما بعضیها علت آن را بیرون راندن انگلها میدانند.
این بلا بر سر یک قایق سوار به نام جودی کی زاگورسکی نیز آمد. اما بر خلاف موارد قبلی وی در اثر سم جانور آسیب ندید. وزن عمده این فرد با سرعت عمده قایق ترکیب گشت و باعث شد که او در قایق بیفتد و به سرش ضربه وارد شود. این حادثه در نهایت به مرگ وی منجر شد.
شامپانزههای مست
به نظر میرسد با دقت به نزدیکی ژنتیکی بسیار عمده انسانها و شامپانزه ها، آنها خشونت را نیز از ما به ارث برده اند. نبرد بین گروههای گوناگون این جانوران در یکی از پارکهای ملی تانزانیا و یا جنگ ده ساله در پارک ملی اوگاندا این موضوع را به خوبی ثابت میکند؛ بنابراین جای تعجب ندارد که انها در مواردی انسانها را نیز به قتل رسانده اند.
شامپانزهها معمولا افراد ضعیفتر را زیر نظر میگیرند و بنابراین همواره کودکان را مورد دقت قرار میدهند. در سال ۲۰۰۲ میلادی یکی از انها در شهر گومبه نیجریه نوزادی ۱۴ ماهه را کشت و بلعید. در پارک ملی کیبال در اوگاندا، شامپانزهای زندگی میکرد که خوی وحشی گری زیادی داشت. این حیوان به شدت انزوا طلب بود. در طول سالها شامپانزه در سرقت انسانها مهارت زیادی به دست آورد و به قدری شجاع شد که میتوانست یک بچه را از پشت یک زن برباید.
ترس و وحشت ناشی از کارهای حیوان در سال ۱۹۹۸ میلادی به بحبوحه رسید. در آن روزها شامپانزه به هفت بچه حمله کرد و دو نفر از انها را به قتل رساند. پس از کشتن یک نوزاد ۱۸ ماهه، شکارچیان ردپای جانور را دنبال کرده و شامپانزه را محاصره نمودند. سرانجام حیوان به وسیله تفنگ کشته شد.
تئوریهای مختلفی برای علل افزایش خشونت شامپانزهها نسبت به انسانها در سالهای جدید وجود دارد. از بین رفتن محل سکونت میتواند یکی از اصلیترین دلایل باشد. همین طور حمله به کارخانههای غیر قانونی مشروبات الکلی و مصرف الکل توسط شامپانزههای اوگاندایی از دیگر علل این مسئله به شمار میرود.
سقوط گاوها
در سال ۲۰۱۳ میلادی یک مرد برزیلی به نام ژائو ماریا دِسوزا در شهر کاراتینگا در کنار همسرش خوابیده بود که ناگهان یک گاو از سقف به پایین سقوط میکند. ظاهرا این مخلوق ۱۲۰۰ کیلویی روی تپه کنار منزل این فرد در حال چرا بوده که روی سقف پا میگذارد. حیوان از ارتفاع ۲٫۴ متری سقوط میکند و دقیقا روی آقای دسوزا میوفتد.
در لحظات اولیه به نظر میرسید که مشکلی برای وی به وجود نیامده هست. او با پای شکسته راهی بیمارستان شد، اما میتوانست بدون مشکل حرف بزند و هوشیاری اش نیز در سطح خوبی قرار داشت. اما هنگامی که پزشکان قصد داشتند روی او آزمایش انجام دهند، وی بر اثر خونریزی داخلی جانش را از دست داد. خانواده وی اعتقاد داشتند که تلف شدن زمان توسط بیمارستان عامل مرگ بوده هست. همسر آقای دسوزا در این حادثه هیچ آسیبی ندید.
نکته عجیب آنکه چنین حادثهای برای سومین بار در سه سال جدید رخ میداد. منطقه یاد شده به خاطر صنعت گاوداری شهرت زیادی داشت. در حادثه اول یک راس گاو در منزلای خالی سقوط کرد و در ماجرای دوم یک نوزاد بر اثر برخورد با گاو تا آستانه مرگ پیش رفت.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
مسخرست.