روایتی از روستایی جزیرهای، در میانه تالاب شادگان / اوضاع خیلی خراب است+ عکس
حوادث رکنا: مشکل آب و سیل در خوزستان، کم کم در حال انتقال به مناطق پاییندست است. در روزهای نخست شهرهایی مثل اندیمشک یا سوسنگرد مشکل داشتند و بعد اهواز اما حالا سیل به شادگان رسیده و خطر حتی آبادان و خرمشهر را هم تهدید میکند.
به گزارش رکنا، شنیده بودیم که اوضاع برخی از روستاها در منطقه شادگان خراب است و برای همین سعی کردیم خودمان را به این منطقه برسانیم ولی آب سر ناسازگاری عجیبی دارد. جاده اصلی اهواز به آبادان که دقیقاً از کنار کارون میگذرد، تقریباً زیر آب است و حدود 10 کیلومتری را باید با سلام و صلوات از آب رد شوی تازه اگر ماشینت شاسی بلند باشد و مناسب برای این موقعیتها. پلیس در ابتدای جاده ایستاده و به شما هشدار میدهد که وضعیت جاده بد است ولی عملاً امکان بستن جاده وجود ندارد چرا که هم نیروهای امدادی باید در آن منتقل شوند و هم اینکه نیاز است جاده برای رفتوآمد اهالی روستاهای میانه جاده باز باشد.
بالاخره با گذر از سیلاب توانستیم به سه راهی شادگان برسیم. یک مسیر فرعی متصل به جاده اهواز – آبادان ما را به سمت شادگان میبرد و همان ابتدای جاده، بیل مکانیکی در حال ساختن یک سیل بند است. میگفتند از برگشت آب ترس دارند. برگشت آب وقتی اتفاق میافتد که در حالت مد، آب این بار از دریا به رودخانه (و در شادگان از تالاب به رودخانه وارد شود.) البته در آن دست جاده هم بر اثر طغیان کارون چندین و چند روستا زیر آب رفته بود و برخی از ساکنانشان در مدارس ساکن شده بودند.
از سر جاده اصلی تا شادگان 25 کیلومتر راه است و مسیر دقیقاً از میان تالاب میگذرد. تالابی که حالا دیگر مثل یک ظرف لب به لب آب است و وقتی که لولهها یا پلهای زیر جاده برای نقل و انتقال آب از سمت شمالی به سمت جنوبی کفاف ندهد، آب در جاده طغیان میکند. آبی که ممکن است حتی ماشینهای سواری کوچک مثل پراید را خاموش و متوقف کند (و ما در طول مسیر چندین بار چنین اتفاقی را دیدیم.) از اهالی پرسیدیم که وضع کدام منطقه از شادگان خراب است و آدرس «صراخیه» را به ما دادند. روستایی که نخستین روستا در این مسیر است و البته احتمالاً تنها روستایی است که مانند یک جزیره در میان تالاب قرار گرفته است. صراخیه که در برخی از آمارهای رسمی آن را بهصورت «سراخیه» نیز نوشته اند، کمی بیش از 600 نفر جمعیت دارد.
مشکل جدی در صراخیه بالا آمدن آب تالاب شادگان بود. ماجرایی که یک پدیده کاملاً طبیعی است اما محلیها نمیپذیرند که ماجرا کاملاً طبیعی باشد و مثلاً میگویند سرریز آب شور از سد گتوند باعث شده که ماجرای برگشت آب اتفاق بیفتد یا میگویند اگر آب سدها را بهصورت تدریجی باز میکردند این اتفاق نمیافتاد. هر دوی این ادعاها توسط مقامات رسمی رد میشود. به هر حال مشکل در صراخیه این است که آب تالاب نزدیک به یک یا دو متر از خط ساحلی قبلی به سمت خانههای مردم آمده و به این ترتیب شاید نزدیک به 3 متر از ارتفاع قبلی خود بالاتر است. این مسأله باعث شده که در صراخیه، آب از هر دو طرف روستا، یعنی شمال و جنوب وارد خانههای مردم شود؛ خانههایی که در آن غالباً دام هم نگهداری میشود. وقتی ما به صراخیه رفتیم تقریباً همه نهادهای امدادی در این منطقه حاضر شده بودند.
مردم میگفتند از هلال احمر گرفته تا استانداری و... به ما سر زدند. دو آمبولانس از هلال احمر عراق کنار اداره محیط زیست تالاب که درست کنار روستا بود قرار داشتند و براحتی با زبان عربی با مردم ارتباط برقرار میکردند. کامیونهای خاک بخصوص از اداره راهداری استان فارس نیز برای تأمین خاک لازم جهت زدن سیلبند به روستا میآمدند هر چند که میزان این خاک کم بود و نیروهای امدادی مثل بسیجیهایی که از آبادان و رامهرمز به این منطقه آمده بودند؛ به خاک بیشتری برای سیل بند زدن نیاز داشتند. با این حال، کمک کردن به مردم مشکلات خاص خودش را هم داشت.
در روستا تقریباً هر کسی فکر خودش بود و مثلاً یکی از خانهها از آمدن آب در یک استخر مانند مقابل خانهاش استقبال میکرد تا براحتی با قایقهایش به تالاب دسترسی داشته باشد و دیگری میگفت این آب باعث شده که دیوار خانهای در خطر تخریب قرار بگیرد و آب وارد حیاط خانهاش شود. از سوی دیگر مشخص بود در این روستا نه در شهرسازی و نه در خانهسازی دقت کافی صورت نگرفته و مثلاً مردم برای دسترسی راحتتر به تالاب، در موارد مختلفی بین خانههای خود فضای خالی داشتند که حالا زمینه ورود آب به کل روستا را فراهم کرده بود.
چنین فضاهایی و البته حجم بالای آب باعث شده بود که دولت و از طریق دهیارهای خود در روستا، دستور تخلیه را بدهد که البته همکاری لازم با دهیاری ها صورت نمیگرفت و صرفاً برخی از دامها و نیز وسایل خانههایی که آب درون آنها رفته بود به مناطق دیگر مثل خود شهر شادگان منتقل شده بود. با همه اینها همچنان کمک به صراخیه ادامه داشت و حتی نیروهای مختلف امدادی دولتی و مردمی برای مردم، غذای گرم نیز به روستا میآوردند.
داستان صراخیه داستان غمانگیزی بود. داستان غمانگیز مردمانی که روزگاری همه رزق و روزیشان را از این تالاب میگرفتند و حالا همان تالاب که از او جز بخشش و نعمت ندیده بودند، به بلایی برای خانه و خانوادهشان تبدیل شده بود. با این حال، آب که پایینتر بیاید و زندگی که به صراخیه بازگردد، هم احتمالاً تالاب نعمتهای بیشتری به مردم ارزانی خواهد کرد و هم مردم، روزهایی را به خاطر خواهند آورند که خیلی سخت گذشت ولی کسی در آن سختی آنها را از یاد نبرد؛ از اداره راهداری استان فارس گرفته تا بچههای بسیجی آبادان.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
مصطفی آرانی
ارسال نظر