سولماز در شکایت از شوهرش به بازپرس گفت: پدرم قاچاقچی بود و به زندان افتاد مادرم معتاد بود و خانه مان را محلی برای مصرف مواد جوانان محل تبدیل کرد و من در محاصره چشم های ناپاک افتادم.

وی افزود: چند بار بعضی از جوانانی که به تازگی در دام موادافیونی گرفتار شده بودند، به دور از چشم مادرم قصد تعرض به من را داشتند که با مقاومت و سر و صدای من رو به رو شدند و رهایم کردند. وقتی این گونه اتفاقات را برای مادرم بازگو می کردم او خیلی راحت از کنار این سخنان می گذشت و تأکید می کرد که به کسی در این باره چیزی نگویم.

سولماز ادامه داد: دیگر در آن خانه احساس امنیت نمی کردم به همین خاطر هم با اولین جوانی که سر راهم قرار گرفت ازدواج کردم ولی متأسفانه «سهراب» با آن که ۱۵سال بیشتر از من سن داشت جوانی لاابالی بود و علاوه بر اعتیاد، با زنان دیگری هم ارتباط داشت. او بیکار بود و هیچ درآمدی نداشت و هزینه های خود را با فریب زنان و دختران به بهانه «ازدواج» فراهم می کرد، وقتی از او برای اولین بار به قانون Law شکایت کردم که حتی چشم به نزدیکانم دوخته بود. این ماجرا موجب کینه عمیق «سهراب» شد و او هم مدارکی را از وضعیت خانوادگی من جمع آوری کرد و مدعی بود که من هم با افراد معتاد Addicted رابطه داشته ام.

وی گفت: در همین اثناء پدرم هم از زندان آزاد شد و به محض این که ماجرا را فهمید ابتدا مادرم را از زندگی اش بیرون کرد و  بعد از ۲سال زندگی با «سهراب» مرا نزد خود بازگرداند، حالا هم نمی دانم عاقبت این زندگی فلاکت بار من و خواهرانم به کجا خواهد رسید و حالا از پدر و شوهرم شکایت دارم.

بنابه این گزارش، بازپرس دستور داد تحقیقات پلیسی صورت گیرد تا تصمیم گیری نهایی صورت گیرد. خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید

 

وبگردی