از فلج شدن در سقوط ترن هوایی تا برپایی گالری نقاشی

حادثه Incident تلخ بود و سهمگین. شکستگی مهره یک و 2 گردن، خرد شدن مهره 5، شکستگی 7مهره سینه و لگن؛ اینها فقط بخشی از آسیب‌هایی بود که به وی وارد شد. این می‌توانست پایانی برای همه استعدادهای نگار در 25سالگی باشد؛ اما اینچنین نشد. او 4سال پس از این حادثه و پس از ماه‌ها تلاش بالاخره توانست انگشتانش را تکان دهد و حالا ده‌ها نقاشی از چهره هنرمندان و طبیعت کشیده و آثارش را در نمایشگاهی به نام «چیزی غیراز این» به نمایش گذاشته است.

روزهای خانه‌نشینی

نگار قربانی، بارها ماجرای حادثه تلخ پارک ارم را بازگو کرده است: «‌شامگاه 19اردیبهشت سال 93من و چند نفر دیگر از دوستانم که فارغ‌التحصیل شده بودیم برای تفریح به پارک ارم رفتیم و سوار ترن هوایی شدیم اما چند لحظه بعد کابین ترن هوایی سقوط Fall کرد. 2دوستم دچار صدمات کمتری شدند اما من از همان روز تقریبا فلج شدم و روزهای سخت زندگی‌ام آغاز شد. معلوم بود که مسئولان پارک مقصر هستند و من هیچ تقصیری در اتفاقی که افتاده بود نداشتم اما آنها در درمان من کوتاهی کردند و شرایط بدی را برایم رقم زدند.»

دختر جوان هفته‌ها روی تخت بیمارستان بود و ماه‌ها در کنج اتاقش روی تختش به گذشته درخشان و آینده مبهمش فکر می‌کرد. او برسر دوراهی قرار گرفته بود و باید یک راه را انتخاب می‌کرد؛ یا باید به فردی گوشه‌نشین و منزوی تبدیل می‌شد یا اینکه با امید زندگی می‌کرد. سرانجام او راه دوم را انتخاب کرد.

او می‌گوید:«در این مدت خیلی‌ها را دیدم که دچار حادثه‌های مختلف شدند. اما وقتی خودشان را باختند دیگر چیزی برای‌شان باقی نماند. نه جسم درستی دارند و نه از روحیه‌شان چیزی می‌ماند. من ترجیح می‌دهم وقتی روی ویلچر هستم یک ویلچری خوشحال باشم نه یک ویلچری ناراحت و افسرده. فکر کردن به همین موضوع باعث شد که تا حدودی روحیه خوبی داشته باشم.»

بازی بوم و قلم

وقتی تکلیف نگار با خودش روشن شد یکی از دوستانش به نام آرام برایش چند بوم و قلم آورد تا او برای رسیدن به عشقش که نقاشی بود تلاش کند. او هم از همان روز نقاشی را شروع کرد اما همه‌‌چیز به همین سادگی نبود.« روزی 7ساعت فیزیوتراپی انجام دادم تا بدنم خشک نشود و بتوانم کم کم انگشتانم را تکان دهم. انگشتانم آنقدر ضعیف بود که نمی‌توانستم قلم به‌دست بگیرم. مجبور بودم دور قلم نخ کاموا بپیچم تا دست گرفتنش آسان‌تر شود.

بارها قلم از دستم افتاد و خودم و فرش و دیوار را رنگی کردم. روزهای اول خیلی برایم سخت بود اما هیچ وقت ناامید نشدم و دوباره قلم را دستم گرفتم. در این راه مادرم مشوق و کمک‌حالم بود و رنگ برایم درست می‌کرد. من هم ایده‌هایم را با قلم روی بوم می‌کشیدم. مثلا نخستین بار قلم از دستم افتاد و بوم لک شد. من هم ادامه همان لکه را کشیدم و آن را به یک تابلوی نقاشی تبدیل کردم.»

چیزی غیراز این

نمایشگاه نقاشی‌های نگار از دیروز در گالری داربست شروع شده است. اما او چه چیزی برای نمایش ارائه کرده و چرا اسم نمایشگاه را «چیزی غیراز این» گذاشته است؟ او می‌گوید:« نام نمایشگاه به این اشاره دارد که در 19اردیبهشت سال 93که این حادثه برایم اتفاق افتاد چیزی غیراز این باید برایم رقم می‌خورد. نمایشگاه حاصل ٢ سال جدال من برای زیستن دوباره است.

در بخش اول پرتره هنرمندانی مثل رضا کیانیان، نوید محمدزاده، نگار جواهریان، رامبد جوان و... به تصویر کشیده شده و دلیل این انتخاب این است که من یک احتمال یک در 80میلیون نفر بودم که شاید خیلی دیده و حمایت نشد. کسی نفهمید که قبل از حادثه چه‌کسی بودم و حالا چه‌کسی هستم و قرار است آینده‌ام چه بشود و مقصر عوض شدن زندگی آدم‌هایی مثل من چه کسانی هستند.

من برای در پیش گرفتن راهی جدید برای دنیای جدیدی که ناخواسته به آن پا گذاشتم این افراد را انتخاب کردم. در قسمت دوم نمایشگاه هم تصاویری از طبیعت وجود دارد که حاصل تمرکز بیشتر من بعد از این حادثه به نظم طبیعت و چگونگی زیستن آدم‌ها، زنده بودن و زنده ماندن و سکون است.»

جدال با نا امیدی

اما مگر می‌شود ادامه عمر را روی ویلچر نشست و نا‌امید نشد‌؟ نگار می‌گوید که روزی چند مرتبه نا امیدی به سراغش می‌آید اما او مدام با آن می‌جنگد. او می‌گوید: «برای انجام کوچک‌ترین کارهایم به دیگران نیاز دارم؛ حتی خوردن آب. اما من دوست دارم با همین وضعیتی که دارم خوب زندگی کنم و کارهایم دیده شود.

انرژی مثبت در خودم تولید و این انرژی را به دیگران منتقل کنم. چرا باید ناامید باشم‌؟ احساس می‌کنم باید با وجود همه مشکلات زنده باشم و تلاش کنم. این اتفاق نباید می‌افتاد و عاملان حادثه را نمی‌بخشم چون خودم و خانواده‌ام رنج زیادی کشیدیم اما تصمیم دارم زنده باشم و برای زنده بودن تلاش کنم. » او درباره برنامه‌های آینده‌اش می‌گوید:« دوست دارم سراغ تئاتر بروم و این کار را هم تجربه کنم، اما بزرگ‌ترین آرزویم این است که مستقل زندگی کنم، چرا که در این مدت پدر و مادرم به‌خاطر من خیلی سختی کشیده‌اند.»

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

جزئیات کلاهبرداری های سریالی به نام پرویز پرستویی + تصویر

عجیب ترین عکس از بلعیده شدن 2 ماشین وسط خیابان! + تصویر

8 مرد بی حیا با زنی با شکم برآمده هم رحم نکردند! + جزییات تلخ

دردسر از زمانی شروع شد که خاله مجرد شوهرم به خانه ما آمد

دختر بازیگر معروف شکایت کرد!

فرماندهان داعش به زور بادختران وپسران نوجوان افغان ازدواج می کردند!+عکس

فرار جوان لخت از دست 2 شرور در نیمه شب تهران + عکس لحظه فرار

نقشه 6 نفوذی برای بالا کشیدن پروژه 800 میلیارد تومانی در مشهد

تجاوز به پسر 15 ساله در بوفه مدرسه / او دانش آموزان زیادی را بی عفت کرده است +عکس

14 سالم بود که پسری بدون پدر به دنیا آوردم!

حکم عجیب دادگاه برای شرور معروف و شاخ اینستاگرام کرج

حبس ابد برای جوان شیطان صفت + عکس

جزئیات قتل در بازار سید اسماعیل/ فیلم و عکس قاتل فراری

دختر تهرانی 6 بار در ماه برای 200 هزار تومان عروس می شود!

شوهرم بی هوش بود که پسر جوان سراغ من آمدند! + ناگفته های وحشتناک لیلا

هنگام تجاوزبه پیر زن در اتاق خوابش از حال رفت /جوان قوی هیکل نیمه شب از بالکن وارد اتاقم شده بود

 

وبگردی