حمله آتشین داماد به خانه عشق خیابانی اش / شوهرم با ادعای خیانت و رابطه با ساقی مواد به باد کتک گرفت + جزییات

به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات زن 24 ساله ای است که بعد از رهایی از چنگال مخوف ا عتیاد به مرکز انتظامی آمده بود تا دادخواست طلاق از همسرش را پیگیری کند. او که می دانست سرگذشت تاسف بارش شاید درس عبرتی برای جوانانی باشد که به عشق و عاشقی های خیابانی دل بسته اند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:آن روز وقتی نگاه «آبتین» را به لبخندی عاشقانه گره زدم، او هم بلافاصله در کنارم قرار گرفت و شماره تلفن خودش را روی تکه کاغذی نوشت.

این آغاز عشق خیابانی من و آبتین در ایستگاه اتوبوس بود. به همین خاطر خیلی زود روابط پنهانی و تلفنی ما به دیدارهای حضوری کشید و درکوچه و خیابان و پارک ها با یکدیگر قرار ملاقات می گذاشتیم. حدود2ماه بعد بود که خانواده «آبتین»به خواستگاری ام آمدند و مادرش با چرب زبانی خاصی اعتماد خانواده ام را جلب کرد. از سوی دیگر مادرم نیز تحت تاثیر شیک پوشی و ظاهر فریبنده «آبتین» قرارگرفت .

بدین ترتیب من و او در حالی پای سفره عقد نشستیم که دردوران نامزدی به برخی رفتارهای عجیب او توجهی نمی کردم چرا که در اوج هیجانات عشق و عاشقی بودم و نمی خواستم هیچ مورد منفی را بپذیرم. با اصرار «آبتین» زندگی مشترک ما چند ماه بعد آغاز شد و پدرم به ناچار ضمن تهیه جهیزیه، خانه ای را نیز برایمان اجاره کرد ولی در همان شروع زندگی مشترک آن روی سکه نمایان شد و تازه فهمیدم که شوهرم یک حالت روحی خشن دارد و با هر بهانه ای مرا کتک می زند و فحاشی می کند. او حتی به خاطر دیر پختن غذا یا مرتب نبودن منزل هم مرا زیر مشت و لگد می گرفت و مجبورم می کرد تا در بیرون از خانه کار کنم چرا که خودش اهل کار نبود و تا لنگ ظهر می خوابید.

وقتی دخترم به دنیا آمد تازه متوجه شدم که او به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد و از زمان مجردی درگیر مواد مخدر بوده است اما دیگر راهی برای بازگشت نداشتم چرا که نمی توانستم از جگر گوشه ام جدا شوم. یک بار که «آبتین» دچار توهم شده بود آن قدر مرا کتک زد که در بیمارستان بستری شدم و از آن جا به همراه نوزادم گریختم و به خانه پدرم رفتم. به ناچار همه چیز را برای خانواده ام بازگو کردم و این گونه تحت حمایت خانواده ام قرار گرفتم ولی «آبتین» در یک روز سرد زمستانی و برای آن که از پدرم «زهر چشم» بگیرد گلوله پارچه ای آتشین را به خانه پدرم پرت کرد که بخشی از لوازم داخل حیاط در آتش سوخت و بدین ترتیب او با شکایت پدرم روانه زندان شد ولی یک ماه بعد با گریه ها و ابراز ندامت هایش بالاخره پدرم رضایت داد و او که از زندان آزاد شده بود با چرب زبانی به دست و پایم افتاد تا به خاطر عشق قدیمی به زندگی مشترک با او بازگردم. اگر چه پدرم به شدت مخالفت کرد و می دانست که یک فرد معتاد نمی تواند قابل اعتماد باشد ولی من به خاطر دخترم به زندگی مشترک بازگشتم تا حدی که خانواده ام ارتباط خودشان را با من قطع کردند.

در این شرایط بود که با ترغیب و تشویق های «آبتین» من هم پای بساط مواد مخدر نشستم و او با حیله و نیرنگ خاصی مرا هم به چنگ مواد افیونی انداخت تا جایی که دیگر به خاطر مصرف مواد مخدر در کنار او ،کتک کاری هایش را نیز تحمل می کردم و در واقع مانند برده ای شده بودم که هیچ اراده ای از خودم نداشتم. در این وضعیت حتی نمی توانستم ابراز پشیمانی کنم و به خانه پدرم بازگردم.

خلاصه این شرایط اسفبار ادامه داشت تا این که یک روز«آبتین» در حالت «توهم» به من تهمت ارتباط نامشروع زد و مدعی شد که با ساقی محل رابطه مخفیانه دارم او با این ادعای زشت مرا آن قدر کتک زد که با تماس همسایگان اورژانس از راه رسید و مرا به بیمارستان برد. آن جا با کمک پرستاران با خانواده ام تماس گرفتم و سپس با کمک پدرم از چنگال مخوف اعتیاد رها شدم. اکنون نیز به کلانتری آمده ام تا دادخواست طلاقم را پیگیری کنم اما ای کاش ...

گزارش ها حاکی است بادستور سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد مشهد)اقدامات کارشناسی و قانونی درباره پرونده این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی