سرقت های عجیب بچه پولدارهای تهرانی / انگیزه همه دزدان فقط پول نیست!

به گزارش رکنا، اغلب سارقان با انگیزه رسیدن به پول و حل مشکلات مالی‌شان دست به سرقت می‌زنند اما پول انگیزه همه سارقان نیست. تعجب کردید؟ جالب است بدانید گاهی مجرمان با انگیزه‌هایی کاملا عجیب سراغ سرقت می‌روند؛ اینکه می‌خواهند دست به اکتشافاتی بزنند و اتفاقات عجیبی را تجربه کنند. این افراد معمولا در خانواده‌هایی ثروتمند بزرگ شده‌اند که مشکل مالی‌ای ندارند و تنها انگیزه‌ای که باعث می‌شود سراغ سرقت بروند، تجربه هیجان است. به همین دلیل نگاهشان به خلاف و تبهکاری، ‌ شکل عجیبی از تفریح و سرگرمی است.

این گزارش، ماجرای دزدانی است که با چنین انگیزه‌های عجیبی دست به سرقت می‌زنند.

همین چند روز پیش بود که پسر 22 ساله‌ای توسط ماموران پلیس پایتخت دستگیر شد. او مسلط به 4 زبان دنیاست و در یک خانواده ثروتمند بزرگ شده است و به گفته خودش مشکل مالی ندارد، بلکه صرفا برای سرگرمی و تجربه هیجان پایش به دنیای مجرمان باز شده است.

اسمش آرین است. او چند روز قبل وقتی با اعضای یک گروه سرقت راهی خیابانی در شمال پایتخت شده بود، دستگیر شد.

همدستان وی برای ارتکاب سرقت قدم در یک ساختمان لوکس گذاشته بودند و او به همراه یکی از اعضای گروه، مقابل ساختمان ایستاده و کشیک می‌داد تا چنانچه مورد مشکوکی دید، همدستانش را خبر کند اما وقتی گشت پلیس رسید دستپاچه شد و همین موضوع به دستگیری او و اعضای دیگر گروه ختم شد.

او اما هرگز به دستگیری و زندانی شدن فکر نکرده بود و حالا که گیر افتاده به شدت پشیمان است. آرین می گوید: من فقط می‌خواستم هیجان سرقت را تجربه کنم. برای من جنبه تفریح و سرگرمی داشت. البته بعد از هر سرقت سردسته باند به من پول هم می‌داد که خب من هم می‌گرفتم. اما پول اصلا برایم اهمیت نداشت. وقتی می‌دیدم بچه‌ها درحالی‌که مضطرب هستند وارد خانه‌ها می‌شوند و در حالی‌ که استرس دارند خانه‌ها را خالی می‌کنند، حس هیجان خوبی داشتم. اینکه باید در کمترین زمان ممکن، سرقت را انجام داده و فرار کنی، برایم تجربه جالبی بود.

آرین درباره عضویتش در این باند هم می‌گوید: من کار ثابتی نداشتم. چون پدرم خیلی پولدار است و هوای مرا دارد. او یک تاجر ثروتمند است و من از کودکی علاقه داشتم که بازیگر شوم. در همان دوران در چند فیلم‌ و سریال ترکیه‌ای هم بازی کردم. به واسطه شغل پدرم مدتی در ترکیه و مدتی در آلمان زندگی می‌کردیم. به همین دلیل به زبان‌های انگلیسی، ترکی استانبولی و آلمانی مسلط هستم.

یک بار دوستانم مرا دعوت کردند به یک مهمانی. در آنجا با سارقی آشنا شدم و وقتی فهمیدم به تازگی از زندان آزاد شده و باز هم سرقت می کند، از او خواستم تا مرا هم با خودش به سرقت ببرد. می‌خواستم شیوه و شگرد سارقان را از نزدیک ببینم. چون می‌خواستم در آینده فیلمساز شوم، نیاز به تجربه چنین هیجانی داشتم.

آقای خوش‌تیپ باند

آرین درباره وظیفه‌اش در این باند هم می‌گوید: من فقط با آنها همراه می‌شدم تا کسی به سارقان مشکوک نشود. می‌دانید چرا؟ چون من پولدارم، لباس‌های شیک و گرانقیمت می‌پوشم. چهره موجهی دارم و خوش‌تیپم. اگر در خیابان کسی مرا ببیند قطعا متوجه می‌شود که آدم حسابی هستم. من با سارقان همراه می‌شدم تا اگر ماموران پلیس سر رسیدند یا در خیابان ما را دیدند، مشکوک نشوند. علاوه بر این نقش زاغزن را هم داشتم. یک آدم خوش‌تیپ و خوش‌لباس که می‌ایستاد در گوشه‌ای و خانه‌ای که سارقان وارد آن شده بودند را زیر نظر می‌گرفت. خب کسی به چنین فردی مشکوک نمی‌شود. برای این کار هم سردسته باند شبی 2 تا 3میلیون تومان به من دستمزد می‌‌داد. البته من با باندهای مختلفی همکاری کرده‌ام. از سرقت منزل گرفته تا سرقت خودرو، ‌لوازم خودرو و کابل‌های برق. سرکردگان این باند که تعریف مرا شنیده‌ بودند، تماس می‌گرفتند و پیشنهاد همکاری می‌دادند و اگر حوصله‌اش را داشتم قبول می‌کردم.

خانواده‌ام بی‌خبر بودند

آرین در پاسخ به این سوال که آیا خانواده‌ات خبر داشتند که با دزدان و خلافکاران معاشرت  و سرقت می‌‌کنی نیز می‌گوید: نه اصلا. اگر می‌دانستند که حالا اینجا نبودم. شاید فکر کنید معتادم اما نیستم. فقط گاهی گل می‌کشم و مشروبات الکلی مصرف می‌کنم اما معتاد نیستم. تا حالا در حدود 10 سرقت حضور داشته‌ام و در همه این مدت هرگز به دستگیری فکر نکرده بودم. اگر می‌دانستم روزی گرفتار خواهم شد و به زندان می‌روم هرگز تصمیم نمی‌گرفتم هیجان را تجربه کنم.

قهرمان کشتی

مرور پرونده‌های حوادثی نشان می‌دهد که افرادی مثل آرین کم نیستند؛ کسانی که تنها به خاطر تجربه هیجان و سرگرمی، سر از دنیای تبهکاران درآورده‌اند. نمونه دیگرش مردی بود که به جرم کیف‌قاپی و گوشی‌قاپی دستگیر شده بود. او قهرمان کشتی بود و مدال طلا داشت اما می گفت هیجان سرقت را دوست دارد. اینکه می‌تواند کیف یا گوشی مردم را از دستشان بقاپد و فرار کند برایش مانند برنده شدن در مسابقه بوده است. هرچند این قهرمان کشتی تصور می‌کرد دونده خوبی هم هست و می‌تواند به راحتی فرار کند اما در آخرین سرقت خود،‌ وقتی پلیس سر بزنگاه مچ او را گرفت، نتوانست فرار کند و دستگیر شد.

بازداشت آقای مهندس

شاید باورکردنی نباشد اما همه مجرمانی که خلاف می‌کنند، بی‌سواد و از قشر ضعیف جامعه نیستند، بلکه گاهی افراد تحصیلکرده هم فکر تبهکاری به سرشان می‌زند. مانند آقای مهندس تحصیلکرده‌ای که به خاطر تجربه هیجان تبدیل به مالخری حرفه‌ای شد که به سارقان سفارش سرقت می‌داد. این آقای مهندس پس از دستگیری به مالخری اعتراف کرد و گفت: من در بازار در زمینه خرید و فروش مواد غذایی فعالیت داشتم. اما یک روز تصمیم گرفتم هیجان سرقت را تجربه کنم. می‌دانید چرا؟ چون عاشق موتور و سرعت هستم.  وقتی نوجوان بودم پشت موتور می‌نشستم و در خیابان‌های  پایتخت ویراژ می‌دادم. حتی در مسابقات هم شرکت می‌کردم. همین شد که افتادم در کار سرقت موتور. اما چه شد که افتادم در کار سرقت؟ همه چیز از روزی شروع شد که دوستانم گفتند بیا برویم سرقت. من هم نتوانستم نه بگویم. اولین موتور را که دزدیدیم، از هیجان سرقت خوشم آمد و همین شد که ادامه دادم. مدتی بعد دستگیر شدم و پس از آزادی تصمیم گرفتم دور سرقت را خط بکشم و این بار مالخری را انتخاب کردم. راستش مالخری کارش راحت‌تر است. به سارق سفارش سرقت می‌دهی و همان مدل و همان رنگ چند ساعت بعد مقابل در خانه‌ات است؛ بی آنکه خودت استرس بکشی!

اعترافات عجیب سارق میلیاردر

شاید برایتان عجیب باشد که رستوران ارثیه پدری، ماشین مدل بالا و وضع مالی خوب هم نتوانست هیجان را به زندگی پسری جوان برگرداند و او تصمیم به سرقت گرفت تا به قول خودش هیجان مرده زندگی‌اش را زنده کند. وقتی از او می پرسیم که چرا باید او با وضع مالی خوب سارق شود، لبخند می‌زند و می‌گوید: یک روز دلم می‌خواست در طرح پلیس، جلوی دوربین‌ها بیایم و خبرنگاران از من سؤال کنند. هیجان و معروف شدن شاید دلیلی بود که با این همه ثروت به سراغ سرقت رفتم. من لیسانس مکانیک دارم و خبرهای حوادث را در روزنامه‌ها دنبال می‌کنم. البته دلم می‌خواست خلبان شوم، در کل دلم می‌خواست کاری انجام بدهم که هیجان داشته باشد! وی می‌گوید:تخصص من سرقت انباری است. با خودروی شاسی‌بلند خودم مقابل خانه‌های لوکس به کمین می‌نشستم. به محض اینکه یکی از ساکنان بیرون می‌آمد،  وارد پارکینگ شده و سرقت را انجام می‌دادم.

مکث

تجربه هیجان یا حس طردشدگی

مرور پرونده‌های این چنینی و شنیدن اعترافات عجیب افرادی که می‌خواستند هیجان را تجربه کنند، نشان می‌دهد که آنها از مشکلات روحی و روانی رنج می‌برند. بسترهای مختلفی برای بروز چنین بیماری‌هایی که به روح و روان برمی‌گردد وجود دارد. عزیزالله تاجیک‌اسماعیلی، روانشناس با بیان این جملات به همشهری می‌گوید: هر فردی که متولد می‌شود ویژگی‌های منحصر به خودش را دارد که بخشی از آن اکتسابی است و بخش دیگر در خانواده یا جامعه شکل می‌گیرد. به عنوان مثال برخی در گروه افراد هیجان‌خواه قرار می‌گیرند و برخی دیگر از هرگونه هیجانی فرار می‌کنند. اما درباره افرادی که از گروه هیجان‌خواه هستند، باید گفت که این دسته از افراد، شخصیت‌های بی‌باک و نترسی دارند. اغلب ریسک‌پذیر هستند و برای تخلیه هیجان خود دست به هرکاری می‌زنند. خانواده‌ها باید به این دسته از افراد توجه بیشتری نشان بدهند چرا که اگر احساس طردشدگی درونشان قوت یابد، دست به هر کار خطرناکی خواهند زد. به عنوان نمونه باید حواسشان باشد که فرزندانشان با چه افرادی معاشرت می‌کنند و بعد تحت‌نظر مشاور و روانپزشک قرار بگیرند تا سلامت روان آنها مورد بررسی قرار بگیرد.

وی ادامه می‌دهد: پس از خانواده، جامعه نیز در زندگی این دسته از افراد هیجان‌خواه نقش مهمی دارد. به عنوان نمونه باید دید در جامعه چه الگوهایی برای تخلیه احساس هیجان وجود دارد و به آنها پیشنهاد می‌شود. پس در واقع منشأ این اتفاقات،‌خانواده و زمینه‌های اجتماعی است.

 این روانشناس درباره بستری که موجب می‌شود این دسته از افراد برای تجربه هیجان به خلاف روی بیاورند، می‌گوید: دزدی کردن یک روش تخلیه هیجان است، هرچند الگویی نامناسب است اما می‌تواند به شکل یک رفتار ضداجتماعی تلقی شود. یعنی فرد به دلیل بسترهای نامناسب و نابرابری‌هایی که در جامعه وجود دارد سعی در خالی کردن عقده‌هایش دارد. با خودشان می‌گویند حالا که بنیان جامعه به‌هم ریخته، من هم با انجام این کار  ضربه‌ای به جامعه بزنم. درواقع برخی از این افراد استدلالشان این است اما برخی دیگر نه.

وی ادامه می‌دهد: به عنوان نمونه،‌چند وقت قبل با پسر نوجوانی که در کانون اصلاح و تربیت زندانی است صحبت می‌کردم که او می‌گفت فرار از دست پلیس برایش هیجان‌آور است. اینکه می‌تواند به راحتی وسیله‌ای را سرقت کند و بعد پا به فرار بگذارد. او از اینکه می‌توانست پلیس را به چالش بکشد، احساس قدرت و هیجان می‌کرد. این فرد در یک خانواده پولدار بزرگ شده بود و مشکل مالی نداشت. وقتی از کودکی او پرسیدم متوجه شدم که وی از همان دوران کودکی حس طردشدگی را تجربه کرده است. لزوما پولدار بودن، دلیل بر این نیست که فرد خوشبخت است. بسیاری از پدر و مادرها، به این فکر می‌کنند که اگر نیاز مالی کودک تامین شود مسائل دیگر بی‌اهمیت است و چه بسا که نیازهای دیگر کودک نادیده گرفته می‌شود، در حالی‌که باید ابتدا ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی کودک دیده شود. اغلب افراد پولداری که می‌خواهند هیجان را تجربه کنند نیاز به دیده شدن دارند.

این روانشناس درباره درمان این افراد گفت: بیشتر این افراد به دستگیری فکر نمی‌کنند و می‌گویند اگر می‌دانستند دستگیر می‌شوند هرگز دست به خلاف نمی‌زدند. درواقع به پایان و عاقبت کاری که انجام می‌دهند فکر نمی‌کنند. شناخت انگیزه‌های فرد هیجان‌خواه بسیار مهم است و با مشاوره درمانی، بستر زندگی سالم برای این افراد فراهم خواهد شد.

الهه فراهانی / روزنامه همشهری