ندامت مرد معتاد از جنایت 11سال قبل/قتل فجیع دخترعمه مقابل چشمان فرزند یکساله

به گزارش رکنا،در جلسه دادگاه همسر قربانی که قیم فرزند وی است به تشریح جزییات تلخ زندگی اش پرداخت و گفت نمی توانم از خون همسرم گذشت کنم.

ردپای یک آشنا

عصر بیست و یکم اسفند ماه سال  91  به کلانتری 170 خبر رسید زن 28ساله ای به نام فریبا در حالی که فرزند خردسالش در خانه خواب بوده  به طرز هولناکی کشته شده است.

جنازه با صدور دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و پلیس به رازگشایی جنایت پرداخت. بررسی ها نشان می داد به خانه این زن دستبرد زده شده و النگو  و گوشواره های طلای این زن  دزدیده شده است. قفل در خانه تخریب نشده بود و شواهد نشان می داد زن جوان به احتمال فراوان قربانی جنایت یک آشنا شده است.

پلیس در نخستین گام از تحقیق ها به بررسی  میدانی پرداخت  و به پسر دایی معتاد قربانی به نام بهزاد که به تازگی از زندان ازاد شده بود مشکوک شد.

پلیس وقتی در بازرسی از خانه  مرد معتاد طلاهای فریبا رایافت بهزاد به ناچار لب به اعتراف گشود و کشتن دختر عمه اش را گردن گرفت.

تشریح جنایت فجیع

وی گفت: صبح بیست و یکم اسفند در حوالی خانه فریبا پرسه میزدم که متوجه شدم شوهرش از خانه خارج شد. همان لحظه به خانه‌ آنها رفته و از فریبا خواستم مقداری از طلاهایش را به من بدهد  اما قبول نکرد. او میخواست مرا از خانه بیرون کند که با هم درگیر شدیم و سرش را به دیوار کوبیدم. همان موقع دهانش را گرفتم تا بی حال شد بعد با کار اشپزخانه سر او را بریدم.

به دنبال بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه 71دادگاه کیفری  سایق استان تهران فرستاده شد.

نخستین دادگاه

 در نخستین  جلسه رسیدگی به این ماجرا مادر و همسر مقتول در جایگاه ویژه ایستادند و برای بهزاد اشد مجازات خواستند.

مادر قربانی گفت:  13 سال است از همسرم خبر ندارم و نمی‌دانم که زنده و یا مرده است.  به همین خاطر من از طرف خودم برای قاتل دخترم حکم قصاص میخواهم.

سپس هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد وپرونده را برای روشن شدن سرنوشت پدر مقتول  و تعیین تکلیف درباره درخواست اولیای دم به دادسرا بازگرداند.

 در حالی که  هیچ سرنخی از سرگذشت پدر قربانی  به دست نیامده بود رییس قوه قضاییه درخواست قصاص قاتل را مطرح کرد. به این ترتیب بهزاد برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد.

دومین دادگاه

در  نشست رسیدگی به این پرونده اولیای دم برای بهزاد حکم قصاص خواستند.

همسر مقتول در حالی که اشک می ریخت گفت: وقتی از محل کارم به خانه برگشتم دیدم همسایه ها مقابل خانه مان جمع شده اند. صدای گریه دختر یک ساله ام به گوش می رسید.  همسایه ها گمان کرده بودند همسرم به خرید رفته و دختر را در خانه تنها گذاشته است. اما وقتی در خانه را باز کردم با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. همسرم به طرز هولناکی کشته شده بود.حتی همان موقع مادر و خواهر بهزاد  که در نزدیکی خانه ما ساکن بودند اولین افرادی بودند که وارد خانه شدند و جسد همسرم را دیدند. دختر یکساله ام  سراپا خونین بود .او چندساعت کنار جسد مادرش چرخیده و  حتی شیر خورده بود. من از طرف دخترم برای بهزاد حکم قصاص می خواهم.

وقتی متهم پشت تریبون دفاع ایستاد به جرمش اعتراف کرد.

وی  در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: جز پشیمانی حرفی برای گفتن ندارم. من به شیشه معتاد بودم و حال و روز خوشی نداشتم.به همین خاطر برای تهیه پول مواد دست به هر کاری می زدم. پولی در جیب نداشتم که به خانه دختر عمه ام رفتم و از او پول خواستم. اما با من درگیری شد. من هم او را خفه کردم و با چاقو آشپزخانه سرش را بریدم.

در پایان این جلسه ، قضات  وارد شور شدند و بهزاد را به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم و 10 سال زندان محکوم کردند.

این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد. اما چون اولیای دم توان پرداخت تفاضل دیه را نداشتند بهزاد در زندان بلاتکلیف ماند.

درخواست تعیین تکلیف 11سال بعد از جنایت

در حالی که نزدیک به ۱۱ سال از جنایت هولناک گذشته بود بهزاد  از زندان نامه‌ای به قضات دادگاه نوشت و درخواست تعیین تکلیف را مطرح کرد.

 به این ترتیب طبق ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.

 در ابتدای جلسه همسر قربانی روبه روی قضات ایستاد و گفت: من آن زمان پاکبان بودم .شب و روز  کار می‌کردم تا زندگی همسر و دخترم را تامین کنم .اما این مرد با قتل همسرم مرا بیچاره کرد. با اینکه دخترم آن زمان فقط یک سال داشت اما دیدن جنازه خونین مادرش تاثیر بدی در روحیه او گذاشت و من ناچار شدم سال‌ها او را پیش روانپزشک ببرم. اگرچه  مدتی بعد تهران را ترک کردم و برای زندگی به همدان رفتم اما این مهاجرت تاثیری در روحیه دخترم نگذاشت. من حالا  در همدان چوپانی می‌کنم و سالی ۶ میلیون تومان دستمزد می‌گیرم و با این پول نمی‌توانم تفاضل دیه را بپردازم.

 وی ادامه داد: من کسی را ندارم که از دخترم مراقبت کند .به همین خاطر او را به مدرسه شبانه روزی فرستاده‌ام .این مرد در حق من و دخترم ظلم زیادی کرد و زندگی هر سه ما را نابود کرد. من نمی‌توانم از خون همسرم گذشت کنم .من و دخترم حتی اگر مجبور به گدایی شویم تفاضل دیه را می‌پردازیم تا بهزاد قصاص شود .

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت : من خودم اعتراف  می‌کنم انسان نیستم و لیاقت زندگی کردن ندارم .من  برای قصاص آماده‌ام .

وی ادامه داد :من آن زمان کارگر کابینت ساز بودم همسر و فرزند داشتم .اما بعد از این ماجرا  همسر و فرزندم مرا رها کردند .حتی پدر و مادر و خواهر و برادرهایم هم مرا طرد کردند .من هیچ کسی را ندارم که به ملاقاتم بیاید. حتی در زندان چند بار دست به خودکشی زده ام .چون خودم را لایق زندگی نمی‌دانم.من برای مرگ آماده ام.

متهم درباره قربانی جنایت گفت:  فریبا زن خوبی بود و من او را مانند خواهرم می‌دانستم.همسرش هم مانند برادرم بود.  به همین خاطر به خانه آنها رفت و آمد داشتم .اما آخرین بار برای تامین پول مواد مخدر دست به این جنایت زدم و حالا پشیمان هستم .حتی اگر در این دادگاه درخواست تعیین تکلیفم پذیرفته شود ،من  کسی را ندارم که برایم وثیقه بگذارد تا از زندان آزاد شوم .من فقط می‌خواهم حکم قصاصم اجرا شود. چون از زندگی خسته شده ام و برای اعدام آماده ام.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.