جزییات قتل فجیع داریوش مهرجویی و زنش در خانه ویلایی

به گزارش رکنا، مریم لطفی:روزنامه نگار شرق از روایت خانه و قتل داریوش مهرجویی و همسرش اینگونه نوشت: ۳۴ ســال پیــش مهرجویــی این دیالــوگ را از زبــان حمید هامــون، کاراکتر به یادماندنی یکی از تاریخی ترین آثارش گفت و بعد از گذشت سه دهه، در یک شــب پاییزی به شــیوهای هولناک خودش و همسرش در ویالی شخصیشان همینقدر ناباورانه به قتل رسیدند.

شــهرک زیبادشت شمالی مشکین آباد در اســتان البرز شنبه شب قیامت بود. هنوز هم هست. بیش از ۲۰ ساعت از قتل مهرجویی و همسرش گذشته؛ اما هنوز هیچ چیز عادی در آن محدوده به چشم نمیخورد.

یک منبع آگاه که در محل حادثه حاضر اســت، به »شــرق« میگوید: »همه در رفت و آمدند. از صبح سردار هداوند، فرمانده انتظامی استان البرز، چند بار به خانه آمده و رفته اســت. دادستان البرز آمده است. رو به روی خانه بیابانی بزرگ و متروک است، چیزی شــبیه به زمین بایر. سگهای شناسایی پلیس روی این زمین بایر حدود یک ساعتی گشت زدند و چرخیدند. به نظر میرسد سرنخ هایی به دست آمده؛ اما هنوز چیزی اعلام نکرده اند. اینطور که من متوجه شــدم مقتولین در برابر قاتل مقاومتی نکرده اند و غافلگیر شده اند. ویلای مهرجویی چیزی حدود دو هزار متر اســت. زیربنای ســاختمان هم حدود ۲۰۰ متر است. خانه مهرجویی آخرین خانه شهرک ویلایی است و بعد از آن دیگر خانهای وجود ندارد. شهرکی که محافظت میشود و نگهبان دارد.

امنیت شهرک بالاست؛ اما فرضیه اصلی بر این است که قاتلان از همان زمین متروک مقابل خانه، خودشان را به قتلگاه این دو نفر رسانده اند. او میگوید تصور خانواده مهرجویی بر این بوده که فضا امن اســت: خانه آنها دوربین ندارد؛ اما دو دوربین در کوچه است که پلیس آنها را برای بررسی برده اســت. این شهرک جایی نیست که هرکسی رفت و آمد داشته باشد. غریبه اگر بخواهد به آن وارد شــود، بــا محدودیت هایی روبه رو اســت. دیده اید که بعضی ها در ِ داخل ســاختمان را کمی بــاز میگذارند تا هوای تازه در خانه در جریان باشــد. گویا خانه آنها هم اینچنیــن بوده و قاتل یا قاتالن خیلی راحت وارد خانه شده اند. برای همین است که آثار شکستگی در خانه وجود ندارد«.

او میگوید شــنیده اســت اول مهرجویــی را زده اند و بعد همســرش را؛ »آشــپزخانه و ورودی خانه کنار هم اســت. مهرجویــی در ورودی خانه بوده و محمدیفــر در اتاق خواب«. ســایت جنایی نیز دراینبــاره توضیحاتی داده است: »وضعیت اجســاد نشان می داد ابتدا داریوش مهرجویی به قتل رسیده اســت. عامالن قتل با چوب که به نظر میرسد مربوط به درخت آلبالو است، به ســر او کوبیدهاند و لکه های خون روی این چوب دیده شــده است. بعد از اینکه داریوش مهرجویی گیج شــده، شــاهرگ او را قطع کرده و جســدش را مقابل آشــپزخانه رها کردهاند. جسد همســرش وحیده محمدیفر در یکی از اتاق خواب ها پیدا شــده است. گلوی او هم بریده شــده؛ اما آثار برجایمانده روی بدن این زن نشــان میدهد او با عامالن قتل درگیر شده و شکستگیهایی نیز روی دستوپای او وجود داشــته است. احتمال داده میشود او با صدای درگیری که عامالن قتل با شــوهرش داشتهاند، هوشیار شده و حالت تدافعی به خود گرفته است«.

این منبع آگاه همچنین به »شــرق« میگوید به نظر میرسد سرقتی انجام شــده؛ اما اساســا موضوع سرقت صحنه سازی بوده اســت »البته این فرضیه هنوز اثبات نشــده و موضوعاتی اســت که در حاشــیه قتل مرحوم مهرجویی و همسرش در حال بحث اســت؛ چون منابع رسمی هنوز اطلاعات تازهای را اعلام نکرده اند. پســر مهرجویی هم آمد و مصاحبه با رســانه ها را رد میکرد، گریه میکرد و میگفت حرفی ندارد که بزند. دختر ۱۸ ساله و یکی از اقوامشان اجســاد را پیدا کرده انــد«. ضمن اینکه برخی منابع خبــری اعلام کرده اند که پلیس از کارگرانــی که در نزدیکی خانه داریــوش مهرجویی بودند، بازجویی کرده اند و آنها گفته اند که هیچ مورد مشکوکی ندیده اند و زمان حادثه همگی در همان حوالی مشغول کار روزمره خود بودهاند.

یکــی از موضوعات جنجالی در پرونده قتل مهرجویی و همســرش قاتل یا قاتلانند که گمانه هایی مبنی بر افغانســتانی بودن آنها مطرح اســت؛ اما این شــاهد عینی میگوید: همســر مهرجویی گفته کســی که او را هفته گذشته تهدید کرده لهجه فارســی نداشته اســت؛ اما هیچ حرفی مبنی بر اینکه قاتل ایرانی نبوده، مطرح نیست. ممکن اســت لهجه او یکی از لهجه های داخلی باشد، در کشورهای اطراف هم این لهجه ها هستند؛ بنابراین الان نمیتوان این فرضیه را که قاتل افغانستانی بوده، لزوما درست دانست

دارد پیگیری ها ادامه شــب حادثه و البته بعــد از اعلام خبر قتل مهرجویی و همســرش مجله فراز هم با حضور در محل حادثه گزارشــی منتشر کرد. راننده معتمد خانواده مهرجویــی به فراز گفته اســت که مونا مهرجویی، دختر ایــن خانواده حدود 2 ســاعت پیــش از قتل از پدر و مادرش بیخبر بــوده و همین بی خبری هم نگرانش کرده و با راننده تماس گرفته تا خودش را به خانه برساند.

وقتی هم کلید را چرخانده، جسدهای خون آلود را دیده و جیغ بلندی کشیده است. نزدیکان همســرش هم به ما میگویند احتمال ایــن درگیری با آن فرد که تبعه بیگانه بوده، پیشینهای داشته است. قبل از این حمله هم از خانه سرقت شــده بوده و حدود ۱۰ ماهی که به تازگی در فرانسه بودند، از خانه دزدی شده بوده است.

فراز در گفتوگو با کسانی که پیکر بیجان این دو نفر را دیده بودند، گزارشی از شــب حادثه میدهد: وقتی آن دو یا چند نفر غریبه وارد خانه شــدند، آن دستمال پارچه های، مثل همیشه دور مچ دست مهرجویی بوده. اولین شاهدان پیکر غرق در خونش هم آن دســتمال را دیده اند، پس دســت و پایش بســته نشده اســت. همانطور  که ردی از بستن دست و پای همسرش وجود نداشته اســت. آن دو یا چند نفر غریبه دســت و پای هر دو را شکسته اند؛ چون وقتی بالای ســر پیکرش رسیدند، سر همسرش فقط به پوست پشت گردن بند بوده است. گلوی مهرجویی هم بریده شده؛ اما نه به عمق همسرش؛ انگار که کینه غریبه ها با همســرش عمیقتر بوده باشد. البته ســر هرجویی هم از پشت با جسم سختی کوبیده و له شده بود. این دقیق ترین روایت از فاجعهای است که اولین شــاهدان پس از نیروهای آمبولانس به ما میگویند و شب قبل در منزل داریوش مهرجویی، کارگردان و نویسنده مشهور، اتفاق افتاده است.

شــنیده ها هولناک است؛ با این حال منبعی آگاه به شرق میگوید: »کی از آتشنشان هایی که شب حادثه در محل حضور داشت، گفت اینطور نبوده که تنها پوست گردن محل اتصال ســر بوده باشد؛ اما قطعا ضرباتی به گردن وارد شده است. ممکن است ضربات با این هدف که آنها نتوانند حرکت کنند، انجام شده باشد یا اینکه صرفا ضربات متعدد و پشت هم صورت گرفته و یکی هم به پشت گردن خورده است.

پیگیری ها ادامه دارد. ســاعت به ســاعت خبر جدیدی بیــرون میآید؛ اما اطلاعات جدید اندک و قطره چکانی اســت. تــا لحظه تنظیم این گزارش هنوز خبری از جزئیات فیلم دوربین مداربســته که در نزدیکی خانه مهرجویی بوده، نرسیده است.

ظهر دیروز روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از برگزاری جلسه فوقالعــاده های در این وزارتخانــه با نهادها و دســتگاه های امنیتی، قضائی و انتظامی خبر داد و در آن ســازمان ســینمایی و مرکز حراست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مســئول پیگیری و گزارش این پرونده شدند. ساعت ۱۴ دیروز هم همشهری آنالین از بازداشت 4 مظنون در جریان تحقیقات و رسیدگی به پرونده قتل مرحوم داریوش مهرجویی و همســرش خبر داد و نوشــت که هیچ یک از افراد بازداشت شده از اتباع بیگانه نبوده اند.

ناصر خاکی، دادستان فردیس شنبه شب درست رو به روی خانه مهرجویی گفت که قتل این دو نفر حداقل بین ساعت ۱۰ دقیقه به ۹ شب تا ده ونیم اتفاق افتاده است. یک ساعت و ۴۰ دقیقه که همه چیز را کن فیکن کرد.

از همان اول گمانه هایی مبنی بر نوع شــباهت این دو قتل به کشته شــدن بابک خرمدین و مثله شــدن تــن مهرجویی و وحیده محمدی فر مطرح شــد. امــا ظهر دیروز، خبرگزاری فــارس هم به نقل از منبعــی آگاه این گزاره را رد کرد و نوشــت که داریوش مهرجویی با سه ضربه در گلو و ضربهای به سر و همســرش با ضربهای به شــاهرگ جان باخته اســت. این فرد همچنین گفته بود که گفته میشود همســر مهرجویی یکی دو النگو در دست داشته که در جســد وجود ندارد؛ دو گوشــی موبایل نیز به ســرقت رفته است.

یکی دیگر از گمانه زنیها مربوط به پســت اینســتاگرامی چند شــب پیش مرحوم محمدی فر مبنی بر تهدید شــدنش به قتل بود، که این منبع آگاه اعلام کرد هیچ شــکایتی از طرف داریوش مهرجویی و همســرش در این باره ثبت نشده بود. ناصر خاکی دادســتان فردیس شنبه شب در ویدئویی توضیح داد که با توجــه به مراجعه دختر متوفی به منزل متوجه میشــود که پدر و مادرش با ضربات متعدد چاقو و یا شــیء برنده به قتل رســیده اند. دختر متوفی سریع با پلیس تماس میگیرد. با توجه به اهمیت موضوع سریع گزارش شد و بنده دادگستری استان البرز به همراه بازپرس کشیک قتل با اعضای تیم تشخیص هویت آگاهی در صحنه حاضر شدیم.

با بررسی اولیه متوجه شدیم که مرحوم مهرجویی و همسرشان با ضربات متعدد چاقو به قتل رســیده اند. دستور مقتضی برای شناسایی سریع قاتلان و همچنین مظنونان صادر شد.

او از مــردم خواســت تــا به شــایعات دامن نزننــد و اجــازه دهند پلیس مظنونان را شناســایی کند و آنها میکوشــند قاتل در ســریعترین زمان ممکن دستگیر شود.

تا اینجای کار تنها شــنیده ها و گمانه هایی اســت که مطرح میشود. هیچ تضمینی برای درســت بودن آنها وجود ندارد. پلیس، دادســتانی و سایر منابع رســمی فعال هیچگونه اطلاع رســانی رســمی ای در این باره نکرده اند. همین فقدان اخبار و منابع رســمی به نشــر اخبار غیرموثق بیشتر دامن می زند. این روزها که خبرهای بد و اخبار تلخ شبیخون زدهاند و دسترسی به اخبار واقعی ســخت شده، بازار فیک نیوز ها بیش از همیشه داغ است و تمیز سره از ناسره گاهی ناممکن است.

البتــه دیروز گزارش پزشــکی قانونــی درمورد قتل داریــوش مهرجویی و همســرش منتشر شد. رئیس کل دادگســتری البرز در این باره گفت: گزارش پزشــکی قانونی پس از انجام کالبدگشــایی علت فوت مرحــوم مهرجویی و همسرش را خونریزی شدید به دلیل جراحات وارده به واسطه برخورد چاقو یا جســم برنده و نوک تیز به بدن اعالم کرده اســت. ضرباتی با چوب یا جسم ســخت نیز به ســر مرحوم مهرجویی برخورد کرده که منجر به شکستگی سر نشده و علت فوت نبوده است. طبق گزارش پزشکی قانونی فرضیه ها درمورد تجاوز در مورد هر دو نفر از مقتولان منتفی است. او تأکید کرد: دستورات قضائی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عوامل ایــن جنایت در ســریعترین زمان ممکن به مقامات قضائی و انتظامی اســتان البرز صادر شــده است.

از هرگونه گمانه زنی درخصوص مسبب یا مسببان این جنایت تا زمان روشن شدن ابعاد پرونده خودداری شود. سهراب نوش دارو بعد از مرگ یکــی از نــکات عجیب روز گذشــته مصاحبــه روزنامه اعتماد با همســر داریــوش مهرجویی بود. مصاحب های که در روزی منتشــر میشــد که خانم محمدی فــر دیگر جــان باخته بود. البتــه اصالت این مصاحبــه محل تردید قرار گفــت چرا که آنچه به عنــوان نقل قول خانــم محمدی فر در گفت وگو با این روزنامه چاپ شــده بود عینا متن پســت اینستاگرام وی بود. محمدی فر در رابطــه با اتفاقی که هفته گذشــته برای او رخ داده بود، گفته بود: شــب حادثه حدود ســاعت هشــت در حالی که خانه در آرامش کامل بود ناگهان متوجه سروصدای ســگ مان در حیاط خانه شدم. سریع در ورودی آشپزخانه را قفــل کــردم. تا اینکه متوجه شــدم مقابل در ورودی ســاختمان یک نفر با چاقو به شیشه های مات پنجره چســبیده است. هرچه از او خواستم خودش را معرفی کند هیچی نگفت. موبایلم نزدیکم نبود، ولی ســعی کردم سرعت عمل داشــته باشــم. با صدای بلند گفتم الان به ۱۱۰ زنــگ میزنم. او هم در پاسخ به این حرف من گفت خب زنگ بزن. ترسیده بودم تا گفتم الو ۱۱۰ سارق فــرار کرد. وحیده محمدی فر گفته بود که وقتی ســارق در جواب به او گفت خب زنگ بزن، متوجه شده که این فرد لهجه ایرانی ندارد؛ بعد از فرار سارق با نگهبانی شــهرک تماس گرفتم. آنها هم سریع خودشــان را به حیاط خانه ما رســاندند و شروع به گشــتن حیاط و کوچه های اطراف کردند، اما کسی را ندیدند. البته مدتی پیش هم یکســری وسایل از جمله سنتور مربوط به فیلم ســنتوری را از خانه ما ســرقت کردند که در حال حاضر وکیل همســرم پیگیر کارهای قانونی این موضوع است. با عالیجناب خداحافظی هیچکس فکرش را نمیکرد جوان ۲۰ ســاله ای کــه از دل خانوادهای فقیر برای ادامه تحصیل راهی کالیفرنیا شــد، در ۸۴ سالگی در ویلای شخصی اش در یک شــب پاییزی به طرز هولناکی کشــته شــود. مهرجویی در نوجوانی به موسیقی و سینما علاقه داشــت. زبان انگلیسی میدانست و در کالیفرنیا اول خواندن ســینما را شــروع کرد اما خیلی زود آن را رها کرد و در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه یوسیال ای لیسانس فلسفه گرفت. همان موقع سردبیری نشــریه پارس ریویو در لس آنجلس را عهده دار شد و به تهران که برگشــت، نخستین فیلمش به نام الماس ۳۳ را در سال 1346 ساخت.

ســال ۱۳۴۸ گاو را آفریــد. این فیلــم جوایز زیادی را در جشــنواره های بین المللــی درو کرد. بعــد از بهمن ۱۳۵۷ کــه انقالب ایران به ثمر رســید، عازم فرانســه شــد و چند ســال بعد، دوباره راهی وطن شــد. ماهنامه فیلم در شــهریور ۱۳۸۳ در گزارشی اعالم کرد که بر اســاس نتایج یک نظرسنجی مهرجویی با آفریدن هفت شــخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در ســینمای ایران خلق کرده است و شــخصیت هامون در فیلمی به همین نــام از مهرجویی، ماندگارترین شــخصیت در تاریخ ســینمای ایــران معرفی شده است.

مهرجویی جوایز بین المللی بسیاری گرفته است؛ مثل جایزه صدف طالیی بهترین فیلم جشــنواره فیلم سنسباستین، سه جایزه ویژه و جایزه بخش نگاه نو و جایزه فیپرشی از جشنواره فیلم برلین، جایزه فیپرشی جشنواره بین المللی فیلم ونیز و جایزه هوگو نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو.

میگویند مهرجویی احتمالا تنها فیلمســازی است که هم پیش از انقلاب فیلم هایش توقیف شده و هم پس از انقلاب. فیلم سنتوری در ۱۳۸۵ ساخته شــد اما وزیر فرهنگ و ارشــاد اســلامی دولت نهم اجازه اکران عمومی آن را صادر نکرد در نهایت در دولت دهم وارد شــبکه نمایش خانگی شــد که آن موقع به صورت ویدئو بود.

اســفند ۱۴۰۰ که پروانه نمایش جدید برای فیلم المینور او از ســوی وزارت فرهنگ و ارشــاد اسلامی دولت سیزدهم صادر نشد، این فیلم به شکل رسمی از ترکیب اکران نوروز ۱۴۰۱ خارج شــد و تالش هیچکس از تهیه کننده تا بیانیه صنفهای ســینمایی برای حل این موضوع نتیجه نداد. استدلالشــان این بود که چون دو ســال از صدور مجوز نمایش این اثر گذشــته، این مجوز منقضی شده است.

بعــد از آن مهرجویــی در ویدئویی دو دقیقه ای در حالــی که از عصبانیت میلرزید گفت: »من معترضم. این پروانه نمایش فیلم اخیر من اســت، شــیر یا گوشــت نیست که بگویید تاریخش گذشته است. شما به من پروانه نمایش دادید؛ چــرا زیر قول خودتــان میزنید؟« حالا دیگر این پســتی ها و بلندی ها گذشته و مهم نیست که کسی زیر قولش بزند.

وبگردی