یکی از روزهای گرم مردادماه سال 98، رهگذری که از یکی از محله‌های بندرعباس می‌گذشت در کوچه با رد خون‌ مواجه شد. خون تازه بود و قطره قطره در کوچه ریخته بود اما معلوم نبود چه حادثه ای اتفاق افتاده است.

او کنجکاو شد و رد خون را دنبال کرد. او کمی‌ جلوتر، پشت دیوار به منشاء خون رسید. پسر جوانی از ناحیه پا مجروح و به شدت دچار خونریزی شده بود. او بی‌حال روی زمین افتاده بود و مشخص نبود که چه وضعیتی دارد. در این شرایط جوان مجروح به مرکز درمانی منتقل شد ولی شدت جراحت وارده و خونریزی‌اش به حدی بود که جانش را از دست داد. پزشکان اعلام کردند که او بر اثر اصابت چاقو به سفیدرانش به قتل رسیده است.

جوانی که بر اثر اصابت ضربه چاقو به قتل رسیده بود، در نزدیکی محلی که پیکرش کشف شده بود زندگی می‌کرد. او ساکن یکی از روستاهای اطراف شهرستان میناب بود که از مدتی قبل برای کار به بندرعباس آمده و با یکی از دوستان نزدیکش زندگی می‌کرد. هنوز به درستی معلوم نبود که مقتول توسط چه کسی و با چه انگیزه‌ای به قتل رسیده است. با این حال گروهی از ماموران برای انجام تحقیقات سراغ هم‌خانه اش رفتند اما او در آنجا حضور نداشت. آنها در بازرسی خانه مشترک دو پسر جوان متوجه بهم ریختگی آنجا شدند.

شواهد موجود در خانه نشان می‌داد که در آنجا درگیری اتفاق افتاده است و رد خون از همانجا تا کوچه امتداد داشت. شواهد به دست آمده از یک سو و مفقود شدن دوست مقتول از سوی دیگر فرضیه دست داشتن او در این قتل را مطرح کرد و به این ترتیب او تحت تعقیب قرار گرفت. چند روز از وقوع این قتل گذشته بود و تجسس‌های کاراگاهان جنایی ادامه داشت تا اینکه سرانجام آنها موفق شدند تنها مظنون پرونده را دستگیر کنند.

اعتراف به قتل

پسر جوان وقتی از سوی ماموران تحت بازجویی قرار گرفت به قتل دوست اعتراف کرد و مدعی شد قصد کشتن او را نداشته است. او درباره آنچه که اتفاق افتاده بود گفت: هر دو نفرمان کارگر بودیم. چند سالی می‌شد که با یکدیگر دوست بودیم و در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. آنقدر با یکدیگر صمیمی بودیم که خیلی‌ها فکر می‌کردند برادر هستیم.

او در ادامه گفت:‌ دوستم یک انگشتر داشت که هیچ وقت آن را از خودش دور نمی‌کرد. نمی‌دانم این انگشتر چقدر می‌ارزید اما برای او خیلی مهم بود. روز حادثه انگشترش را دیدم که روی میز گذاشته بود. من هم از سر کنجکاوی آن را برداشتم و دستم کردم. همان موقع او آمد و انگشتر را در دستم دید و خیلی ناراحت شد. هیچ وقت او را تا این اندازه ناراحت و عصبانی ندیده بودم. من هم دیدم اینطور شده، انگشتر را از انگشتم درآوردم و به او دادم اما او به من پرخاش کرد و با هم درگیر شدیم. هیچ کس در خانه نبود و حسابی به جان یکدیگر افتادیم تا اینکه من دستم به یک چاقو رسید و ناگهان با آن ضربه‌ای به پایش زدم و از خانه بیرون رفتم. من فکر می‌کردم چون ضربه را به پایش زده ام خطری تهدیدش نمی‌کند و فقط مجروح شده است اما بعد فهیدم که او فوت شده و از ترسم فرار کردم. وقتی متوجه شدم دوست صمیمی ام با ضربه چاقویی که من به پایش زدم دچار خونریزی شده و حتی خودش را کشان کشان تا کوچه رسانده تا کمک بگیرد عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد و می‌خواستم خودم را تسلیم کنم که دستگیر شدم.

بخشش برای رضای خدا

متهم به قتل در ادامه روند تحقیقات صحنه جنایت را بازسازی کرد و در نهایت در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. خانواده مقتول برای اجرای حکم اصرار داشتند و وقتی رای در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد، همه چیز برای قصاص قاتل آماده بود. در این بین مسئولان قضایی هرمزگان و شورای حل اختلاف تلاش برای ایجاد صلح و سازش در این پرونده را آغاز کردند. پدر مقتول حاضر به بخشش قاتل پسرش نبود اما وقتی تلاش مسئولان قضایی را دید و از طرفی متوجه شد که قاتل در این مدت در زندان تنبیه شده و از کرده اش پشیمان است اعلام کرد برای رضای خدا و آرامش روح پسرش قاتل را می‌بخشد.

قاضی الهام پوردهقان فراشاه، معاون دادستان و مسول واحد اجرای احکام دادگستری بندرعباس که برای جلب رضایت پدر مقتول بارها تلاش کرده بود در این باره به همشهری گفت:‌ به اتفاق همکارم آقای کاظم شاهرخ‌نیا، یکی از اعضای شورای حل اختلاف زندان بندرعباس در خانه پدر مقتول حاضر شدیم و او با بزرگواری از حق مسلمش گذشت کرد و قاتل را بخشید. به این ترتیب پرونده برای بررسی جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد و قرار است پسر جوان بار دیگر محاکمه شود.