گوگوش بخاطر دزدی دستگیر شد / 5 زن و مرد دیگر همدستش بودند + جزییات

به گزارش رکنا، دی پارسال زن جوانی به پلیس مترو مراجعه کرد و از سرقت گوشی تلفن همراهش خبر داد و گفت: دو ایستگاه قبل سوار قطار شدم و زن جوانی هم با من سوار شد. او شروع به صحبت با من کرد و در ایستگاه بعدی هم پیاده شد. وقتی دستم را داخل کیفم بردم که گوشی‌ام را بردارم، متوجه شدم گوشی‌ام نیست و به سرقت رفته است. فکر می‌کنم سرقت تلفنم کار همان زن جوان باشد چون خیلی نزدیک من ایستاده بود.

با شروع تحقیقات، سرقت‌های مشابه گوشی تلفن همراه از داخل کیف زنان و دختران جوان در مترو و اتوبوس بی‌آر‌تی به پلیس اعلام شد؛ سرقت‌هایی که با توجه به شیوه و شگردشان به نظر می‌رسید توسط اعضای یک باند صورت می‌گیرد.

تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل در یکی از ایستگاه‌های اتوبوس بی‌آرتی صدای فریاد زنی به گوش رسید: دزد ، دزد، دارد کیفت را می‌زند.

به دنبال این فریاد مسافران به زن جوان نگاه کردند و او با اشاره زنی را نشان می‌داد که دستش داخل کیف یکی از مسافران بود. زن سارق که دستش رو شده بود از میان جمعیت فرار کرد. گزارش این سرقت نافرجام به پلیس اعلام شد و مأموران به بازبینی دوربین‌های مداربسته ایستگاه اتوبوس پرداختند. دوربین‌ها تصویر زن سارق را هنگام فرار ضبط کرده بودند. زمانی که تصویر به دست آمد، با آلبوم متهمان اداره آگاهی تطبیق داده شد و هویت زن سارق برملا شد.

فتانه، معروف به گوگوش چندین‌بار به اتهام جیب‌بری بازداشت شده بود و آخرین‌بار یک سال قبل پس از تحمل 10 سال حبس آزاد شده بود. با به دست آمدن هویت زن سارق، محل‌های تردد و مخفیگاه‌های او زیر نظر گرفته و درنهایت بازداشت شد.

با دستگیری گوگوش، 3 زن و 2 مرد که همدستان او در این سرقت‌ها بودند نیز شناسایی و دستگیر شدند. متهمان به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات در رابطه با شناسایی سایر مالباختگان احتمالی ادامه دارد.

گفت‌و‌گو با زن سارق

چرا گوگوش صدایت می‌کنند؟

من از کودکی عاشق خواننده‌ای بودم که چنین اسمی داشت. از آنجا که چهره‌ام هم خیلی شبیه او بود، دوستانم به من می‌گفتند گوگوش. الانم را نگاه نکنید، زندان و مواد مخدر داغونم کرده است، اما اگر عکس‌های جوانی‌ام را ببینید متوجه می‌شوید که شباهت زیادی با آن خواننده داشتم. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که جز خلاف کاری نمی‌کردند. در واقع خلاف میراث خانوادگی ما بود و من تمام تلاشم را کردم که این ارثیه سهم من نشود، اما درنهایت شد.

نمی‌توانستی سالم زندگی کنی؟

چطوری؟ هنوز پشت میز مدرسه بودم که به زور مرا به عقد مردی درآوردند که 15 سال از من بزرگ‌تر بود. جلال، کلکسیونی از جرایم را انجام می‌داد، از سرقت گرفته تا قاچاق. دست بزن داشت و مرا کتک می‌زد. آخرین‌بار هم که دستگیر شد، 30 سال حبس برایش بریدند و من که ادامه این زندگی را بی‌فایده می‌دیدم، درخواست طلاق دادم. هنوز 18 سالم نشده بود که مهر طلاق در شناسنامه‌ام خورد و با خودم گفتم از این به بعد زندگی خوبی درست می‌کنم و به همین دلیل به برادرم پناه بردم، اما برادرم سردسته یک باند جیب‌بری بود و معلمم برای سرقت و جیب‌بری شد.

چند بار دستگیر شدی؟

بارها بازداشت شدم تا اینکه آخرین‌بار به خاطر تعدد سرقت‌ها و جرایمی که داشتم به 10 سال حبس محکوم شدم. از داخل زندان، پشت همان میله‌های آهنی با سه زن جوان که آنها هم به خاطر سرقت و جیب‌بری بازداشت شده بودند نقشه سرقت در بیرون از زندان را کشیدیم. زمان آزادی‌مان تقریباً با هم بود و منتظر ماندیم تا هر چهار نفرمان پا از زندان بیرون بگذاریم.

شگرد سرقت‌هایتان به چه صورت بود؟

من و همدستانم سوار مترو یا اتوبوس می‌شدیم یا در ایستگاه‌ها به کمین افرادی می‌نشستیم که گوشی‌های مدل بالایی داشتند. آنها را شناسایی می‌کردیم و نزدیکشان می‌شدیم. یک یا دو نفر از همدستانم نزدیک او شده و شروع به صحبت می‌کردند و بدین ترتیب حواسش پرت می‌شد، من هم از فرصت استفاده می‌کردم و گوشی آنها را از کیفشان می‌زدم. گاهی همدستانم به آنها تنه می‌زدند و زمانی که تعادلشان را از دست می‌دادند، من گوشی‌ها را از کیف‌شان سرقت می‌کردم.

چرا تو گوشی‌ها را سرقت می‌کردی؟

برای اینکه هیچ‌کدام از آنها در حد من تبحر نداشتند، من آنقدر سریع گوشی سرقت می‌کنم که مالباخته اصلاً متوجه نمی‌شود.

با گوشی‌های سرقتی چه می‌کردی؟

همه را به برادرم و یکی از دوستانش می‌فروختم. ما قبل از سرقت‌هایمان گوشی‌ها را انتخاب می‌کردیم و هر کیفی را مورد سرقت قرار نمی‌دادیم.