خون بس یک میلیارد و 200 میلیون تومانی / همزمان با شب‌های قدر صورت گرفت + عکس

  رسیدگی به این پرونده از 16 آبان چهارسال پیش از وقتی کلید خورد که فردی با پلیس 110 تماس گرفت و از کشف یک جسد داخل خودرو در محدوده جاده کندور خبر داد.

این رهگذر مدعی شد که من داشتم در جاده چالوس می‌رفتم که در محدوده کندوردیدم خودرویی به ‌صورت نامناسب کنار جاده متوقف شده است.

حدس زدم شاید مشکلی پیش آمده باشد، به همین دلیل برای کمک جلو رفتم و وقتی خوب داخل ماشین را نگاه کردم متوجه جنازه‌ای شدم که در صندلی عقب قرار داشت.

خیلی زود مأموران پلیس بعد از دریافت این گزارش به محل اعلام‌ شده رفتند و جسد مرد جوان را پیدا کردند. بازپرس کشیک دادسرای جنایی خودش را به صحنه تکان دهنده جنایت رساند وبعد از تأیید مرگ مرد جوان درنخستین گام دستور داد تا پیکر وی برای معاینه علت مرگش به پزشکی‌ قانونی منتقل شود.

کارآگاهان جنایی در بررسی صحنه جرم دریافتند این مرد به مرگ طبیعی فوت نشده، بلکه به احتمال بسیار زیاد به قتل رسیده و قاتل یا قاتلان جنازه او را رها کرده‌اند.

از سویی بررسی خودروی مکشوفه به افشای هویت مقتول منجر و معلوم شد او مردی به نام احمد است. در این میان متخصصان پزشکی‌قانونی بعد از انجام آزمایش‌های تخصصی اعلام کردند زمان کشف جنازه، حدود 9 روز از مرگ وی می‌گذشته و او به‌ علت مسمومیت با قرص برنج جان باخته است.

درحالی‌که شواهد بیشتری مبنی‌بر قتل احمد کشف شده بود، کارآگاهان به تحقیق درباره زندگی این مرد پرداختند و فهمیدند او سال‌ها قبل از همسرش جدا شده، اما چون آنها فرزند داشتند احمد مرتب به خانه زن سابقش می‌رفته تا با فرزندانش ملاقات کند و در این میان اختلافاتی میان آن دو به وجود آمده بود.

خون بس

افشای این موضوع سبب شد مأموران زن جوان به نام نسترن را بازداشت کنند.

این زن ابتدا مدعی بود از ماجرای مرگ شوهر سابقش چیزی نمی‌داند و مدتی طولانی است که هیچ خبری از او ندارد، اما حرف‌هایش نتوانست پلیس را قانع کند و نرگس که در بن‌بست گرفتار شده بود، بالاخره گفت شوهرش، احمد را به قتل رسانده است.

این زن توضیح داد: احمد به مواد مخدر اعتیاد داشت و همین موضوع زندگی ما را نابود کرده بود، به همین دلیل پنج سال قبل درحالی‌که دیگر نمی‌توانستم با او زیر یک سقف زندگی کنم از احمد جدا شدم. بعد از آن احمد دست از سر من برنداشت و مدام مرا تهدید می‌کرد تا وادارم کند به زندگی مشترک برگردم. در نهایت من تسلیم شدم و به عقد موقت او درآمدم، ولی رفتارهای احمد هیچ تغییری نکرده بود و به این نتیجه رسیدم که زندگی با او نتیجه‌ای جز زجر و عذاب ندارد، برای همین این‌دفعه برای همیشه از احمد جدا شدم.

این زن در ادامه اظهاراتش گفت: مدتی به همراه بچه‌هایم زندگی می‌کردم و سعی داشتم برای فرزندانم اوضاع خوبی را درست کنم. بعد از مدتی با مردی به نام حبیب آشنا شدم.

 حبیب در کار خرید وفروش خودرو بود و وضع مالی خوبی داشت. از طرفی من با مشکل مالی مواجه بودم، برای همین وقتی حبیب از من خواستگاری کرد تصمیم گرفتم کمی به این موضوع فکر کنم.

 اگر با او ازدواج می‌کردم زندگی بچه‌هایم تأمین می‌شد، بنابراین تصمیم گرفتم این موضوع را که حبیب متأهل و بچه‌دار است نادیده بگیرم و به عقد موقت او دربیایم.

این‌گونه بود که ما دو سال پیش با هم ازدواج کردیم، البته در تمام این مدت احمد باز هم من را رها نکرده بود و هردفعه به بهانه دیدن بچه‌ها به خانه‌ام می‌آمد و پیشنهاد می‌داد دوباره به زندگی با او برگردم.

احمد وقتی فهمید با مرد دیگری عقد کرده‌ام خیلی عصبانی شد. از آن به‌بعد بود که رفتارهای تندش را شروع کرد و مرتب مزاحم من می‌شد و می‌گفت باید از حبیب جدا شوم.

 کارهای او کلافه‌ام کرده بود و از طرفی می‌ترسیدم بلایی سرم بیاورد، به همین دلیل موضوع را به شوهرم گفتم تا اینکه او به من خبر داد احمد را کشته است. کارآگاهان پس از شنیدن حرف‌های این زن به سراغ حبیب رفتند. او ابتدا قصد نداشت به قتل اعتراف کند، اما وقتی با نسترن رودررو شد و فهمید این زن همه ماجرا را تعریف کرده است به کشتن شوهر سابق همسرش اقرار کرد.

حبیب گفت: بعد از اینکه از مزاحمت‌های احمد برای همسرم مطلع شدم، نقشه قتل او را کشیدم. برای این کار ابتدا با احمد طرح دوستی ریختم و توانستم اعتمادش را به دست بیاورم. سپس شب حادثه مقداری قرص برنج را در آب حل کردم و به‌جای قرص تریاک به احمد دادم که او بعد از خوردن آن جان باخت. سپس جسد را در جاده چالوس رها کردم.

این متهم پس از اعتراف به جنایتی که مرتکب شده بود بازداشت شد و با صدور کیفرخواست به اتهام مباشرت در قتل به زندان منتقل شد همچنین نسترن نیز به اتهام معاونت در قتل بازداشت شد.

این دو متهم پس از مدتی در شعبه یکم دادگاه کیفری پای میز محاکمه ایستادند و حبیب به خاطر قتلی که مرتکب شده بود با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص نفس محکوم شد و زن جوان نیز به زندان محکوم شد.

حبیب که پشت میله‌های زندان هر روز در انتظار چوبه مرگ بود ودرست عین برزخ کابوس مرگ را با چشمانش می‌دید تا اینکه حکم مرگ از سوی قضات دیوانعالی تأیید شد و این بار دیگر حبیب خودش را در آغوش مرگ سپرده بود.

اما همه چیز آنطور که متصور می‌شد پیش نرفت و سرنوشت این متهم اعدامی طور دیگری رقم خورد.

با تلاش تیم صلح وسازش این متهم به خاطر خوش رفتاری در زندان و اعمال خوبش اولیای دم از حق قصاص خود به شرط پرداخت یک میلیارد و ۲۰۰میلیون تومان گذشت کردند. یکی از اولیای دم دختر مقتول بود که او از خون پدرش گذشت...اولیای دم متهم را درآستانه شب‌های قدر، شب‌های رحمت الهی بخشیدند و با این بخشش آنها حبیب فرصت دوباره زندگی را تجربه کرد اگرچه طعم زیبای زندگی زمانی رخ خواهد داد که متهم بتواند تمام پول شرط بخشش را به اولیای دم بدهد. تاکنون برای تحقق این رؤیا بخشی از پول درخواستی جور شده واین متهم نیازمند کمک است.امید است مردم خیر و نیکوکار گره از مشکل این زندانی جویای کمک باز کنند.

منبع: ایران

 

وبگردی