عشق به پسر همسایه زندگی ام را به لجن کشید ! + نظر کارشناس
حوادث رکنا: وقتی عاشق شدم وخودم را دلباخته پسر همسایه امان دیدم انگارعینک بدبختی را روی اقبالم زدم حمید که با وعده های پوشالی اش مرا وابسته خود کرده بود همان موقع بود که چشمانم را به اقیانوس پرتلاطم واقعیت بستم وبا تصمیم عجولانه سرنوشت سیاهی را برای خودم ، رغم زدم .....

با آرامش در اتاق مشاوره را باز کرد و آرام سلام کرد روی صندلی نشست چشم دوخت به گل های پوستر اتاق مشاوره و بعد از چند دقیقه مکث شروع به صحبت کرد. من افسانه هستم ۱۶ ساله بودم که عاشق همسرم شدحمید جوان ۲۲ ساله ای ود و با وعده های زیبایی که می داد هر روز مرا بیشتر طالب خود می کرد پدر و مادر پولداری داشت و از نظر مالی مشکلی نداشت.
۴ سال با هم دوست بودیم در این ۴ سال مدام قهر می کرد و پرخاشگری داشت هر بار من پیش قدم می شدم و با التماس آشتی می کردم متوجه مصرف و اعتیاد همسرم به مواد مخدر در همان دوران متوجه شدم منتهی در جایی که ما زندگی می کردیم مصرف تریاک برای آقایون و حتی خانمها یک امر عادی بود به خاطر همین مشکلی با این مورد نداشتم رفیق باز و بیکار بود و خانواده هایمان با ازدواج ما مخالف بودند که من پایم را در یک کفش کردم و گفتم به جز او با کسی ازدواج نمی کنم تا اینکه خانواده ام رضایت دادند همسرم یک دوره ای در یک شرکت کار کرد ولی بعد از مدتی بیکار بود و مجدداًسر کار می رفت زمانی که سر کار نمی رفت.
مشکل پولی داشتیم با وجود یک بچه و مستاجر بودن فشارهای زیادی را تحمل کردم از طرفی همسرم همان رفتارهای پرخاشگرانه و اعتیاد ضرب و شتم را داشت و هر چیز کوچکی عصبانی اش می کرد و مرا کتک میزد تصمیم گرفتم سر کار بروم شروع کردم به موسسات نظافتی سر زدم بالاخره کار پیدا کردم و برای نظافت خانه ها می رفتم دست و پا درد بدی گرفته بودم ولی تحمل می کردم و حتی نمیگذاشتم خانواده ام از وضعیت زندگی ام مطلع شوند حتی پول برای خرید لباس نداشتم جاهایی که کار می کردم لباسهای اضافی اشان را به من می دادند که با همان اموراتم را میگذراندم.
به همسرم که می گفتم می گفت چیکار کنم و همین باعث شد بیشتر کار کنم و مسئولیت زندگی را به دوش بکشم و همسرم فقط کار می کرد در حد تهیه پول موادش زمان هایی بود که حتی پول گرفتن نان را هم نداشتم که رفتم موهایم را فروختم کم کم پول جمع کردم و یک خانه کوچک ۵۰ متری خریدم که همسرم موقع خرید به اسم خودش زد او پیش ما شروع به مصرف تریاک و شیره می کرد بارها اعتراض کردم که پیش دختر ۱۲ ساله مان این کار را نکند سری آخر که اعتراض کردم با مشت و لگد به جانم افتاد و مرا به شدت کتک زد و با لگد به سرم کوبید که باعث لخته شدن خون در مغزم شد و حتی مرا به بیمارستان هم نبرد وتوسط دوستم به بیمارستان رفتم حتی پول بیمارستان راهم نداد حال مانده ام با این همسر معتاد چکار بکنم از طرفی روی برگشت به خانه پدری راندارم چون انتخاب خودم بوده این ازدواج وازطرفی نمیخواهم طلاقبگیرم که دخترم بچه طلاق شود.....
نگاه کارشناسی
فریبا قاسمی کارشناس ارشد مشاوره
مراجعه کننده از نظر اقتصادی در سطح متوسط بوده و از همان ابتدای بلوغ دچار مشکلات عاطفی شده که برای جبران کمبودهای عاطفی خود از طرف خانواده از طریق تماس تلفنی با پسری که از نظر رفتاری مشکل داشته و دارای تکانشگری و اعتیاد می باشد آشنا میشود پدر و مادر مشکالت عاطفی با هم داشتند مادر همسر دوم پدرش بود پدر و مادر هر دو بیسواد هستند ارتباط صمیمانه بین اعضای خانواده صورت نگرفته است و فرد دوران کودکی و نوجوانی پرتنشی را تجربه کرده است
ازدواج غیر عقلانی همراه با مخالفت شدید خانواده- عدم حمایت خانواده از مراجع در حین ازدواج و بعد از آن -ازدواج به خاطر فرار ازمشکلا ت- تحمل ضرب و شتم به دلیل عزت نفس پایین و اعتیاد که بنیان برانداز خانواده است .
بررسی علل و عوامل فردی ، خانوادگی، روانی واجتماعی
احساس حقارت
عدم بلوغ فکری
ضعف اراده و ایمان
اختالالت روحی از جمله افسردگی
عزت نفس پایین
آینده نگری ضعیف
عوامل خانوادگی:
ازدواج زود هنگام همراه با مخالفتهای شدید خانواده
عدم حمایت خانواده
داشتن خانواده نابسامان
عدم پایبندی به ارزش های اخالقی در خانواده
بی مسئولیتی اعتیاد همسر
عوامل روانی :
بر اساس ارزیابی انجام شده مراجع دارای افسردگی و اضطراب و استرس میباشد و عالئم بدنی استرس و افسردگی در وی مشهود است
عوامل اجتماعی:
در دسترس بودن مواد مخدر
عادی شدن روابط نامتعارف در جامعه
عدم آموزش صحیح در جوانان برای ازدواج
عدم آموزش صحیح مهارتهای زندگی از طریق رسانههای جمعی
آسیب های رایج بعدی :
اگر همسر توجه و محبت به ایشان نداشته باشد و به احتیاجات روحی اقتصادی و عاطفی وی توجه نداشته باشد و از طرفی اگر حمایت خانواده را نیز
نداشته باشد مراجعه به استیصال میرسد و احتمال طالق و خودکشی است.
-
جوک گفتن رضا درویش روی آنتن زنده و واکنش جالب میثاقی!
ارسال نظر