قتـل دوست ورزشکار  به خاطر پارک موتورسیکلت

به گزارش رکنا: آبان سال 1402 گزارش یک درگیری مرگبار در مقابل یک باشگاه ورزشی در مرکز تهران به پلیس اعلام شد.

پس از آن مأموران به محل اعزام شدند و با بررسی‌های اولیه مشخص شد که جوان 35 ساله‌ای با ضربه چاقو روی قفسه سینه‌اش به قتل رسیده است. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران شناسایی عامل قتل را در دستور کارشان قرار دادند.

در نخستین گام مأموران با تحقیقات میدانی کارشان را آغاز کردند. شاهدان ماجرا عنوان کردند که درگیری بین مقتول و پسر جوانی به نام خسرو رخ داده و هر دو هم‌باشگاهی بوده‌اند. یکی از شاهدان هم گفت بعد از ضربه‌ای که خسرو به مقتول زد، وی روی زمین افتاد و خسرو هم با موتور صحنه را ترک کرد.

با تجمیع اطلاعات، پلیس به ردیابی خسرو پرداخت و وی چند ساعت بعد در خانه‌اش در یکی از مناطق جنوبی تهران بازداشت شد.

خسرو 30 ساله پس از دستگیری و انتقال به پلیس آگاهی در همان بازجویی‌های اولیه به قتل اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ما چند وقتی بود که با هم در یک باشگاه ورزش می‌کردیم. روز حادثه مقتول سوار موتورش شده بود و قصد داشت از پارکینگ خارج شود که با لگد ضربه‌ای به موتور من زد و من به او اعتراض کردم و ما درگیر شدیم و من با چاقو ضربه‌ای به سینه او زدم و به محض اینکه روی زمین افتاد از ترسم فرار کردم.با اعتراف صریح متهم، وی صحنه جرم را بازسازی کرد و پرونده با صدورکیفرخواست به شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

 

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه مادر مقتول درخواست قصاص کرد.

سپس متهم به جایگاه رفت و در تشریح ماجرا گفت: من هروقت به باشگاه می‌رفتم موتورم را روبه‌روی در پارکینگ می‌گذاشتم. چند روز قبل از حادثه وقتی از باشگاه بیرون آمدم دیدم موتورم روی زمین افتاده و با

پرس و جو متوجه شدم که مقتول آن را روی زمین انداخته است.

وی ادامه داد: روز حادثه او را در باشگاه دیدم و به کارش اعتراض کردم اما او منکر ماجرا شد ولی از آنجا که مطمئن بودم خودش آن کار را کرده با او درگیر شدم و چند نفر از دوستان و هم‌باشگاهی‌هایمان هم سر رسیدند و درگیری بالا گرفت. در یک لحظه برای اینکه او را بترسانم و عقب‌نشینی کند چاقو کشیدم و به سمتش رفتم و با دستم ضربه‌ای به سمت او پرتاب کردم که او خودش را کنار کشید و خواست جاخالی بدهد اما چاقو ناخواسته به قلبش خورد و روی زمین افتاد و من هم از ترسم سوار موتورم شدم و به خانه برگشتم.

قاضی از متهم پرسید: چرا چاقو با خودت حمل می‌کردی؟ آیا همیشه مسلح بودی؟

متهم جواب داد: از زمانی که برادرم در یک پرونده متهم به قتل شده و به زندان افتاده من همیشه از ترس اینکه مورد حمله قرار نگیرم برای دفاع از خودم چاقو حمل می‌کنم. اما هیچوقت فکر نمی‌کردم روزی از آن استفاده کنم. باور کنید قصدم کشتن او نبود و حالا هم پشیمان هستم.

در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.