گفتگو با بدشانس ترین جوان عاشق پیشه تهران / فقط 10 روز بعد از عاشقی قاتل ناخواسته شدم + عکس

به گزارش اختصاصی خبرنگار جنایی رکنا، شامگاه شنبه 6 مرداد ماه سال جاری مرگ مشکوک مرد جوانی روی تخت بیمارستان به ماموران انتظامی گزارش داده شد. با اعلام این خبر تیم جنایی همراه محسن اختیاری بازپرس ویژه دادسرای جنایی به بیمارستان اعزام شدند و با جسد جوان 19 ساله ای به نام نیما رو به رو شدند که بر اثر تصادف عمدی به قتل رسیده است. در تحقیقات اولیه مشخص شد مقتول ساعتی قبل در پمپ بنزینی در محله پیروزی در یک درگیری به کام مرگ فرو رفته است.

در بررسی های بیشتر ماموران دوست مقتول مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: شب حادثه به همراه نیما با موتورسیکلت به پمپ بنزین رفتیم که ناگهان نیما دختر مورد علاقه اش را سوار بر خودروی پراید پسر دیگری دید و با او درگیر شد. راننده خودرو پراید بعد از دیدن عصبانیت بیش از حد نیما ناگهان سوار بر ماشین شده و قصد فرار داشت که نیما خود را بر روی صندوق عقب ماشین او انداخت اما راننده به این موضوع توجهی نکرد و با سرعت زیادی اقدام به فرار کرد. قاتل که متوجه شد نیما همچنان بر روی صندوق عقب  خودرو قرار دارد با حرکات مارپیچ قصد افتادن نیما بر روی زمین را داشت که در همین حرکات نیما با شدت وحشتناکی به زمین برخورد کرد و سر او آسیب دید.

دوست مقتول در ادامه گفت: بعد از برخورد نیما به زمین عامل جنایت و دختر جوان به سرعت فرار کردند و ما نیما را به بیمارستان رساندیم اما اقدامات درمانی فایده ای نداشت و نیما فوت کرد.

پس از شنیدن گفته های دوست مقتول ماموران انتظامی با تحقیقات بیشتر و رصد دوربین های راهور متهم را در میدان امام خمینی دستگیر و به اداره دهم منتقل کردند.

گفت و گو با متهم

پسر 20 ساله که هنوز باور ندارد در صحنه فرار باعث مرگ رقیب عشقی اش شود می گوید از این اتفاق ناراحت هستم .

شغل؟

من فروشنده لوازم خانگی هستم

مقتول را از قبل میشناختی؟

نه اصلا تاکنون با او برخورد نداشتم

علت درگیری شما چه بود؟

10 روز بود که با دختر جوانی آشنا شده بودم و با هم در پمپ بنزین بودیم که پسر جوان  که گویا در گذشته با دختر جوان در ارتباط بوده ما را در خودرو دید و ناگهان به سمت ما که داخل خودرو بودیم حمله کرد.

از شب درگیری بگو

من همراه دختر جوانی که به تازگی با او دوست شده بودم برای صرف غذا به سمت خیابان پیروزی رفتیم. قبل از رفتن به رستوران تصمیم گرفتیم به پمپ بنزین برویم. من مشغول زدن بنزین بودم که ناگهان مقتول به سمت من حمله ور شد و با من درگیر شد من که ترسیده بودم او را به عقب هل دادم و برای حرکت سوار ماشین شدم که متوجه شدم مقتول خود را بر روی صندوق عقب ماشین من انداخت. من به این موضوع توجه نکردم و خودرو را به حرکت درآوردم. من در ابتدا فکر میکردم مقتول و دوستش قصد خفت گیری از من را دارند. حتی چندین مرتبه از دختری که همراهم بود پرسیدم که مقتول را می شناسد یا نه؟ اما او انکار می کرد و میگفت او را نمیشناسد.

هنگام حرکت مقتول داد میزد و میگفت خودرو را متوقف کن ولی من توجهی نکردم اما از آینه بغل متوجه شدم دوست مقتول با موتور سیکلت ما را دنبال می کند. من که متوجه بیخیال نشدن مقتول شدم سعی کردم او را با حرکات مارپیچ به زمین بیندازم که موفق شدم و بعد از افتادن او بر روی زمین به مسیر خود ادامه دادم.

بعد از افتادن مقتول بر روی زمین چه کردی؟

بعد از اتفاق که من ترسیده بودم باز هم از دختر جوان پرسیدم که این پسر را می شناخت که او گفت مدتی با او در ارتباط بوده اما مدت زیادیست که ارتباط خود را با او تمام کرده است. بعد از صحبت های دختر جوان متوجه شدم علت حمله او بخاطر حضور دختر در خودرو من بوده است.

من دختر جوان را به منزلش رساندم و خود به سمت منزل حرکت کردم اما با دیدن ماموران آگاهی مقابل در خانه به سمت خانه پدربزرگم حرکت کردم اما در میدان امام خمینی دستگیر شدم.

پشیمانی؟

بیشتر از احساس پشیمانی برای مرگ مقتول که پسر جوانی همسن خودم بود ناراحتم.

وقتی فهمیدی قاتل هستی چه حسی داشتی؟

هنوز باور ندارم، شوکه شدم و نمی دانم این اتفاق چرا برای من افتاد چون تا به حال آزارم به کسی نرسیده بود.