بازخوانی پرونده
قتل هولناک مرد جوان بخاطر یک فندک / اثر انگشت راز جنایت را فاش کرد
حوادث رکنا: معتاد سابقه دار که در جنایت خیابانی، مرد کارتن خواب را کشته بود با حکم قضایی و به درخواست رئیس قوه قضاییه به قصاص محکوم شد.
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از تابستان سال ۱۴۰۰ به دنبال جدال خیابانی که میان 2 مرد در پاکدشت رخ داده بود آغاز شد. در این درگیری یکی از آنها که مردی میانسالی بود از ناحیه گردن به شدت آسیب دید و به بیمارستان منتقل شد. اما این مرد حدود ۵۵ ساله ساعتی بعد به خاطر بریدگی شاهرگ اصلی گردن در بیمارستان تسلیم مرگ شد .
بررسیها نشان میداد این مرد معتاد و کارتن خواب بود و در آن محله رفت و آمد داشت. با افشای این ماجرا ماموران به پرس و جو از شاهدان پرداختند. یکی از آنها گفت: در حال عبور از خیابان بودم که متوجه درگیری 2 مرد با هم شدم .اما درگیری آنقدر شدید نبود . میخواستم جلو بروم اما یکباره مرد جوان با چاقو ضربهای به گردن مرد میانسال زد و گریخت .
ردیابی متهم سابقه دار
با اطلاعاتی که شاهدان به ماموران داده بودند تحقیقات وارد مرحله تازه ای شد.اثر انگشت قاتل روی پایپی که در دست قربانی بود سرنخ اصلی را به پلیس داد و عامل جنایت که مرد ۳۱ سالهای به نام پیمان بود و چند سابقه کیفری در پرونده اش داشت در پاکدشت ردیابیها دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد.
اما تلاش پلیس برای افشای هویت قربانی و شناسایی اولیای دم بینتیجه ماند.
با گذشت ۲ سال از این ماجرا پیمان در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: با توجه به عدم شناسایی اولیای دم، رئیس قوه قضاییه برای متهم درخواست قصاص را مطرح کرده است.
سپس پیمان روبه روی قضات ایستاد و قتل را گردن گرفت .
وی که چند سابقه سرقت و حمل مواد مخدر در پرونده اش دارد در تشریح ماجرا گفت : مدتی بود قرص اعصاب میخوردم .اما آن شب قرص نخورده بودم و حال خوبی نداشتم .میخواستم به میوه فروشی بروم و میوه بخرم. به همین خاطر در جیبم چاقو داشتم .میخواستم میوه را همان جا پوست بکنم و بخورم که مقتول که کارتون خواب بود را در خیابان دیدم .او از من فندک خواست. من او را هول دادم و گفتم اعصاب ندارم و بهتر است به سمتم نیاید. او یک پایپ در دست داشت که پایپ را بالا برد .من پایپ را از دستش گرفتم و با چاقو یک ضربه به گردنش زدم تا جلو نیاید .اما وقتی او خونین روی زمین افتاد ترسیدم و فرار کردم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من اصلاً مقتول را نمیشناختم و هیچ خصومتی با او نداشتم. من آن شب قرصهای اعصابم را نخورده بودم و کنترلی بر رفتارم نداشتم که دست به قتل زدم .حالا پشیمان هستم و تقاضای بخشش دارم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.
ارسال نظر