چطور در قرنطینه کرونایی دیوانه نشویم؟ / این توصیههای شما را نجات می دهد
رکنا: کیریل سربرنیکوف میگوید:"قرنطینه فرصت خیلی خوبی است برای اینکه خودتان را از بار همهٔ این آشفتگیها رها کنید. میتوانید بر پرسشهای مهمتری تمرکز کنید، اینکه که هستید و از زندگی چه میخواهید".
به گزارش رکنا، تجربه افرادی که در قرنطینه به سر برده اند را بخوانید:
زمانی برای اندیشیدن
کیریل سربرنیکوف، کارگردان تئاتر روسیه در مسکو به مدت یک سال و نیم در حصر خانگی بود. او فیلمی به این نام ساخته است: "چگونه در حبس خانگی، دیوانه نشویم."
در زندگی روزمره مدام با تماسهای تلفنی و اینستاگرام و فیسبوک وقفههایی در کار پیش میآید، اما قرنطینه فرصتی برای آسودن از همهٔ اینهاست.
کیریل سربرنیکوف میگوید:"فرصت خیلی خوبی است برای اینکه خودتان را از بار همهٔ این آشفتگیها رها کنید. میتوانید بر پرسشهای مهمتری تمرکز کنید، اینکه که هستید و از زندگی چه میخواهید".
او پیشنهاد میکند که نوشتن یادداشتهای روزانه را شروع کنید و حتی سادهترین و پیشپاافتادهترین چیزهایی که به ذهنتان میرسد را هم بنویسید.
یولیا تسوتکوا، فمینیست و کارگردان تئاتر کودکان در سیبری به دلیل دفاع از حقوق زنان و دگرباشان جنسی در اینترنت به چهار ماه حبس خانگی محکوم شد.
او میگوید:" این بهترین فرصت بود برای آنکه بدون اینکه احساس گناه کنم، هیچ کاری نکنم".
انتظار ناامیدی و دلسردی
سرگئی فومین، که به دلیل شرکت در اعتراضات تابستان گذشته در مسکو، یک ماه در بازداشت موقت بود و سه ماه را در حبس خانگی گذراند، برنامهها و تصمیمهایش را در دوران بازداشت موقت، به خاطر میآورد.
او میگوید: "تصمیم گرفتم ورزش کنم، شنای سوئدی رفتن و برنامهٔ منظم برای مطالعه".
اما پس از گذشت یک ماه سرگئی از پا افتاد. "برنامهٔ روزانهام به هم خورد. صبحها ساعت ۱۰ از خواب بیدار میشدم و تا ساعت ۳ بعدازظهر در رختخواب میماندم؛ سه ساعت در حمام و دستشویی وقت تلف میکردم و بعد خودم را دوباره به تخت میکشاندم".
یولیا هم میگوید که خیلی تلاش کرده است؛ او تعریف میکند:" میخواستم مثل شفیره در پیله باشم، خودم را در لحافم میپیچیدم و از جهان و واقعیتها فاصله میگرفتم و این مرا به وحشت میانداخت".
دمیتری بوگاتوف، ریاضیدان در سال ۲۰۱۸ بیش از شش ماه را در حبس خانگی گذراند.
او میگوید:"اجرای هر نوع برنامهٔ منظم خیلی سخت است چون ما معمولاً تابع اموری هستیم که به زندگی ما نظم میدهند، برای مثال ساعت تعطیل شدن فروشگاهها و ساعتی که باید سر کار باشیم. ناگهان همهٔ اینها برای آدم بیمعنا میشود".
ناتالیا شارینا، مدیر سابق کتابخانهٔ ادبیات اوکراینی، در سال ۲۰۱۵ محکوم شد و مدت ۱۸ ماه را در حبس خانگی به سر برد.
پس از دستگیری، بازجویی، زندان انفرادی و محاکمه، حبس خانگی مثل بهشت میشود اما نه برای مدتی طولانی.
"فکر میکنی میتوانی کتاب بخوانی یا موسیقی گوش کنی، اما نمیشود. این بیعدالتی، اینکه میدانی بیگناه هستی، مرا به خشم میآورد و تمام فکرم را به خودش مشغول میکرد: کتابی را باز میکردم اما نمیتوانستم فکرم را جمع کنم، تلویزیون را روشن میکردم و هیچ چیز بر من اثر نداشت، بیحس شده بودم".
لحظهٔ غیرمنتظرهٔ آزادی
ناتالیا پس از چند ماه حبس خانگی اجازه پیدا کرد برای درمان آسیب ستون فقراتش که باقی مانده از زمان دستگیری او در ماشین پلیس بود، نزد پزشک برود.
این ملاقاتها به او کمک کرد تا حالش بهتر شود. او میگوید:"من فقط به درمانگاه و نزد پزشک میرفتم اما میدیدم که آدمهای دیگر زندگیشان میکنند و همین حال مرا بهتر میکرد".
یولیا تسوتکوا به یاد میآورد:"وقتی به من اجازه دادند برای ۵۰۰ متر پیادهروی بیرون بروم، خیلی هیجانزده شدم. درست مثل آزادی کوچکی بود اما به من بیشتر نشان میداد که در مواقع دیگر تا چه حد اسیر هستم".
به سرگئی اجازهٔ پیادهروی ندادند اما او دو بار این دستور را زیر پا گذاشت.
" گاهی در طول شب، کلاهم را روی سرم میکشیدم و به مغازهٔ طبقهٔ پایین میرفتم تا نوشیدنی بخرم. وقتی پایم را از خانه بیرون میگذاشتم احساس وصفناپذیری داشتم، درست مثل آن که از زندان فرار کرده باشم".
با کسی که دوستش دارید حرف بزنید
در حبس خانگی، دادگاه معمولاً به افراد اجازه میدهد که با بستگان نزدیک خود ارتباط داشته باشند. در دوران حبس خانگی، همسر ناتالیا و دخترش همراه و باعث دلگرمی او بودند.
چندی بعد او اجازه پیدا کرد که با دیگران تماس تلفنی داشته باشد و کمی بعد دوستان توانستند به دیدارش بیایند. او میگوید:"حیوانات خانگی هم نقش خیلی آرامشبخشی دارند".
الکساندر لیتریوف، کارشناس فناوری و از فعالان معترض، پروژهٔ اینترنتی راه انداخته بود که از مردم میخواست نیروهای پلیسی که معترضان اعتراضات آرام و غیرخشونتآمیز را میزدند، شناسایی و افشا کنند.
حبس خانگی او تازه شروع شده است. دوست او داریا هر روز به دیدارش میآید. او میگوید:"دوست من برایم خوراکیهای موردعلاقهام را میآورد و مرا خوشحال میکند".
کتابهای طولانی بخوانید و فکرتان را مشغول کنید
تقریباً همه توصیه به کتاب خواندن میکنند. کیریل سربرنیکوف، کتابهای جنگ و صلح نوشتهٔ تولستوی، دنکیشوت نوشتهٔ سروانتس و خیرخواهان نوشتهٔ جاناتان لیتل را برای خواندن پیشنهاد میکند.
او همچنین پیشنهاد نوشتن خاطرات روزانه و یادگیری زبان میدهد.
الکساندر لیتریوف شعر میسرود و نقشهٔ کسبوکار آیندهاش را میریخت.
سرگئی میگوید:"چیزی که مرا نجات داد چِکِرز (نوعی بازی با مهره و تخته) بود. پدرم کتاب یادگیری و برد در این بازی را برایم آورد. روزی ۵ ساعت برای مهارت در این بازی تمرین میکردم".
یادتان باشد کسانی هستند که در وضعیتی بدتر از شما هستند
یولیا میگوید که مدام به زندانیان سیاسی فکر میکند. "من خوب میدانم زندانی بودن چه وضعیتی است. قرنطینه اصلاً به اندازهٔ آن هولناک نیست".
الکسی بوشماکوف، وکیل الکساندر میگوید که مهمترین نکته در دوران حبسخانگی این است که بدانی تنها نیستی و دیر یا زود همهٔ این ماجرا تمام میشود و آزاد خواهی شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر