آتش زیر خاکستر اروپا: بحرانی که بی‌توجهی به آن گران تمام شد

لی هاکستادر (Lee Hockstader)، خبرنگار بخش بین الملل روزنامه واشنگتن پست

به گزارش فرارو به نقل از روزنامه واشنگتن پست، اروپایی‌ها، که هم‌اکنون با تهدیدات یک جنگ جدید، رشد سریع احزاب افراطی و پیامد‌های ناشی از صنعتی‌زدایی روبه‌رو هستند، به شدت نگران رئیس‌جمهور ایالات متحده‌اند؛ فردی که عزم خود را جزم کرده است تا عظمت روسیه را احیا کند؛ حتی اگر این هدف به بهای فروپاشی اتحاد ۸۰ ساله ترانس‌آتلانتیک تمام شود.

اروپا در آستانه یک بازنگری عظیم؛ آیا تابو‌های دفاعی شکسته می‌شود؟

در سرتاسر اروپا، مقامات درصدد هستند تا با بازنگری در اصول قدیمی و شکستن تابوها، خود را برای مقابله با یک جهان جدید و هراس‌انگیز آماده کنند؛ جهانی که کمتر کسی در این قاره دو ماه پیش به آن می‌اندیشید، هرچند هشدار‌های متعددی در این باره وجود داشت. در حالی که به نظر می‌رسد واشنگتن، اوکراین را به عنوان یک مهره قابل قربانی در نظر گرفته و امنیت اروپا را در حاشیه قرار داده است، اما اروپایی‌ها اکنون در حال بررسی اقداماتی فوق‌العاده هستند که پیش از این حتی قابل تصور نبود؛ اقداماتی که اکنون به نظر می‌رسد برای جلوگیری از فاجعه‌ای اجتناب‌ناپذیر ضروری باشند. پاسخ به این تحولات چیست؟ به نظر می‌رسد: همه گزینه‌ها روی میز است.

بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار از دارایی‌های بلوکه شده روسیه در بانک‌های اروپایی اکنون به عنوان یک منبع بالقوه برای جبران خسارات جنگی به چشم می‌آید. پیش از این، حقوقدانان و وزرای دارایی به دلیل مسائل حقوقی و پیچیدگی‌های مالی، این اموال را غیرقابل دسترس می‌دانستند، اما اکنون به نظر می‌رسد که این پول می‌تواند به جبران خسارت‌هایی که مسکو در اوکراین وارد کرده است، کمک کند. از این منابع مالی می‌توان برای تأمین تسلیحات جدید استفاده کرد که بقای اوکراین را تقویت کرده و مقاومت آن در برابر تهاجم روسیه را تقویت نماید.

علاوه بر این، برخی از مقامات ارشد اروپا به شدت به کاهش یا حتی حذف محدودیت‌های سخت‌گیرانه‌ای که در قوانین کسری و بدهی اتحادیه اروپا به‌ویژه در آلمان وجود دارد، اشاره کرده‌اند. این قوانین که به نوعی همچون کمربند تنگ و خودخواسته عمل می‌کنند، در بسیاری از موارد بهانه‌ای برای جلوگیری از افزایش هزینه‌های دفاعی در اروپا شده‌اند. حالا که تهدیدات امنیتی به اوج خود رسیده، شاید زمان آن فرا رسیده که اروپا این قوانین را بازنگری کرده و به طور جدی به تقویت قابلیت‌های دفاعی خود بپردازد.

آیا کاهش هزینه‌های اجتماعی برای تقویت دفاع ضروری است؟

بازگرداندن یا گسترش خدمت سربازی اجباری در سراسر اروپا می‌تواند یک گام اساسی برای بازسازی نیرو‌های مسلح باشد؛ نیرو‌هایی که در طول سال‌ها به شدت کاهش یافته و اکنون در وضعیتی نیمه‌تعطیل به سر می‌برند. این وضعیت حتی شامل ارتش بریتانیا می‌شود که به کوچک‌ترین اندازه خود در دو قرن اخیر رسیده است. حتی برخی تحلیلگران بر این باور هستند که اگر درگیری نظامی جدی صورت بگیرد؛ ارتش آلمان نمی‌تواند بیش از یک هفته مقاومت کند. بازگشت به سربازی اجباری می‌تواند نه تنها نیروی انسانی کافی را برای نیرو‌های مسلح تأمین کند، بلکه احساس مسئولیت جمعی و آمادگی برای دفاع از ارزش‌ها و امنیت اروپا را نیز تقویت نماید.

در کنار این، کاهش شدید در هزینه‌های اجتماعی پر زرق‌ و‌ برق اروپا به نظر ضروری می‌رسد؛ هرچند که این امر به‌طور قطع دردناک خواهد بود. این کاهش شامل بازنگری اساسی در مزایای بازنشستگی و برنامه‌های رفاهی است که فشار سنگینی بر بودجه‌های ملی وارد کرده‌اند. به نظر می‌رسد که اکنون زمان آن فرارسیده که هشدار آنگلا مرکل، صدراعظم پیشین آلمان به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. مرکل حدود یک دهه پیش هشدار داده بود که اروپا نمی‌تواند بیش از نیمی از هزینه‌های اجتماعی جهان را بر دوش بکشد؛ در حالی که تنها ۷ درصد از جمعیت جهان و یک‌چهارم تولید اقتصادی را به خود اختصاص می‌دهد.

بازنگری در بودجه‌های اجتماعی و هدایت این صرفه‌جویی‌ها به سمت تقویت صنایع دفاعی اروپا اقدامی حیاتی به نظر می‌رسد. همان‌طور که امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه به درستی اشاره کرده است، این تغییر به اروپا کمک خواهد کرد تا مسیر آینده خود را بدون وابستگی به واشنگتن یا مسکو تعیین کند. صنایع دفاعی قوی‌تر به اروپا این امکان را می‌دهد که به‌طور مستقل از منافع امنیتی خود دفاع کند و نقشی فعال‌تر در امنیت منطقه‌ای و جهانی ایفا نماید.

ناتو در آستانه بحران؛ آیا ترامپ به اتحادیه اروپا پشت خواهد کرد؟

در این میان، حضور مستقیم نیرو‌های اروپایی در اوکراین می‌تواند برای حمایت از ارتش کی‌یف حیاتی باشد. با وجود خطرات قابل توجهی که نیرو‌های اروپایی در صورت فقدان پشتیبانی اطلاعاتی، لجستیکی، فرماندهی و کنترل و پشتیبانی هوایی ایالات متحده با آن مواجه خواهند بود، اکنون به نظر می‌رسد که این خطرات ممکن است تنها راه برای مهار جاه‌طلبی‌های نواستعماری روسیه باشند. بلندپروازی مسکو برای بلعیدن تمام اوکراین همچنان تهدیدی جدی است و اروپا باید نشان دهد که حتی بدون حمایت ایالات متحده، آماده است تا به‌طور قاطعانه از استقلال و تمامیت ارضی اوکراین دفاع کند.

هیچ‌یک از این اقدامات به سرعت یا شدت کافی پیش نمی‌روند تا بتوانند به‌طور مؤثر نقش واشنگتن را در قاره جایگزین کنند. با این حال، با توجه به آشکار شدن تمایل رئیس‌جمهور دونالد ترامپ به سمت کرملین و بی‌اعتنایی او نسبت به متحدان قدیمی، اروپا اکنون در موقعیتی است که باید با واقعیت‌های جدید روبه‌رو شود. اعتماد به توافق دفاع متقابل ناتو که هر عضو، متعهد به دفاع از دیگری در صورت حمله است، به نوعی خوش‌بینی بیش از حد به نظر می‌رسد. ترامپ، پیمان ناتو را بیش از یک میراث تاریخی نمی‌بیند و آن را الزام‌آور نمی‌شمارد. اکنون قاره اروپا با تأخیری تلخ به این نتیجه رسیده که در آستانه یک بحران جدی قرار دارد. پس از دهه‌ها که جنگ را امری منسوخ در ذهن خود می‌پنداشت و در رؤیای صلح و ثبات دائمی به سر می‌برد، امروز وظیفه فوری اروپا بازآرایی تسلیحاتی و تقویت توان دفاعی خود است.

این دقیقاً همان چیزی است که «اورزولا فون در لاین»، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا به آن اشاره کرده است. او این هفته برنامه‌ای بلندپروازانه ارائه داد که هدف آن بسیج حدود ۸۶۵ میلیارد دلار برای تقویت دفاع قاره و پشتیبانی از اوکراین است. به گفته او، اروپا با تهدیدی مواجه است که «هیچ‌کدام از ما در طول زندگی بزرگسال خود شاهدش نبوده‌ایم.» با این حال، این طرح می‌توانست و می‌بایست سه سال پیش، زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه تهاجم تمام‌عیار خود به اوکراین را آغاز کرد، پیشنهاد می‌شد.

تحقیر اروپا از سوی ترامپ و ونس: آیا پایان اتحاد غربی نزدیک است؟

در حالی که دیپلمات‌های شیک‌پوش اروپایی خود را قانع می‌کردند که دولت نخست ترامپ تجربه‌ای برای آماده شدن برای دولت دوم ترامپ است، شواهد اطرافیان ترامپ کاملاً عکس این موضوع را نشان می‌داد. گویی اروپا دسترسی به رسانه‌های آمریکایی نداشت یا گوشش به سیل هشدار‌هایی که روزانه درباره سیاست‌ها و دیدگاه‌های ترامپ و طرفدارانش ارائه می‌شد، بسته بود. در غیر این صورت، چگونه می‌توان توضیح داد که رهبران اروپایی تا این حد از واقعیت دور بودند؟ این پرسشی است که مورخان دهه‌ها درباره آن بحث خواهند کرد.

اکنون بالاخره زنگ هشدار‌ها در اروپا به صدا درآمده است. شاید باید از «جی‌دی ونس»، معاون رئیس جمهور تشکر کرد؛ چرا که سخنرانی او در کنفرانس امنیتی مونیخ، تحقیر ایالات متحده نسبت به اروپا را به وضوح به نمایش گذاشت؛ تنها چیزی که کم داشت، انجام یک حرکت توهین‌آمیز با دست به سمت حضار بود. چنین اظهاراتی نه‌تنها احتمالاً ونس را به منفورترین سیاستمدار در میان اروپاییان تبدیل کرد؛ به‌گونه‌ای که حتی ترامپ را در این رقابت پشت سر گذاشت، بلکه این پیام را که اروپا برای مدت‌ها از پذیرش آن سر باز زده بود، بالاخره با صدایی بلند و غیرقابل‌انکار به گوششان رساند. پیامی که می‌گوید اتحاد غربی و حتی مفهوم سنتی «غرب» به‌عنوان یک باشگاه کشور‌های متحد بر اساس ارزش‌ها و ایده‌آل‌های مشترک، دیگر وجود خارجی ندارد. ایالات متحده جایگاه خود به‌عنوان رهبر جهان آزاد را رها کرده است. این خلأ، هرچند اروپا آمادگی کامل برای پر کردن آن را ندارد، باید توسط اروپا پُر شود.

  • پزشکیان: وقتی رهبری هست سر چه چیزی باید دعوا کنیم؟