آقای حداد عادل؛ دلیل سکوت شما قبل از بیانات رهبری چه بود؟

روزنامه هم‌میهن در سرمقاله خود با عنوان «رفع مسئولیت از خود» به نقد رویکرد منطقی حدادعادل ، عضو محترم مجمع تشخیص مصلحت، درباره تأثیر عدم مذاکره با آمریکا بر اوضاع اقتصادی کشور پرداخته است.

این روزنامه در این زمینه نوشت: ۲۲بهمن امسال تحت‌تاثیر مواضع ترامپ درباره ایران و مواضع اعلام‌شده مقام‌رهبری در موضوع ممنوعیت مذاکره با ایالات‌متحده و همچنین افزایش قیمت ارز قرار داشت و به همین دلیل نیز گفت‌و‌گو‌ها پیرامون ارتباط این مسایل با یکدیگر و تاثیر آن در آینده کشور و اقتصاد و سیاست آن دور می‌زد؛ موضوعی که بعید است تا آینده نزدیک از دستور کار فضای عمومی خارج شود.

در این میان، اولین چراغ را آقای حدادعادل، عضو محترم مجمع تشخیص مصلحت، روشن کردند و برخلاف دیگران از جمله امامان جمعه و سیاسیون تندرو، رویکردی منطقی را پیش پای فضای عمومی باز کردند؛ شیوه‌ای که طبعأ به سود رویکرد سیاست رسمی است.

ایشان گفت: «می‌دانیم اگر دلار ۸۰، ۹۰ یا ۱۰۰هزار تومان شود، تقصیر چه کسی است و اینها توطئه است... پس از فرمایشات رهبری درباره مذاکره، عده‌ای واکنش منفی نشان داده و به فشاری که بر قشر‌های ضعیف وارد می‌شود، اشاره کرده‌اند. مسلم است که رهبری هم از این واقعیت خبر دارند، اما ایشان معتقدند که این مشکل با مذاکره با ترامپ حل نمی‌شود. رهبر انقلاب برای موضعی که دارند استدلال می‌کنند، خوب است کسانی که موافق مذاکره با ترامپ هستند نیز استدلال کنند.»

به‌طور طبیعی، لزومی ندارد که رهبران سیاسی به همراه اظهارات خود، چارچوب‌های استدلالی و منطقی بیاورند. زیرا مواضع سیاسی آنان از جنس قدرت است و مخاطب هم از همین زاویه، آنها را می‌شنود. به‌ویژه هنگامی که طرف و مخاطب آنها از جنس قدرت است. کدام رهبر سیاسی مواضع خود در چنین موضوعاتی را با استدلال همراه می‌کند؟ جنس سخن رهبران از نوع قدرت است.

به‌طور کلی، سیاست خارجی چنین ماهیتی دارد. ولی این قدرت متکی و مبتنی به منطق و استدلال‌هایی است که لزوماً رهبران آن را بیان نمی‌کنند؛ بلکه نهاد‌های کارشناسی و حزبی و متفکران طرفدار ساختار و سیاست‌های رسمی آن را تئوریزه و مستدل می‌کنند. وظیفه آنان است که عهده‌دار این تبیین شوند. هم اکنون در ایالات متحده انواع و اقسام دلایل و استدلال‌ها در توجیه مواضع ترامپ گفته و نوشته و منتشر می‌شود.

پس از آنجا که نظرات رهبران سیاسی از جنس قدرت است، در برابر قدرت دیگری موازنه و آزمون می‌شود. به این مهمترین بخش از سخنان رهبری توجه کنیم: «اگر تهدیدمان بکنند، تهدیدشان می‌کنیم؛ اگر این تهدید را عملی کنند، ما هم تهدید را عملی می‌کنیم؛ اگر به امنیّت ملّت ما تعرّض کنند، ما هم به امنیّت آنها تعرّض خواهیم کرد؛ بدون تردید» روشن است که این ادبیات و جنس آن از نوع قدرت است و خطاب به قدرت مقابل است.

بنابراین، آقای حدادعادل و دیگران وظیفه خود را فراموش کرده‌اند و پشت مواضع رهبری که ماهیت و حتی ادبیات آن از جنس قدرت است، پنهان می‌شوند و می‌کوشند که از خود رفع مسئولیت کنند.

تبیین‌های لازم از سوی طرفداران سیاست رسمی باید پیش از مواضع مقا‌م‌رهبری ابراز می‌شد؛ نه اینکه حالا بخواهند دیگران را در برابر مواضع مبتنی بر قدرت قرار دهند. اگر تبیین این مواضع از سوی آقایان پیشتر رخ داده بود، طبعاً واکنش منفی مورد اعتراض آقایان یا نبود یا خیلی کمتر بود.

مشکل اینجاست که سه‌ماه از انتخاب ترامپ می‌گذشت و روشن بود که ایران با شرایط جدیدی مواجه شده است. یادداشت اجرایی امضاشده از سوی ترامپ شاهد اثبات‌کننده این ادعاست. در این مدت، امثال آقای حدادعادل کدام گزاره منطقی را برای زمینه‌سازی اعلان این موضع یا کاهش بازتاب آن انجام دادند؟ جز سکوت یا سردادن تعدادی شعار و دمیدن در اختلافات داخلی کار دیگری کردند؟ جز سکوت همراه با رضایت درباره حمله به چهره‌های سیاسی و ظرفیت‌های دیپلماتیک کشور، موضعی گرفتند؟

کار دیگری جز تکرار نظرات از موضع قدرت خود انجام دادند؟ نظر دادن از موضع قدرت را می‌توان پذیرفت یا با آن مخالفت کرد و برای بحث و گفت‌و‌گو نیست. برای بحث و گفت‌و‌گو و اقناع باید گزاره‌های منطقی و چارچوب‌های استدلالی به میان آورد؛ و این کار لزوماً وظیفه رهبران سیاسی صاحب قدرت نیست.

واقعیت این است که تجربه دوره اول ترامپ و سخنان پیشترش و عملکرد یک‌سویه او در مواجهه با کشور‌های دیگر در دوهفته‌ی پس از آمدن ترامپ به کاخ سفید، شناخت اجمالی مناسبی در اختیار همه گذاشته بود و خیلی‌ها او را غیرقابل‌مذاکره می‌دانستند.

به‌علاوه، گرچه یادداشت ریاست‌جمهوری کاخ‌سفید نکته جدیدی نسبت به ادعا‌ها و سیاست‌های قبلی نداشت و فقط اجرای آنها را سخت‌تر کرده است؛ ولی در هر حال، این امر نیازمند بحث و گفت‌وگوی پیشینی بود تا کار به این وضع نرسد و شاید سیر صعودی قیمت ارز و طلا هم چنین نمی‌شد.

وبگردی