ناگفته های تلخ زن مشهدی از رفتار شوهر 70 ساله اش / 14 ساله بودم که زن کریم شدم

زن 65 ساله که به اتهام ضرب و جرح عمدی و توهین و فحاشی از همسر 70 ساله اش شکایت کرده بود ، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یکی از روستاهای شمال کشور و در خانواده ای 10 نفره به دنیا آمدم. شش خواهر و یک برادر داشتم که دو خواهر بزرگ تر از من ازدواج کردند و به دنبال سرنوشت خودشان رفتند.

در همین روزها مادرم را از دست دادم و در حالی که 14 سال بیشتر نداشتم مجبور شدم از پنج خواهر و برادر کوچک تر از خودم نگهداری کنم چرا که پدرم به دنبال خوش گذرانی های خودش بود و سعی داشت با زن جوان دیگری از اهالی همان روستا ازدواج کند.

آن روزها تحمل رفتارهای پدرم را نداشتم و روزگار سختی را می گذراندم تا جایی که می خواستم خواهران و برادرم را رها و از خانه فرار کنم. در همین روزها کریم به خواستگاری ام آمد ولی پدرم مخالف ازدواجم بود چون اعتقاد داشت کریم اهل مشهد است و من وقتی بعد از ازدواج به مشهد بیایم دیگر هیچ حامی و پشتیبانی ندارم و این فاصله دور مشکلاتم را بیشتر می کند.

اما من که از شرایط زندگی در خانه پدرم خسته شده بودم به این ازدواج اصرار کردم. از سوی دیگر نیز من با این تفکر بزرگ شده بودم که باید با لباس سفید عروسی به خانه بخت بروی و با کفن سفید از خانه همسرت بیرون بیایی! به همین دلیل پای سفره عقد نشستم و با کریم ازدواج کردم.

اما وقتی برای ادامه زندگی مشترک به مشهد آمدیم تازه فهمیدم همسرم مردی بددهان است و دست بزن دارد ولی به دلیل تفکری که با آن بزرگ شده بودم هیچ گاه فکر طلاق به ذهنم خطور نکرد و به زندگی با کریم درحالی ادامه دادم که تنگ نظری و خسیس بودن او در مخارج روزمره به شدت آزارم می داد.

 حتی 30 سال قبل زمانی که به دلیل نداشتن سینک ظرف شویی مجبور بودم ظرف ها را در حمام بشویم، او به بهانه خرید کابینت طلاهایم را فروخت و بقیه پول ها را برای خودش سرمایه گذاری کرد و سپس قول داد پول ها را به من بازگرداند ولی تا امروز که 70 ساله است هنوز در آرزوی بازگرداندن 60 گرم طلا هستم که 22 هزار تومان فروخت و تنها 2 متر کابینت خرید.

در طول چندین دهه زندگی حتی یک خودروی ارزان قیمت هم نداریم چرا که همسرم معتقد است هزینه های استهلاک خودرو زیاد است و ارزش سرمایه گذاری ندارد به همین دلیل  با آن که اوضاع مالی خوبی دارد فقط به  دنبال خرید زمین و خانه است.

در طول این سال ها وقتی کتکم می زد با وساطت مادرش از شکایت صرف نظر می کردم و به خاطر فرزندانم چیزی نمی گفتم تا این که آن ها ازدواج کردند و همسرم نیز بازنشسته شد اما از 20 سال قبل نه تنها روزگارم بهتر نشده بلکه خساست های او بیشتر شد. تا به حال هر روز همه مخارج زندگی را در برگه ای می نوشتم تا شب حساب و کتاب پس بدهم اما اکنون با بهانه هایی مانند این که چرا برای شستن دست آب زیادی مصرف کردید؟ چرا مایع ظرف شویی بیشتری درون ظروف کثیف ریخته اید؟!  یا چرا به جای دستمال پارچه ای از دستمال کاغذی استفاده کرده اید؟ و ...مرا کتک می زند و از نظر روحی و جسمی شکنجه ام می دهد به طوری که از 20 سال قبل داروهای اعصاب و روان مصرف می کنم و روزگار سختی را می گذرانم.

هنوز آثار زخم وحشتناکی که با پرت کردن لیوان به صورتم ایجاد کرد بر چهره ام باقی مانده است و دیگر تحمل این وضعیت را ندارم حتی چند سال قبل با حالت قهر منزلم را ترک کردم و به خانه برادرم در تهران رفتم اما واقعا دستم به سفره آن ها نمی رفت و نمی خواستم سربار دیگران باشم به همین دلیل با تماس فرزندانم دوباره به مشهد بازگشتم اما رفتارهای همسرم هیچ تغییری نکرد به گونه ای که در این سال ها فقط با هدایای فرزندانم کفش و پوشاک خودم را  تامین می کنم.

خلاصه با آن که جوانی ام را به پای او ریختم اما هنوز بر همان تفکر دوران کودکی ام هستم که باید با لباس سفید عروسی به خانه بخت رفت و ... 

به  دستور سرهنگ معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های مشاوران دایره مشاوره کلانتری با دعوت از پیرمرد 70 ساله در این باره آغاز شد .

وبگردی