اولین فیلم از "رویا"بعد از کوچ "امید"/ درنای بلژیکی که همراه امید به سیبری نرفت
حجم ویدیو: 3.89M | مدت زمان ویدیو: 00:00:15

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، رویا، درنا یی که از بلژیک آمده بود و امید ی که از سفر سیبری به فریدون کنار خود را رسانده بود، 30 روز در زمستان گذشته را با هم گذراندند. محیط بانان امیدوار بودند که رویا با امید به سمت سیبری پرواز کند. به زمان مهاجرت که رسیدند. هر دو با هم از فریدون کنار پرواز کردند اما رویا که یک درنای پرورشی بود نتوانست، همراه بلند مدتی برای امید باشد و در تنکابن بر زمین نشست و امید طبق غریزه خود به ادامه کوچ ادامه داد.

در حال حاضر رویا در شرایط حصر و نگهداری نزد محیط بانان قرار دارد.

دو سوال در مورد شرایط رویا درنای بلژیکی

شرایطی که در فیلم منتشر شده در فضای مجازی نشان می دهد دو سوال را مطرح می کند و امید که پاسخ سازمان محیط زیست را برای شفاف سازی ذهن مردم به همراه داشته باشد.

آیا این مکان برای نگهداشت رویا امن است؟

آیا این مکان فضای مناسبی برای این است که این درنا بتواند پرواز را تمرین کند و تا بازگشت امید توان پروازی بیشتری داشته باشد تا در صورت امکان در سفر سال بعد با امید به سمت سیبری برود؟

محل نگهداری رویا کاملا امن است

عطااله کاویان مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا با توجه به اینکه فیلم رویا در صفحات شکارچیان فریدون کنار منتشر شده بود در پاسخ به این سوال که آیا محل نگهداری رویا ، نقطه امنی برای این پرنده است و حیات او در خطر نیست گفت: محل کاملا امن است. رویا اکنون در عرصه تالابی نیست زیرا منطقه اقامتی درناها در زمستان یک عرصه خصوصی است و در حال حاضر آماده کشت برنج است. اگر عرصه خصوصی هم نبود، رویا باید در محل امنی نگهداری می شد. این درنا در کنار همان تالاب فریدون کنار در پاسگاه محیط بانی که در محدوده اوجاکله قرار دارد زیر نظر تیم محیط بانی تحت نگهداری است.منطقه نگهداری رویا یک محیط بزرگ و باز است و به طور دائم محیط بانان حفاظت از این درنا را طبق برنامه ریزی در دستور کار دارند.

شکارچیان درناها را دوست دارند و اسلحه به سمت آنها نشانه نمی روند

عطااله کاویان مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران در تکمیل توضیحات خود گفت: شرایط نگهداری و حفاظت از رویا به شکلی است که کمترین نگرانی تیم محیط بانی منطقه، خطر جانی برای رویا از سوی افراد یا شکارچیان منطقه است . ضمن اینکه باید گفته شود مردم منطقه به شدت حافظ جان درنا هستند و حتی شکارچیان،پرنده گیران و صیادان منطقه، حیات این درنا و درنای امید برایشان ارزشمند است و اسلحه آنها به سمت امید و رویا و درناهای دیگر که به منطقه آورده شدند در تمام این سالها، نشانه گرفته نشده است.

از علل اصلی که رویا همراه امید نرفت ناتوانی قوای پروازی این درنای پرورشی در برای کوچ بلند بود.مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران در مورد اینکه برای افزایش توان پروازی رویا چه اقداماتی در حال انجام است و آیا محل نگهداری فعلی او اجازه تمرین پرواز به او می دهد یا خیر اینگونه بیان داشت: فضایی که در فیلم مشاهده می کنید فضای متفاوتی با شکل محل نگهداری این درنا در بلژیک نیست. رویا یک درنای پرورشی است که در همین نوع مکان  رشد کرده است. درناهای پرورشی به طبیعت معرفی می شوند. قرار نیست در طبیعت زندگی کنند. اگر در طبیعت رها شود دیگر محیط بانان توان نگهداری مناسب او را ندارند و خطرات بیشتری او را تهدید می کند. رویا از بلژیک تحویل گرفته شده است که تلاش شود تا با امید برای سفر هماهنگ شوند.

برگزاری 4 جلسه تخصصی با حضور متخصصان برای حفاظت از رویا

وی تاکید داشت: باید منتظر آبان و بازگشت امید برای تمرین پروازی رویا باشیم. اصول نگهداری درنای پرورشی اینگونه است، در غیراینصورت رویا را از دست خواهیم داد. نگهداری رویا با مشورت مستقیم تیمی است که در بلژیک او را تا این سن نگهداری کردند. نوع محل نگهداری و تغذیه رویا با آنها هماهنگ شده است. نکاتی که برای نگهداری رویا در این روزها صورت می گیرد همگی طبق پروتکل های بین المللی است. برای نگهداری مناسب رویا جلسات تخصصی برگزاری می شود که تاکنون در این خصوص 4 جلسه با حضور اعضای علمی دانشگاه، نمایندگان سمن ها، کارشناسان محیط زیست و سازمان محیط زیست حضور دارند. نتیجه جلسات نیز به مجموعه بلژیک اعلام می شود و با تایید نهایی، اجرا می شود.

ادامه حیات امید فقط به نوع نگهداری محیط بانان ایرانی ارتباط ندارد

عطااله کاویان مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران در خصوص سن امید و رویا اینگونه گفت: عمر درناها کم نیست. طبق برآوردهای منطقه ای امید تقریبا 25 سال سن دارد و رویا اکنون یک درنای ماده 8 ساله است. با وجود جوانی هر دو درنا، باید این نکته گفته شود که سلامت حیات امید و ادامه زیست او تنها به نحوه نگهداری و محافظت از او در ایران برنمی گردد. سازمان محیط زیست ایران تنها 130 روز در هر سال میزبان امید است و تمام سعی خود را می کند که میزبان مناسبی باشد. در ادامه اینکه در طول مسیر چه شرایطی را این درنا می گذراند، مهم است. ضمن اینکه بازگشت امید به ایران حتی به شرایط جوی نیز بر می گردد. امکان دارد در سالهای آینده با تغییرات جوی، امید نقطه دیگری را برای زمستان انتخاب کند اما این اصل باید دانسته شود که امید در تمام این پانزده سال آنقدر فریدون کنار را امن برای محل زیست زمستانی خود دانسته است که بیشترین سالها را به این نقطه آمده است و به حتم اگر شرایط جوی مناسب باشد باز هم به فریدون کنار باز می گردد.

قصه عاشقانه های امید

در ادامه قصه عاشقانه امید با آرزو و امید را بخوانید که از زبان یکی از  محیط بانان منطقه در گفت و گو با رکنا مطرح شد.

 واما طبیعت این مرز و بوم غیر از ما مردمان ایران ساکنان دیگری هم دارد که شاید بیشتر از خود ما درد کشیده باشند اما به قطع در هیچ برهه ای از تاریخ اینقدر احساس تنهایی نکرده بودند. شیر ایرانی و ببر مازندران جزء اولین و شاخص ترین گونه هایی بودند که در طی یک قرن اخیر آخرین بازمانده های آن را بدون سوگواری از دست دادیم و اکنون حتی با وجود پیشرفت سریع علم در تمامی ابعاد حتی فکر احیای آن را باید نه در سر بلکه در رویاهایمان بپرورانیم.

این روند نامبارک که از یک سده اخیر شروع شده تا جایی پیش رفت که آهو را از دشت مغان، گوزن زرد را از جلگه خوزستان، گور ایرانی را از دشت قزوین و در آینده سیاه خروس را از ارسباران، قزل آلا و فک را از خزر، سمندر را از لرستان، نهنگ و دلفین را از خلیج فارس، یوزپلنگ، شاه روباه و گربه شنی را از فلات مرکزی و اردک مرمری، پلیکان خاکستری، درنای سیبری، سیاه گوش و پلنگ را از کل ایران حذف خواهد کرد و ما می مانیم و سالها فرصت برای سوگواری با چاشنی نفرین آیندگان و طعم تلخ حسرت از نابخردی و سوء مدیریت.

عاشقانه امید و رویا از زبان یک محیط بان

داستان یکی از ساکنان این سرزمین شالوده ای از درد و عشق است. امید "تک درنای سیبری "تنها بازمانده یکی از قدیمی ترین کوچ روان به فلات ایران است.

تیمارگر او در سالهای اخیر طبیعت بان شایسته وطن «مجتبی علیزاده» است. از تجربیات چند سال اخیر خود در پذیرایی از تنها بازمانده ما «امید» گفت.

علیزاده فریدونکنار را مامنی امن برای درناها می داند و می گوید:" امید از اول تنها نبود. در 40 سال گذشته جمعیت همراهان «امید» 13 بودند ولی به مرور همه از دست رفتند که هر اتفاقی برای 12 فرد دیگر جز "آرزو" افتاده خارج از فریدونکنار بوده است او مردمان این منطقه را دوستداران این مسافران کوچ رو عنوان کرد و از پذیرایی گرم مردم این منطقه از مسافران پروازی از عرض های شمالی به من گفت."

رقصی عاشقانه بعد از 15 سال

بعد از کشته شدن "آرزو" ، وقتی امید به محلی که آرزو را ترک کرده و دور شده بود برگشت، او را ندید، حتی جنازه او را ندید. قاتلان آرزو ، او را برده بودند. امید ، آن سال ، روزهای زیادی در پی گمشده اش گشت اما ، او را نیافت. وقت کوچ فرا رسید و همچنان امید در جستجوی آرزو به هر سو ، می گشت.

آشفتگی آن روزهای امید ، غم انگیزترین تصویری بود که محیط بانان در آن روزها، مشاهده می کردند و راهی برای گفتن حقیقت به او نداشتند. خلاصه برای امید چاره ای جز کوچ نماند و تنها به سمت سیبری پر کشید.

از آن سال که  15 سال می گذرد، قصه عاشقانه امید به روایتی محلی تبدیل شد. امیدی که هر سال تنها می آید ، تنها می رود و هیچ پیوندی با هیچ درنایی که برای خروج او از تنهایی با هزار ترفند از سوی حافظان محیط زیست آورده می شد، برقرار نمی کرد. پابند به عشق "آرزو " مانده بود تا اینکه "رویا" آمد.

مجتبی علیزاده ،حافظ امید از تلاش های همکاران خود برای ملحق کردن درنای ماده به امید برای احیای این گونه در معرض انقراض گفت و اینکه چندین مرتبه درناهای ماده را آوردند و امید هیچ گامی به سوی آنها بر نداشت تا اینکه «رویا» از بلژیک آورده شد.

پاییز 1401 وقتی امید به فریدون کنار رسید هنوز رویا به ایران و فریدون کنار منتقل نشده بود. روزی که رویا را آوردند، امید در حال قدم زدن در تالاب بود. تنها از سویی به سویی دیگر می رفت که رویا رسید . امید باز هیچ نگاهی به رویا هم نکرد . پنج روز طول کشید که آن بی نظیر تصویر که سالها حافظان محیط زیست منتظرش بودند شکل گرفت. بعد از پنج روز گام هایشان به سوی هم حرکت کرد و آن رقصی شکل گرفت که نشان از پیوند بود.

امید چون معلم به رویا زندگی کردن را می آموخت

مجتبی علیزاده می گوید ، سال گذشته امید  130 روز ایران بود اما رویا تنها 30 روز آخر به فریدون کنار آورده شد و آن پیوند شکل گرفت..

او رابطه امید و رویا را وصف نشدنی و توصیف ناپذیر عنوان کرد و گفت: صحنه هایی که از ارتباط این دو در ذهن و جان من ثبت شده تکرار ناپذیر است زیرا من با چشمان خود شاهد بودم که امید تمامی تلاش خود را برای اینکه به رویا بیاموزد چگونه باید در طبیعت زنده بماند، انجام داد. رویا یک درنای پرورشی بود و از زیست در طبیعت هیچ نمی دانست. امید تمام 30 روز را تلاش کرد که چون آموزگار، زندگی در طبیعت را به او بیاموزد.

علیزاده گفت: رویا وقتی به فریدونکنار آمد 5 روز طول کشید تا با منطقه آشنا شود. او ارتباط یکی دو روز اولی که را که امید و رویا در کنار هم بودند را غیردوستانه دانست اما ارتباط آنها را از روزای بعد مناسب عنوان کرد که در نهایت به یک عاشقی تبدیل شد.

امید در 30 روز به رویا آموخت که چگونه باید در تالاب غذا بیابد تا زنده بماند. امید به رویا یاد داد که چگونه در بالای تالاب گشت بزند و از خود مراقبت کند. رویا به امید زندگی کردن را آموخت تا روزی که باید کوچ به سمت سیبری آغاز می شد. کنار هم وسط تالاب ایستادند.

علیزاده در ادامه گفت : نگاه ما به سوی آن دو میخکوب شده بود. لحظه مهم فرار رسیده بود. امید و رویا با هم پرواز کردند و ما اشک شوق ریختیم. امید دیگر تنها را کنار زده بود .ما بعد از همراهی رویا با امید در ابتدای سفر بسیار امیدوار شده بودیم اما مدتی نگذشت که خبر آمد رویا در تنکابن از پرواز انصراف داد و برزمین نشست.

رویا در ایران ماند و امید رفت

رویا در ایران ماند و محافظت از او از سوی تیمارگران طبیعت ادامه دارد. علیزاده گفت:" اگر امسال رویا و امید زمان زیادی را در کنار هم باشند می توان امیدوار شد که با آغاز بهار سال آینده رویا و امید هر دو از ایران رخت ببندند و ما گام دوم را برای احیای این همسایه خوش آواز و خوش رقص خود در سرزمین پهناور ایران امیدوارانه برداریم."

روزی که رویا در ایران ماند و امید از ایران پر کشید همه گفتند که رویا، امید را تنها گذاشته است. اما وقتی با علیزاده به گفت و گو نشستیم و وقتی گفت که در 30 روز امید چه تکاپویی برای آموختن یافتن غذا در تالاب و زندگی در طبیعت به رویا که در درنایی پرورشی بود و این آموزه ها را نمی دانست، نشان داد و چگونه برای زنده ماندن رویا در طبیعت تلاش کرده بود را شنیدیم می توان گفت که این ماندن رویا در ایران نیز بخشی از عاشقانه امید برای رویاست.

شاید آنها در آن لحظه جدایی گفتگویی عاشقانه با هم داشتند. شاید امید می دانست که رویا، توان کوچی چنین طولانی از فریدونکنار به سیبری را ندارد و در میانه راه جان می بازد. شاید در آن دقایق آخر به رویا گفته است که بمان تا زنده بمانی.

شاید گفته است: رویا در ایران بمان، من سال دیگر خواهم آمد و عاشقانه ما ادامه خواهد یافت. منتظرم بمان" و اینچنین رویا ماند به انتظار و امید رفت تا سال دیگر دوباره به ایران بازگردد و این عاشقانه ادامه یابد.

خبرنگار: آزاده مختاری