حلول ماه مبارک رمضان با کلامی از مولانا، علامه حسن زاده آملی و امام موسی صدر
۷ قدم برای نشستن سر سفره خدا / ماه آشتی فرا رسید
مهتاب تلألؤ نقره گون عاشقی را به پنجره وجود انسان می تاباند و خورشید از نور وجود آدمی وام می گیرد، بوی بهار عاشقی، افلاکیان را مدهوش خود ساخته و گلهای شکفته شده در رواق عاشقی به رقص در می آیند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تعبیر به سفره می کنند، آن هم چه سفره ای! رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «تاکنون این سفره را نه کسی دیده، و نه کسی شنیده و نه به قلب کسی خطور کرده است. برسر این سفره فقط یک گروه می نشینند. این گروه فقط روزه دارها هستند.
اول: فرصت تقویت اراده و تصمیم گیری
یکی از مشکلاتی که در جامعه امروز وجود دارد، ضعف اراده و تصمیم گیری است؛ خیلی ها می گویند: من می دانم بد اخلاق هستم، اما نمی توانم بر بد اخلاقیم غلبه کنم، من نباید اعتیاد داشته باشم، نباید ناسزا بگویم، نمی توانم و نمی شود. گاهی افراد به گرفتاری های مختلف اظهار ضعف اراده می کنند.
ماه رمضان، ماه تقویت اراده است؛ خیلی علاقه مند به غذا هستیم، اما غذا نمی خوریم و یا علاقه مند به آب هستیم و آب نمی خوریم و نزدیک؟ ۱۴ یا ۱۵ ساعت تحمّل می کنیم؛ این تقویت اراده است و اولین فرصت طلایی و زمینه ای است که در اختیار ماست، به شرط اینکه انسان خود را بشناسد.
دوم: فرصت آشتی با خداست
در ما مبارک رمضانی، فرصت آشتی با خدا وجود دارد، هرکس قهر بوده، خدا زمینه و سراشیبی گذاشته تا در این فرصت با خدا آشتی کند.
حضرت عیسی بن مریم از جایی عبور می کرد، گروه اول را دید که گریه می کنند. گفت: گریۀ شما از چیست؟ گفتند: ما از آتش جهنم می ترسیم. فرمود: بدانید کسی که اینطور از خوف خدا اشک می ریزد، خدا او را از آتش می رهاند، امید داشته باشید، آتش جهنم بر بدن شما برخورد نکند. گروه دوّم را دید که ناله می زنند! پرسید شما چرا اشک می ریزید و تضرع می کنید؟ گفتند: عیسی! ما عشق بهشت داریم، جایی که در آن لغو، گناه، دروغ و خلاف نیست؛ جایی که فرشته ها و انبیا در آن هستند. فرمود: امید داشته باشید خدا به شما بهشت بدهد. رسید به گروه سوّم و از آنها پرسید شما چرا اشک می ریزید؟ گفتند: ما خدا را دوست داریم! فقط همین. فرمود: «اَنتُمُ المَقَرِّبُونُ؛ شما مقرّبترید.» آن دو گروه هم خوب بودند، اما شما مقربید و بالاترید و این نتیجۀ حبّ خداست.
فرصت سوم: فرصت برنامه ریزی و نظم است
یکی از مشکلاتی که درزندگی همۀ ما وجود دارد، مشکل عدم برنامه ریزی و نظم است؛ ماه رمضان، دو ورود و خروج منظّم دارد که همه، آن را رعایت می کنند. ورود به ماه و خروج از ماه و این نظم ماه رمضان است. به طور مثال داری غذا می خوری، یک دفعه کنار می گذاری، می گویی اذان شد، و یا از تشنگی به خودت می پیچی، اما آب نمی خوری و می گویی باید افطار شود.
اول ماه آغاز می کنی، عید فطر افطار می کنی ما چه خوب است که بقیۀ زندگیمان هم همین گونه باشد؛ نماز اول وقتمنان روی نظم باشد. برنامۀ خانوادگیمان هم روی نظم باشد.در رمضان با این فرصت طلایی می توان برنامه ریزی و نظم را در زندگی گسترش داد.
چهارم: فرصت رفع کدورت
در این ماه، باید اختلافها و کدورتها را کنار بگذاریم و در مقابل رفت و آمدها و دید و بازدیدها را زیاد کنیم.
«ثَلَاثَةٌ لَا تُقْبَلُ لَهُمْ صَلَاةً عَبْدٌ آبِقٌ مِنْ مَوَالِیهِ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَیْهِمْ فَیَضَعَ یَدَهُ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَجُلٌ أَمَّ قَوْماً وَ هُمْ لَهُ کَارِهُونَ وَ امْرَأَةٌ تَبِیتُ وَ زَوْجَهَا عَلَیْهَا سُاخِطٌ؛ سه گروه هستند که نماز آنها قبول نمی شود: عبدی که از مولای خود قهر کرده که باید به نزد او برگردد [و با او آشتی کند] و دست او در دست مولای خود قرار گیرد و دیگری مردی که بر قومی حکمفرمایی می کند و آن قوم او را نمی خواهند و سوم زنی که شب بخوابد و شوهرش بر او خشمناک باشد.»
یکی از زمینه های قبول نشدن نماز، کدورت و قهر است که در ماه رمضان فرصتی است برای از بین بردن این کدورتها.
پنجم: فرصت صبر در ماه رمضان
ماه رمضان ماه صبر و تحمّل است. ماه صبر در برابر گناه، معصیت، روزه خواری و... است. آدم صبور تا اذان مغرب نشده، افطار نمی کند. این صبر را باید در سایر ایام هم تعمیم داد.
ششم: فرصت قناعت در ماه رمضان
در ماه رمضان، مومنان با مناعت طبع و قناعت، زندگی می کنند، حال این را می شود تعمیم داد. و در سایر روزهای سال و در همۀ مراحل زندگی قناعت را سر لوحۀ همۀ امور قرار داد.
ماه رمضان شب احیا دارد، مومنان در شب های احیا، اسامی ائمه(علیهم السلام) را بر زبان جاری می کنند، در مجالس می نشینند، روضه می شنوند و اشک می ریزند؛ این بهترین فرصتی است که می توان خود را به اهل بیت(علیهم السلام) نزدیک کرد.
هفتم: فرصت پیوند با ولایت در ماه رمضان
ماه رمضان شب احیا دارد، مومنان در شب های احیا، اسامی ائمه(علیهم السلام) را بر زبان جاری می کنند، در مجالس می نشینند، روضه می شنوند و اشک می ریزند؛ این بهترین فرصتی است که می توان خود را به اهل بیت(علیهم السلام) نزدیک کرد.
شهید مطهری ارادت ویژه ای به مرحوم علامه طباطبایی داشت: وقتی علّت را از او پرسیدند در جواب می گفت:
علامه طباطبایی صفات برجسته ای دارد، یکی از آنها این است که ایشان هر افطار می آمد، اول ضریح حضرت معصومه(سلام الله علیها ) را می بوسید بعد می رفت منزل و افطار می کرد، درتمام روزهای ماه رمضان دیدم، علامه افطارش را با بوسه به ضریح حضرت معصومه(سلام الله علیها) قرار می داد. این همان فرصت پیوند با ولایت است.
اینکه در شب اول ماه رمضان، نیمه ماه رمضان، آخر ماه رمضان و در شبهای قدر زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحب است و در روایات آمده که هر کس در ماه رمضان به زیارت امام حسین(علیه السلام) برود، گویا با همۀ انبیا مصافحه کرده است، این همان پیوند با ولایت است.
ماه رمضان، ماه جبرانِ کردههای ناپسند
«ماه رمضان، ماهی است که میشود با تذکّر و توجّه در آن، به جبرانِ کردههای ناپسند پرداخت. هر جا هستید، هر که هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنّی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میانسال! ای پیرمردان و پیرزنان! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسّط السوادها! هر که هستید، اگر احساس نیاز به خدا میکنید -که هر انسانِ سالمی این احساس را میکند- بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجّه کنید؛ جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب میدهد. وقتی دیدید دلِ شما ناگهان منقلب شد، این همان جوابِ خداست. وقتی دیدید اشکِ شما جاری شد، وقتی دیدید روح شما به اهتزار در آمد، وقتی دیدید طلب، با همه وجود از سر تا پای شما جاری شد، بدانید این همان پاسخ الهی است. »
شراب روحانی و"باده" روح انگیز ماه رمضان
در اندیشه مولانا، شراب روحانی و"باده" روح انگیز ماه رمضان، قابل مقایسه با لذت جسمانی و عیش و طرب مهمانی های ظاهری نیست؛ بلکه مولانا برای ثبوت این لذت روحانی به کسانی که منکر این جشن روحانی و منکر "تماشای جان" درماه رمضان می شوند، می گوید که با آمدن ماه رمضان تمام جام ها و نوشیدنی های خوش طعم دنیایی رنگ می بازد و کسی که جشن معنا را انکار می کند، اگر از لذت های جسمانی و تن پروری های اشرافی صرف نظر کند به روشنی در خواهد یافت که « سبوی معنا» و « خوان آسمانی» لذتی وصف ناپذیر دارد.
به باور مولانا اگر کسی بتواند کودک وجود و« طفل جانش» را از « شیر شیطان» باز دارد و با « قوت نور» تغذیه کند همپای با فرشته گان و فراتر از آن ها به معراج «عالم لاهوت» می رود.
این دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده لقمه های راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان زنان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
او، تنها در مثنوی هایش به رمضان بسنده نکرده؛ بلکه در مجموعه « غزلیات شمس» نیز غزل های شور انگیزی راجع به اهمیت و جایگاه ماه رمضان دارد. در غزلی زیبای « آمد رمضان و عید باماست» در بیت پارادوکسیکال، می گوید روزه قفل دهان جسم است؛ اما این قفل، کلید در رحمت و کلید « دهان روح» نیز می باشد. با بسته شدن دهان« تن» چشم دل گشوده می گردد.
دستورات علامه حسن زاده آملی برای ماه رمضان
نکات اخلاقی زیر از کتاب "تازیانه سلوک" انتخاب شده است که سلسله دستور العمل های اخلاقی علامه حسن زاده آملی بوده است. ایشان می نویسد:
انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد و پاسبان حرم دل است و واردات و صادرات دهان خود را می پاید و دار هستی را کارخانه ای بزرگ می یابد که با عمّال بیشمار " و ما یعلم جنود ربک الا هو" دست هم گرفته در کارند تا انسان بسازند و از عالمی تحویل به عالم دیگر دهند و می گوید که مروت نباشد که کفران شود و جبران نشود.
از شاه اولیا امیرالمومنین علی (ع) سوال کردند که وجود چیست؟
گفت: به غیر وجود چیست؟
اما در باب شیوه پسندیده سکوت، حق است که :
هر که را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند
هر که خاموش شد گویا شد. هر که چشم سر بست بینا شد.
هر که مراقب است سرور است. چه این که کلید نیکبختی در مشت اوست و نگین پیروزی در انگشت او.
قیامت با توست نه در آخر طول زمانی. رسول الله (ص) به قیس ابن عاصم فرمود: "ان مع الدنیا آخره" .
با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد بر حذر باش.
خلاف مگو گرچه به مطایبت باشد. از قسم خوردن هم اگر چه به راست، احتراز کن.
چو ایستاده ای دست افتاده گیر و تا می توانی نماز را در اول وقت به جای آر...
در این اوان که بحمدالله با " لا اله الا الله" محشوری ، خوش آن که با دوست، حشر علی الدوام دارد.
حبیبا! همت بلند دار و از کمال اخلاص:
دوست بگو دوست بگو دوست دوست
تا نگری هر چه بود اوست اوست
انسان به چه دلیل جانشین خدا روی زمین می شود؟ / تفسیر ماه رمضان از نگاه امام موسی صدر
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿بقره، ۳۰)
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی می آفرینم، [فرشتگان] گفتند آیا کسی را میآفرینی که در آنجا فساد کند و خون ها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تسبیح میگوییم و به تقدیست میپردازیم؟ فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
داستان آفرینش انسان
این آیه و آیه های پس از آن داستان آفرینش انسان در زمین است. آیه ها بر این تاکید دارند که خداوند سبحان، خواسته است بر زمین جانشینی قرار دهد. «زمین» کلمه ای است در برابر «آسمان» که منظور از آن تنها «کره خاکی» نیست، بلکه مفهوم این کلمه زمین، ستارگان، آفاق، مکان های مختلف مادی و ابعاد مادی انسان را در برمی گیرد. بنابراین، خداوند خواسته است که در عالم ماده، جانشینی قرار دهد.
جانشین چه کسی است؟
هر کس که محرم اسرار است، الزاما جانشین نیست. آنگاه که خداوند می خواهد در زمین جانشینی قرار دهد، آن جانشین باید مسئول و آگاه باشد و مسئولانه و آگاهانه رفتار کند. پس، آن کس که به این کار می پردازد، ابزار یا چیزی شبیه به آن نخواهد بود.
آن گونه که از آیات قرآن و فرهنگ دینی درمی یابیم، فرشتگان به اسباب اجرای اراده الهی شیبه ترین اند. اما آنان با اینکه خدا را نافرمانی نمی کنند، جانشینان خدا در زمین نیستند.
جانشین کسی است که مسئولیت می پذیرد و با آگاهی رفتار می کند. این بدان معناست که انسان توانایی انجام دادن خیر یا شر را دارد و می تواند خیر و شر را با مسئولیت خود برگزیند. بنابراین معنی «خلیفه الله» بودن انسان این است که او میان خیر و شر مخیر است و مجبور نیست. اما خدا هر دو راه را به او نشان داده و سپس مسئولیت را بر عهده گذاشته است.
چون فرشتگان شنیدند خداوند جانشینی مخیر و آگاه به خیر و شر بر زمین برگزیده که توانایی انجام دادن هر دو را دارد، به طور طبیعی دریافتند که این انسان می تواند شر را انتخاب و در زمین فساد کند و خون ها بریزد، همان گونه که می تواند خیر را برگزیند. پس به خدای سبحان گفتند: « أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ»، اما خداوند در خواست فرشتگان را نمی پذیرد چرا که او انسان مسئولی می خواهد که در همان حال که به وظیفه خویش عمل می کند و کارهایش را انجام می دهد، در گیر کشمکشی درونی نیز باشد که او را به کمال و پیروزی بر عناصر شر رهنمون سازد.
اگر چه انسان های خیرخواه کم باشند اما چنین انسان مسئولی به تنهایی با همه انسان هایی که توانایی رفتار مسئولانه را ندارند، برابری می کند. خدا جانشینی مخیر میان خیر و شر در زمین برگزید و اسما را به او آموخت، منظور از اسما همان اسباب و وسایلی است که انسان را به نتیجه کارها می رسانند.
شکی نیست که خداوند به انسان توانایی چیرگی بر موجودات را داده است و سبب آن هم قابلیت انسان برای آموختن است. پس علم، مایه چیرگی انسان بر همه موجودات است. وقتی انسان چیزی را نمی داند، از آن می ترسد و از تصرف در آن درمی ماند و مانند بنده ای ذلیل در برابر آن می ایستد، همان حالتی که در برابر پدیده های طبیعی دارد. اما هنگامی که آن را شناخت، بر آن چیره می شود و آن را به تسخیر درمی آورد.
خداوند به انسان این توانایی را داده که هر چیزی را بفهمد و در نتیجه بتواند آن را مسخر کند. اگر بگوییم ابزار چیره شدن انسان بر همه موجودات هستی، علم اوست و خداوند کلید آموختن را در انسان نهاده است، پس انسان می تواند هر چیزی را بیاموزد و همه چیز را در اختیار خود درآورد. به این سبب ایت که ملائکه به انسان سجود می کنند.
اگر انسان بتواند همه موجودات را مسخر کند، توانسته فرشتگان را هم به سجده وادارد، سجده ای که نهایت خضوع و فروتنی است.
بنابراین می توان دریافت که حیات انسان در زمین عبارت است از آفرینش موجودی که می تواند خیر و شر را انتخاب و درک کند و بتواند در جهانی زندگی کند که خیر و شر در آن وجود دارد. این احساس وجود خیر و شر در جهان مایه کنال انسان است. آدمی می تواند درگیر خیر و شر شود و با مسئولیت خویش، خیر را برگزیند. خداوند قابلیت آموختن را به انسان داده تا بدان وسیله بر همه موجودات غلبه کند.
بنابراین امتیاز انسان در اراده و علم اوست، اراده ای که همان اختیار است و علمی که او را سلطان همه موجودات قرار می دهد. این همان مسیر حیاتی انسان است، بدین معنا که انسانی که توانایی آموختن چیزی را ندارد، در برابر هر چیزی ناتوان است. اما چون بیاموزد، به تسخیرشان درمی آورد و بر آنها غالب می شود. این یعنی آدمی می تواند از هیچ آغاز کند و تا بی نهایت پیش رود.
گستره فعالیت آدمی همه کائنات است، نه فقط کره خاکی. اما راه غلبه انسان بر همه کائنات، علم و آموختن است. اگر بیاموزد، چیره می شود. چیزی در هستی نیست که مانع پیشرفت انسان شود و در هستی چیزی والاتر از آموختن نیست، پس آدمی می تواند به هر چیزی معرفت پیدا کند و هر چیزی را بشناسد.
قران کریم در این ایات مسیر حرکت انسان را ترسیم و تاکید می کند که می توانی بر همه موجودات غالب شوی و مسئولیت خود را در برابر همه آنها بشناسی. و این همان معنای «خلیفه اللهی» است که در آغاز قرآن کریم به انسان عرضه می شود. این مفهوم، مفهومی نزدیک به ذهن و اصول علمی و همساز با دیگر آیه های قرآن است.
ارسال نظر