احمد بخارایی، جامعه شناس در گفت و گو با رکنا:
زنگ خطر بیماری های روانی جمعی/ نرخ دلار خبر از موج جدید بیکاری قشر آسیب پذیر می دهد/ اقتصاد معلول نظام سیاسی است
رکنا: عضو انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن جامعه شناسی بریتانیا گفت که در شرایط اقتصادی کنونی، خانواده ای که اقدام به فرزندآوری می کند، نمی داند چگونه باید فرزندش را تربیت کند؛ یعنی بین تامین نیازهای اولیه فرزند و تربیت فرزند، از جمله ایجاد محیطی برای فکر و اندیشه و مهارت آموزی ناچار است یکی را انتخاب کند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، نرخ دلار ، طی ۹ ماه گذشته در سالجاری، با رشد نجومی مواجه و 40 هزار تومان را رد کرد. همچنین سکه نیز از 20 میلیون تومان عبور کرد. در چنین شرایطی، زوج جوانی را تصور کنید که ابتدای سال می خواستند فرزندی داشته باشند و اکنون این فرزند به دنیا آمده است. حال با این روند پرسرعت نابسامانی اقتصاد کشور، این زوج را که یک نفر دیگر به جمعشان اضافه شده است را در نظر بگیرید که تمام برنامه ریزی های اقتصادی شان، نقش بر آب شده است. حال در چنین شرایطی که دغدغه اصلی این خانواده، طی 9 ماه، از تربیت صحیح و شایسته فرزند تغییر 180 درجه ای به سمت تامین نیازهای حداقلی زندگی از جمله خورد و خوراک و مسکن می شود، آیا می توان این توقع را داشت که دیگر خانواده ها را به فرزندآوری تشویق کند و یا خودشان باز هم به فکر فرزندآوری بیفتند؟
احمد بخارایی ، جامعه شناس مدیر گروه جامعه شناسی سیاسی در انجمن جامعه شناسی ایران و عضو انجمن جامعه شناسی بریتانیا در گفت و گو با رکنا در پاسخ به اینکه این خانواده در چنین شرایطی باید چه کار کند؟ گفت: من از چهار زاویه به این موضوع نگاه می کنم. اول، باید به گذشته، یعنی 9 الی 10 ماه پیش بازگردیم که یک زوج، تصمیم می گیرند فرزندی داشته باشند. این زوج، به شعارها و وعده هایی که دولت طی سالیان طولانی داده است توجه می کردند و به روند اقتصادی کشور، کاملا بی توجه بودند.
وی در ادامه گفت: در واقع این مهم به میزان دقت و درک زوج ها از شرایط اقتصادی کشور باز می گردد. در این راستا، نظام حکمرانی باید رسانه ها را در خدمت مردم سامان دهد. خدمت به این معناست که اطلاع رسانی صحیح انجام شود. حاصل این مهم، ایجاد اعتماد بین دولت و ملت می شود؛ بنابراین به طور غیرمستقیم، چنین زوجی که مسئولیت به دنیا آوردن کودکی را برعهده گرفته است، در به وجود آمدن این شرایط دخیل هستند.
این جامعه شناس تاکید کرد: اگر این خانواده، نگاهی به سیر صعودی قیمت ها تا 9 ماه قبل می کردند، می دیدند که این روندی دنباله دار است. روند صعودی نرخ ارز ، طلا ، اقلام مصرفی، خانه، اجاره بها و... مواردی نیستند که قابل پیش بینی نباشند. این نشان می دهد که چنین زوجی، حتی نگاه به قبل هم نداشتند و به طور کلی فاقد اطلاعات بودند.
بخارایی افزود: قسمت دوم، مربوط به زمان حال و اتفاقاتی است که رخ می دهد. فرض کنید چنین زوجی اصلا فرزند نداشتند و به طور کلی فرزندآور هم نبودند. اگر این زوج بخواهد در شهری مثل تهران زندگی کند و فقط بخواهد دو اتاق اجاره کند، ناچار است کل یا بخش زیادی از حقوق ماهیانه اش را برای اجاره بها پرداخت کند. در واقع مسائل اقتصادی، فراتر از فرزندآوری هستند؛ چه برسد به اینکه یک خانواده دو نفره بخواهد سه نفره شود. اضافه شدن فرزند به این خانواده، اضافه شدن مشکل روی مشکل است.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه سومین مورد این است که این موضوع به لحاظ محتوایی بررسی شود، گفت: نباید صرفا این مشکلات را ناشی از مسائل اقتصادی دانست. اقتصاد، تابعی از عناصر دیگر به خصوص، سیاست و مدیریت کلان جامعه است. در طول دهه های گذشته، عدم شایسته سالاری در کشور یکی از علل همین مشکلات سیاسی است.
احمد بخارایی در ادامه تاکید کرد: زاویه دید چهارم، نگاه به آینده است. انسان، به امید زنده است. در چنین شرایطی، باید از این زوج جوان پرسید که نسبت به آینده، چه چشم انداز روشنی داشتند که خواستند فرزندی هم به دنیا بیاورند؟
وی در ادامه تاکید کرد: از هر زاویه ای که به این موضوع نگاه کنیم می بینیم یک رفت و برگشت بین سطح خرد (خانواده) و سطح کلان (ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) وجود دارد. در واقع خروجی این مجموعهی علل و عوامل، همین خانواده ای می شود که بچه دار شده است ولی از طرف دولت حمایت نمی شود. در واقع این خانواده نمی داند باید چه کار کند و به واسطه همین موضوع، نمی داند چگونه باید فرزندش را تربیت کند؛ یعنی بین تامین نیازهای اولیه فرزند و تربیت فرزند، از جمله ایجاد محیطی برای فکر و اندیشه و مهارت آموزی ناچار است یکی را انتخاب کند.
بخارایی با اشاره به اینکه در چنین شرایطی، قطعا وزن سطح کلان خیلی بیشتر از وزن سطح خرد است، گفت: بنابراین، مسئولان در ساختار و مدیریت سیاسی باید توجه ویژه ای به این مهم داشته باشند. وقتی درآمد خانواده محدود باشد، هزینه های ضروری تر از جمله خوراک و مسکن در اولویت قرار می گیرند و وقتی بخش عمده درآمد، صرف این امور می شود، فرد مجبور می شود که از هزینه های بخش هایی مثل آموزش و سلامت گذر کند.
آسیب های اجتماعی، زنگ خطرِ گسترش بیماری های روانیِ جمعی
این عضو انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه تاکید کرد: در حوزه سلامت و در چنین شرایطی، هم دولت و هم خانواده ها، به جای پیشگیری، اجازه می دهند درد به استخوان برسد و بعد به درمان فکر می کنند. این را هم می دانیم که هزینه های درمان، بسیار بیشتر از هزینه های پیشگیری است. وجود بیماری های جسمی در طولانی مدت، در ادامه بر روان فرد نیز اثر می گذارد و اینگونه می شود که بیماری های جسمی، تبدیل به «بیماری های روحی جمعی» می شوند.
بیکاری بیش از 50 درصد فارغ التحصیلان در مقاطع تحصیلات تکمیلی نشان از این جامعه ناسالم است
وی در تبیین گفته هایش افزود: بیماری های روانی، خاص افراد هستند و مشتریِ روانشناسان؛ ولی زمانی که می بینید بیماری های روانی مثل استرس ، خشونت ، اضطراب و... جمعی شده است و برون دادهای این بیماری ها به شکل خودکشی ، اعتیاد و... افزایش می یابد، نشان از به صدا در آمدن زنگ خطری است که بیماری های روانی در یک جامعه، جمعی شده است. بیکاری بیش از 50 درصد فارغ التحصیلان در مقاطع تحصیلات تکمیلی نشان از این جامعه ناسالم است. همچنین این جسم های ناسالم، جسم اجتماعی را نیز خراب می کنند. در بدن ما همه اجزا در خدمت هم هستند و مشابه همین در جامعه نیز باید در نظر گرفته شود، اگر نهادها و سازمان ها همسو با هم کار کنند جامعه سالم است.
وقتی کل سرگرمی افراد در شبکه های اجتماعی خلاصه شود، آموزش فاقد اهمیت می شود
بخارایی تاکید کرد: همین موارد را باید برای آموزش هم در نظر گرفت. در جامعه ای که افراد در آن از صبح تا شب با تلفن همراه و شبکه های اجتماعی سرگرم می شوند، دیگر نباید توقع اهمیت دادن به آموزش را داشت. حضور بیش از حد افراد در دنیای مجازی، یعنی رها شدن در دنیای بدون چهارچوب که مشخص نیست از آن چه چیزی بیرون می آید. این همان بحران گروه مرجع است که ناهنجاری را رواج می دهد که از دل چنین جامعه ای، اصلا اهمیت به آموزش بیرون نمی آید.
وی افزود: به جای اینکه روند آموزشی صحیح در مدرسه و مراکز فرا مدرسه ای، پیگیری شود، شرایط به گونه ای شده است که فعالیت های گروهی که خلاقیت و نوآوری را به همراه دارد به حاشیه می رود. مثالش هم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که به دلیل بودجه اندکش به سراغ تعطیلی کتابخانه آن رفتند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جایی است که پایه های اندیشه ورزی بسیاری از بزرگان در آن قوت گرفته است. این نوع برخوردها، مشابه روی شاخه نشستن و شاخه را از بن بریدن است!
بخارایی گفت: این ناهنجاری ممکن است در عدم پیش بینی پذیری افراد جامعه نمود پیدا کند. در چنین شرایطی، همه چیز قالب شکنانه عرض اندام می کند و نظام سیاسی به واسطه این شرایط تهدید می شود.
افزایش نرخ دلار و ایجاد بیکاری بیشتر برای قشر آسیب پذیر
وی همچنین به اثرات منفی دیگر این شرایط نابسامان اقتصادی اشاره کرد و گفت: در این سیر نزولی روند تولید و سیر صعودی نرخ بیکاری، دو عامل مادی و غیر مادی اثرگذار هستند. بعد مادی، مربوط پول است؛ وقتی ارزش پول کاهش پیدا کند، با گران شدن دلار و طلا و قدرت خرید مردم کم می شود و عرضه و تولید نیز فروکش می کند. در چنین شرایطی، اول قشر آسیب پذیر درگیر بیکاری می شود و باز هم فشار به این قشر از جامعه می آید. در بعد غیر مادی هم می توان شرایط را به گونه ای ارزیابی کرد که در فضای مجازی، بسیاری از کسب و کارها که در این بستر شکل گرفته بودند، هر روز با سیاست های یک مدیر جدید مدیریت می شوند و خروجی آن، فرار کسب و کارها از چنین بستری می شود.
اعضای جامعه احساس می کنند در نظر دولت اصلا به حساب نمی آیند
بخارایی تاکید کرد: در چنین فضایی با چنین کارهایی، کم اعتمادی و دلسردی به وجود می آید و اعضای جامعه احساس می کنند در نظر دولت اصلا به حساب نمی آیند. این وضعیت اجتماعی و اقتصادی در کشور، از قبل پیش بینی می شد و همه کارشناسان درباره آن نیز هشدار داده بودند.
نظام سیاسی باید با تخصص همراه باشد و با توهم پیوند نخورد
بخارایی در پاسخ به اینکه راه برون رفت از این شرایط چیست، گفت: اقتصاد، معلول نظام سیاسی است؛ بنابراین نمی توان اقتصاد بیمار را مقصر اصلی این ماجرا دانست. اقتصاد یک ابزار در دست نظام سیاست است. حال اینکه چقدر مسئولان هنر استفاده از آن را داشته باشند به دست خودشان است. در اینجا اقتصاد رابط و واصل است. نظام سیاسی باید با تخصص همراه باشد و با توهم پیوند نخورد تا از این شرایط، خارج شویم.
ارسال نظر