رکنا گزارش می دهد
انفجارها، ریزشها و مرگها؛ روز ایمنی شغلی با طعم خون و خاکستر/سالانه 800 کارگر در ایران بر اثر حوادث ناشی از کار فوت می کنند
در روزی که جهان به مناسبت «ایمنی و بهداشت حرفهای» بر حفظ جان کارگران تاکید میکند، ایران بار دیگر عزادار بیتوجهی به ابتداییترین اصول ایمنی شده است؛ انفجار بندرعباس و ریزش معادن ، یادآور این حقیقت تلخ است که جان کارگر در کشور ما هنوز ارزانتر از هزینهی ایمنی و پیشگیری است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، طبق آمار رسمی سالانه 800 کارگر در ایران بر اثر حوادث ناشی از کار در کشور فوت می کنند. این درحالی است دو سال پیش معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود: روزانه در جهان ۶ هزار و ۲۰۰ نفر قربانی حوادث ناشی از کار و بیماریهای شغلی میشوند.
لایحه تصویب مقاوله نامه ایمنی و بهداشت شغلی ۱۹۸۱ (۱۳۶۰) شماره ۱۵۵)) و پروتکل ۲۰۰۲ (۱۳۸۱) مقاوله نامه ایمنی و بهداشت شغلی، اساسنامه سازمان بینالمللی کار (ILO) اصلی را مطرح میکند که کارگران باید در برابر بیماری و آسیبهای ناشی از کارشان محافظت شوند.
و اما امروز، در تقویم رسمی، "روز وضعیت ایمنی و بهداشت حرفهای" نام گرفته است؛ روزی که قرار بود بهانهای باشد برای گرامیداشت جان کارگران و تعهد به حفظ سلامت شغلی آنان. اما در ایران، این روز بیشتر به سوگواری شبیه شده است تا بزرگداشت.
کافی است نگاهی به تیترهای همین چند روز و چند ماه اخیر بیندازیم: انفجار مرگبار در بندرعباس، ریزش معادن، مرگ خاموش کارگران در پروژههای ساختمانی، و حوادثی که آنقدر تکراری شدهاند که دیگر حتی خبر از آنها هم تکانمان نمیدهد.
سیاستهای جهانی، شعارهای ملی
کمیته مشترک سازمان جهانی بهداشت (WHO) و سازمان بینالمللی کار (ILO) بیش از هفتاد سال پیش، در سال ۱۹۵۳، سه هدف بنیادین برای بهداشت حرفهای ترسیم کرد، تأمین و ارتقاء سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کارکنان، پیشگیری از بیماریها و حوادث ناشی از کار، و انتخاب مناسب کارگر برای شغلی متناسب با تواناییهایش. این اصول، سالهاست که به استاندارد جهانی بدل شدهاند. استانداردهایی که در کشورهای پیشرفته از خطوط قرمز غیرقابل عبور به حساب میآیند، اما در ایران، در عمل همچون زینتالمجالسِ کاغذی باقی ماندهاند.
واقعیت تلخ، از بندرعباس تا معادن و ساختمان ها
همین چند روز پیش، بندرعباس، یکی از مهمترین قطبهای صنعتی جنوب کشور، شاهد انفجاری مهیب بود که دهها کشته و زخمی بر جای گذاشت. گزارشهای اولیه، خبر از بیتوجهی به اصول اولیه ایمنی در محیط کار میدهند؛ فقدان آموزشهای اولیه، نبود تجهیزات حفاظتی استاندارد و مدیریت بحران ناکارآمد.
چند ماه پیش نیز در معادن زغالسنگ کرمان، بیش از ۵۰ کارگر در زیر آوار جان دادند؛ قربانیانی که اگر حداقلهای ایمنی رعایت شده بود، امروز میتوانستند در کنار خانوادههایشان زندگی کنند. اینها نمونههای کوچک از یک فاجعهی بزرگ هستند؛ فاجعهای که نشان میدهد "ایمنی کار" در ایران، همچنان یک مطالبهی لوکس و فراموششده است.
قوانین داریم؛ اما چه سود؟
بر اساس طبقهبندی سازمان جهانی کار، استانداردهای ایمنی حرفهای به چهار گروه عمده تقسیم میشوند: سیاستها و دستورالعملهای اجرایی، محافظت در فعالیتهای اقتصادی، محافظت در برابر خطرات شغلی خاص، و نظارت بر شرایط کار. ایران هم به ظاهر کمبود قانون ندارد؛ آییننامهها و مقررات متعددی بر روی کاغذ تدوین شدهاند.
اما در عمل، بسیاری از این قوانین یا اجرایی نمیشوند، یا در فرآیندهای نظارتی گرفتار فساد، سهلانگاری یا ملاحظات اقتصادی میشوند. کارفرمایانی که برای صرفهجویی در هزینهها، ایمنی را دور میزنند و دولتهایی که به جای سختگیری، چشمان خود را بر روی تخلفات میبندند.
کارگر ایرانی؛ قربانی یا قهرمان فراموششده؟
در حالی که سازمانهای جهانی تلاش میکنند استانداردهای ایمنی را در کشورهای در حال توسعه بهبود دهند، کارگر ایرانی، بیش از هر زمان دیگری، در معرض آسیب قرار دارد. بسیاری از پروژههای ساختمانی و صنعتی بدون بیمههای شغلی کافی، بدون بازرسیهای جدی، و بدون آموزشهای الزامی ایمنی اداره میشوند.
کارگران مهاجر، به خصوص افغانها، وضعیت به مراتب بدتری دارند. در نبود حمایتهای قانونی کافی، آنها به آسانی قربانی حوادث شغلی میشوند و حتی در آمارهای رسمی نیز جایی ندارند.
بهداشت حرفهای؛ حلقهی مفقودهی رفاه اجتماعی
فراتر از ایمنی شغلی، بهداشت حرفهای نیز در کشور به شدت مغفول مانده است. کارگران بسیاری با بیماریهای شغلی مانند سیلیکوزیس، آزبستوز، یا انواع سرطانهای ناشی از تماس با مواد شیمیایی دست به گریبانند، بدون آنکه سازوکار جدی برای شناسایی، پیشگیری یا درمان آنها وجود داشته باشد.
آمار رسمی بیماریهای شغلی در ایران ناقص است. در شرایطی که در کشورهای توسعه یافته سالانه صدها هزار مورد جدید بیماری شغلی ثبت میشود، در ایران، این آمار گاه از چند صد مورد هم فراتر نمیرود؛ گویی بیماری در محیط کار ایرانی وجود خارجی ندارد!
از روز جهانی تا واقعیت ایرانی
روز جهانی ایمنی و بهداشت حرفهای قرار بود روزی باشد برای یادآوری مسئولیتها؛ اما در ایران، بیشتر به آئینهای تبدیل شده که چهرهی زخمی، خسته و فراموششدهی کارگرانمان را نشان میدهد.
تا زمانی که ایمنی شغلی در اولویت سیاستگذاریها قرار نگیرد، تا وقتی که کارفرمایان به جای سودجویی به جان انسانها احترام نگذارند، و مادامی که نظارت واقعی، مستقل و بدون ملاحظه بر صنایع اعمال نشود، باید هر سال این روز را نه جشن بگیریم، بلکه برای قربانیان جدیدش عزاداری کنیم.
تصویب مقاولهنامه جهانی ایمنی کار؛ وعدهها و واقعیتها
لایحهی تصویب مقاولهنامه ایمنی و بهداشت شغلی (شماره ۱۵۵، مصوب ۱۹۸۱ میلادی) و پروتکل الحاقی آن (مصوب ۲۰۰۲) بر یک اصل ساده و جهانی تکیه دارد: «کارگران باید از آسیبها و بیماریهای ناشی از کار محافظت شوند.» این اصل که در اساسنامهی سازمان بینالمللی کار (ILO) آمده، حالا پس از سالها، با تصویب آییننامهای در دولت سیزدهم، به رسمیت شناخته شده اما به نظر میرسد مسیر عمل به این اصول هنوز پر از سنگلاخ است.
بر اساس این آییننامه، مجموعهای از دستگاهها باید برای بهبود ایمنی شغلی وارد میدان شوند. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مسئول تدوین و بازنگری در آییننامههای انضباطی محیط کار است؛ سازمان فنی و حرفهای باید آموزش نیروی انسانی متخصص برای مشاغل پرخطر را در دستور کار خود قرار دهد؛ و سازمان ملی استاندارد وظیفه دارد استانداردهای تولید، ساخت و واردات ماشینآلات و ابزار کار را سختگیرانهتر نظارت کند. همچنین وزارت صنعت، معدن و تجارت باید در اعطای مجوزهای فعالیت و واردات، رعایت این استانداردها را بهعنوان یک الزام قانونی در نظر بگیرد.
وزارت آموزش و پرورش نیز بیکار نمانده: قرار است ایمنی و بهداشت کار به عنوان بخشی از آموزش رسمی مدارس در قالب سرفصلهای درسی وارد کتابها شود؛ اقدامی دیرهنگام اما ضروری.
سرمایهگذاری در حوزههای ایمنی و بهداشت، میتواند هزینههای سنگین ناشی از حوادث کاری را کاهش دهد.
-
خسارات گسترده آتشسوزی در بندر شهید رجایی از نمای هوایی
ارسال نظر