اعتماد با افسانه پردازی به دست نمی آید / هشدار جدی به خانواده ها و نوجوان
رکنا: اعتماد یک فاکتور مهم شخصیتی است که در سطح روانی و اجتماعی قابل بررسی و تحلیل است. برای رشد همدلی و توسعه رفتارهای انسانی نیاز است اعتماد از دوران کودکی در نظام تربیتی سالم نهادینه شود.
به گزارش رکنا ، این فاکتور مهم شخصیتی با اختلالات روانی و رفتاری بسیاری مبارزه میکند، زیرا داشتن اعتماد لازمه برقراری یک ارتباط است. یک ارتباط سالم دارای فاکتور اعتماد است و اگر اعتماد در روابط اجتماعی و فردی وجود نداشته باشد، بیشک در جامعه شاهد آسیبهای ارتباطی فراوانی خواهیم بود که نهتنها روابط اجتماعی را ضعیف میکند، بلکه باعث گسترش انحرافات اجتماعی میشود. اعتماد یک فاکتور مهم شخصیتی است که رشد صحیح آن به دوران کودکی مربوط میشود.
اگر این فاکتور در سن کم در افراد پایهریزی شود، در دوران بزرگسالی و با ورودشان به جامعه در روابط اجتماعی، همکاری، همدلی و تعاون پیشقدم میشوند و کمتر تمایل دارند در گروههای بزهکاری جذب شوند، در حالی که آن دسته از افرادی که نسبت به همه مسائل بیاعتمادند، برای اثبات هویت خود جذب گروههای بزهکاری میشوند.
شکل گیری اعتماد به نفس از خردسالی
دکتر رضا احمدی، روانشناس و مدرس دانشگاه در خصوص پدیده اعتماد در سنین کودکی از دیدگاه روانشناسان رشدی به خبرنگار اجتماعی رکنا میگوید: نقش اعتماد را میتوان از نخستین سالهای کودکی مورد توجه قرار داد و کودکان معمولا در این سن یا به خود و دیگران اعتماد میکنند یا با نشانههای خجالت و تردید و به نوعی در 8 ماهگی همراه با اضطراب جدایی از مادر که ریشه در اضطراب اساسی انسان دارد به اطرافیان خصوصا افراد غریبه بیاعتماد است. در صورتی که رشد صحیح از جانب والدین به آموزش کودک و با الگوگیری مناسب در او ایجاد شده باشد، به خودمختاری و احساس استقلال در سال دوم زندگی میرسد که خود پایه تمام فعالیتهای مستقلانه دوران بزرگسالی است، اما در صورتی که فرد نتواند اعتماد سالمی در خود شکل دهد، سال دوم زندگی او همراه با شرم، شک و تردید در تمام امور نسبت به تمام اطرافیان خواهد بود، از این رو پدیده اعتماد و ایجاد آن در سنین اولیه کودکی مورد توجه خاص روانشناسان است و از دیدگاه آنها کودکان بیاعتماد همان بدبینهای بزرگسال بوده که در قالب اختلالات شخصیتی و دیگر بیماریهای روانی دیده میشود.
اعتماد به نفس کاذب در کودکان
دکتر احمدی در ادامه میافزاید: به همین منظور آموزش درست رفتار با کودک و استقلالبخشی به آنها مورد تاکید همگی آنها بوده و اثبات میشود، در صورتی که این پدیده به شکل سالمی شکل گیرد، شخصیتی مطمئن و قابل اعتماد میسازد که در مسیر زندگی و در ارتباط با دیگر اطرافیان ضمانت احساس خوشبختی و روابط پایدار اجتماعی است، از این رو توصیه میشود به جای اعتماد کاذب که با تحریک دروغگویی کودکان و اصطلاحا ذوق کردن به شیوه افسانهپردازی آنها شکل میگیرد، میتوان انتظار داشت این کودکان در ارتباط خود با دیگران به نوعی اعتماد کاذب به توانمندیهای شخصی و روابط بینفردی دست پیدا کرده و سطح توقع و انتظارات خود را از جامعه بالا میبرد.
این مدرس دانشگاه بیان میکند: از این رو با آموزش صحیح پدیده اعتماد و اعتمادسازی میتوان کودکان را در قالب شخصیتهای مطمئن و باثبات به دیگران در برابر دیگران تربیت کرد و جلوی انحرافات اجتماعی کوچک و روابط ناسازگارانه را از همان ابتدای کودکی گرفت. از طرفی دیگر نیز مشاجرات و نزاعهای خانوادگی نیز در حضور کودکان به سست شدن الگوهای قابل اعتماد در قالب شخصیتهای بزرگسال و نیز نقشهای اجتماعی آینده به نام پدر و مادر، الگوگیری نادرست از نحوه ارتباط آنان و ایجاد فضای ناامن عاطفی و اجتماعی و آموزش نادرست داشتن شک و تردید اطرافیان میپردازد.
حساسیتهای دوران کودکی
دکتر احمدی به حساسیتهای دوران کودکی اشاره میکند و میگوید: حساسیت روابط بینفردی در بین کودکان آنقدر زیاد است که گاهی افراد بدون اینکه متوجه شوند اساسیترین ویژگیهای شخصیتیشان را بدون دخالت مستقیم در رشد پرورش ساختار شخصیتی در آنها ایجاد میکند، از این رو دروغگویی و پردهپوشی حتی در مورد مفاهیمی مانند دروغهای مصحلتآمیز به رشد و توسعه چنین صفات بارز و برجستهای از آینده رشدی آنها منجر میشود. اعتماد کردن در سنین میانی در رابطه با همسر بسیار حائز اهمیت است و بخشی به نام وجدان یا فراخود را در بین ارتباط به عنوان حکم و قاضی روانی در جایگاه ویژهای قرار میدهد. به این سبب زمانی که افراد احساس وجدان و احساس گناه را در مقابل شخصیت خود قرار میدهند، به آسانی میتوانند با خیالی آسوده افراد را مسوول رفتارهای کلامی و غیرکلامی خود دانسته و این مسائل به این دلیل است که افراد این ویژگیهای شخصیتی را در خود پرورش میدهند.
این روانشناس ادامه میدهد: اگر اعتماد بین روابط افراد وجود نداشته باشد، باعث ایجاد ضعف، خلل در روابط و... میشود و ابهاماتی در رشد صحیح وجدان ایجاد میکند و فراخود در درون شخصیت فرد شکل نمیگیرد و باعث میشود مبنای آینده فرد بر پایه بیعدالتی، خیانت، بیوفایی و... را زمینهساز میشود و او را به سمت فضای بیاعتمادی میکشاند و بیاعتمادی را در ذهن افراد سوق میدهد. ناگفته پیداست بیاعتمادی در رابطه دو نفر به آسانی جدایی و فقدان همدلی را ایجاد میکند و انتظارات ویژگیهای انساندوستانه از جمله وفاداری، عشق، تعاون و نوعدوستی را برطرف نمیکند.
مهارت بین فردی که مبنای اصلی آن همکاری است
دکتر احمدی به آسیبهای ناشی از بیاعتمادی اشاره میکند و میگوید: این آسیبها در سطح فردی و اجتماعی دیده میشود و باعث رشد و ارتقای انحرافات اجتماعی میشود، از این رو در ابعاد متفاوت این مساله قابل بحث و بررسی است و میتوان ریشه آن را در همین ایجاد اعتمادسازی دانست، به نحوی که افراد در قالب فردی توانمندیهای خود را در ابتدای کودکی شناسایی کرده و میتوانند با داشتن ویژگیهای مثبت و منفی مهارتهای فردی و اجتماعی را به نحوی درست در خود ایجاد کنند و پدیده اعتماد به نفس و عزتنفس را از همان کودکی پیریزی کنند که این خود در ارتباط با احساس شایستگی و کفایت شخصی افراد، روابط خانوادگی و روابط بینفردی و جمع دوستان به این مساله مربوط است. همچنین از این پایه میتوان رشد مهارتهای بینفردی را که مبنای اصلی آن تعاون و همکاری است و پذیرفته شدن در گروه دوستان و اجتماع است، نام برد.
خانوادهها باید سعی کنند با اعتمادسازی به دیگران و جلب اعتماد افراد در آینده بستر مناسبی را فراهم سازند تا به واسطه آن روابط بینفردی نیز افزایش پیدا کند و نیز انگیزه برای تعامل با دیگران را بر این مبنا شکل داد.
بی اعتمادی در گروه های بزهکاری و افراد ضد اجتماع
این روانشناس تصریح میکند: بیاعتمادی در گروههای بزهکاری و افرادی که دارای اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند، بیشتر دیده میشود، به این شکل که دو گروه از اختلالات شخصیت تقسیم میشود که شامل شخصیت ضداجتماعی دارای ویژگی اجتماعی شده ضعیف و اجتماعی شده میشود. در نوع اجتماعی شده ضعیف هیچگونه اعتماد بین اعضای گروه بزهکار وجود ندارد و هر کدام به صورت انفرادی و در قالب غیراجتماعی رفتار بزهکاری را انجام میدهند، اما در نوع اجتماعی شده فرد بزهکار به هیچ فردی از اعضای جامعه اعتماد نمیکند، مگر به گروه بزهکاری که در آن به صورت گروهی انجام فعالیت میکند. نکته اینجاست که این افراد درک کردهاند اعتماد به افراد بیمار از نوع خودبینی بزهکاران دیگر به نوعی در پیشبرد اهداف ناسالم آنها موثر است، از این رو مشخص است اعتماد به دیگران تا حد بسیار زیادی در رشد و توسعه همدلی و نیز همدردی کمک میکند و سرسختی روانی که مهمترین فاکتور مبارزه با اختلال در هر فرد است، با اعتماد کنترل میشود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
-
فیلم گریه دختر جوان برای مریلا زارعی در سالن سینما ! / حاشیه جالب جشنواره فیلم فجر + عکس های خاص
ارسال نظر